شعار بومی گرایی و جلب حمایتهای مردمی را ، تنها برای رسیدن به قدرت نخواهید!

خورنا – فرزاد شعبانی

نوشتاری از محمدرضا محمودی پور (فعال فرهنگی و اجتماعی)

نگاه عموم مردم به جایگاه ها و مسندها ، نگاهی مردم سالار است و هنگامی که افکار عمومی جامعه و حمایت های همه جانبه ی آنها ، فردی را به قدرت و یا مدیریت در یک مجموعه می رساند ، توقع عموم از چنین شخصی ، اهمیت دادن به نظرات مردم و در کنار مردم قرار گرفتن است .

“مدیر مردمی” کسی است که؛
اولا در تکاپو و تلاش برای رضایتمندی مردم باشد( به شکل محسوس ) ، یعنی مردم مشاهده کنند که فلان مسئول یا مدیر ، از تمام ظرفیت های موجود ، برای برطرف نمودن مشکلات مردم ، بهره می گیرد و همواره از نزدیک ، با مردم ارتباط دارد و یکی بودن با مردم را ، سرلوحه ی وظایف خود قرار داده است .

ثانیا از پیشنهاد ، انتقاد و نظرات خواص جامعه ، در جهت ارتقای سطح مدیریت و اشراف بر مسائل بهره گیرد ، که مراد ما از خواص در این گفتار ، روشنفکران ، صاحبان علم و قلم و اندیشه و هنرمندان و دانشگاهیان و در مجموع ، اقشار بنیادی جامعه است .

بی تردید، چنانچه مدیر و یا مسئولی که چنین رویکردی را فرا روی خود و مجموعه مدیریتی خویش قرار دهد ، در برطرف نمودن بسیاری از مسائل و مشکلات به توفیق خواهد رسید.

در نقطه مقابل این نگاه و این دیدگاه ، نگاهی متکبرانه و خودخواهانه وجود دارد ، که قدرت و حمایت مردم و نخبگان را ، تنها تا هنگامی می خواهند که با استفاده از آن ، به جایگاه مورد نظر دست یابند و سپس دیکتاتور وار، به سرکوب همان کسانی بپردازد، که تا دیروز، در حمایت از او ، غوغای بومی گرایی به راه انداخته بودند.
دیکتاتور کسی است که می خواهد همه چیز را به همه دیکته کند و سخن هیچ نصیحت کننده و صاحب نظری را بر نمی تابد.

مع الاسف، گاهی نیز مشاهده شده که فرد ، با *شعار مردم سالاری* و *بومی گرایی* و امثالهم ، به تصدی پست مورد نظر خود می رسد و اما خیلی زود ، خواسته ها و مطالبات به حق مردم را نادیده گرفته و تنها افکار خود را به جا و برتر می خواند و اندیشه خود را مطرح و محور قرار داده ،به فکر حفظ موقعیت و یا بالا کشیدن خود است ، که می توان گفت: چنین اشخاصی ، به مرتبه ای از فاشیسم رسیده اند .
فاشیسم به تفکری گفته می شود؛ که همه را برای خودش و افکار دیکتاتورمآبانه خودش می خواهد. یعنی تمامیت خواهی برای خود و سرکوب تفکرات و یا جنبش های دیگر در واقع ضدیت با دیگر اندیشی است.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *