در احوالات پریشان یونسکو؛ علت دشمنی دیرینه اروپاییان با زبان فارسی چیست؟

بابک عبدالهی پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی

دیریست که نهاد به اصطلاح! آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد که حدود ۷۶ سال است توسط فاتحان جنگ جهانی دوم و با اهداف تعریف شده استعماری تشکیل شده است، بر اشتباه تعمدی خود پای می فشارد و زبان فارسی را در جایگاه زبان های رسمی و بین المللی نمی پذیرد. صرف نظر از آنکه این مسئله تا چه میزان اهمیت دارد و توجه به این مهم که زبان فارسی و محتوای ادبی آن برای یک جایگاه سیاسی-فرهنگی وابسته به نهادهای قدرت در دنیا(یونسکو)، تا چه میزان شناخته شده است، ضروری به نظر می رسد تا نکاتی چند در خصوص این تصمیم مکرر بی مقدار بیان شود.

قدمت پیشینه تاریخی زبان فارسی بر هیچکس پوشیده نیست. از آن مهمتر آنکه محتوای موجود در ظرفیت عمیق و حجیم این زبان نیز قابل قیاس با زبان هایی مانند انگلیسی یا فرانسوی و آلمانی نیست. در این بین باید مداقه داشت که چگونه یک نهاد بین المللی در برابر رسمی خواندن این زبانی دیرینه و کهن مقاومت لجوجانه و همواره ای دارد.

در تحلیل این موضوع نخست باید به روح و خوی استعماری انگلوساکسون ها و دیگر اروپاییان اشاره داشت که اساسا مانع اعتراف تاریخی آنها در مورد بزرگی ملت های دیگر و داشته های فرهنگی ایشان شده است. عملکرد سیاسی و فرهنگی منحط اروپایی ها همواره در ذیل نظریه هانتینگون یعنی برخورد تمدن ها تعریف شده است و در این بین درگیری، خصومت و ستیز با دیگر تمدن ها خصوصا آن دسته که از دیرینگی و محتوا برخوردارند برای اروپاییان ارزش و فضیلت محسوب می گردد.

با این تعریف طبیعی خواهد بود که جایگاههای بین المللی نظیر یونسکو و غیره به عنوان بازو و اهرم فشار قدرت ها بر دیگر کشورها با هدف جلوگیری از پیشرفت های همه جانبه و در راستای پیشبرد شاخص های تمدنی خود عمل کنند. این اقدام چندساله یونسکو نیز در همین بازه تحلیلی ارزیابی می گردد چراکه زبان فارسی دایره و وسعت جهانشمولی اش بر تمام مورخان و زبان شناسان منصف محافل دانشگاهی جهان امری اثبات شده است و خود ایشان بر این موضوع مجلدها به رشته تحریر در آورده اند.

به هر روی گرچه زیبنده فارسی زبانان نیست که خیلی به یک اداره کوچک نه چندان مایه ور (یونسکو) که در پاریس واقع است و زبان پاریسی ها هم جز مشتی ترانه عوامانه چیز دیگری برای ابراز در بستر زبانی ندارد، خرده گرفت ولی شایسته است نکاتی را برای اطلاع و آگاهی گردانندگان فرانسوی یونسکو بیان کنیم:
– زبان فارسی به مدت هشتصد سال در حوزه تمدنی شبه قاره هند و کشورهایی نظیر هندوستان، کشمیر، بنگلادش زبان رسمی بوده است و از جمله تاثیرات این زبان به آثار بیدل دهلوی و امیرخسرو دهلوی اشاره کنیم، کفایت دارد.

– زبان فارسی در ایران اسلامی، افغانستان و تاجیکستان رسمی است و عده سخن گویان به این زبان در کشور ازبکستان (سمرقند و بخارا) بیش از ۴۰ درصد جمعیت کل است.

– زبان فارسی در نقاط مختلف جهان ردپاهای ماندگار دارد، از جمله جمعیت قابل توجهی از قفقاز فارسی زبان اند.

– محتوای ارایه شده در بستر و ظرف زبانی فارسی توسط سخن سرایانی نظیر حافظ، مولانا، سعدی، عطار و … در دانشگاههای کشورهای مختلف جهان تدریس می شوند و کرسی مخصوص دارند.

– فارسی در بسیاری از زبان های دنیا وام واژه دارد از جمله زبان های جنوب شرق آسیا، برخی زبان های آفریقایی و حتی زبان انگلیسی.

– ادبیات فارسی از ابوسعید ابوالخیر گرفته تا مولانا و عطار و پس از آن حافظ و سعدی و اینطرف تر صائب تبریزی و بیدل دهلوی قابل قیاس محتوایی و یا حتی شکلی با ادبیات سایر ملل نیست و این خود امتیازی شگرف برای این زبان است.

هر چند آوردن ادله برای اثبات شخصیت خاص زبان و ادبیات فارسی دامنه و گستردگی فراوانی دارد و تا چشم کار می کند در دریای خروشان و دالان های تودرتوی آثار کهن برجای مانده از بزرگان و ادیبان، برهان مسلم در این باره میتوان یافت، اما به این میزان بسنده می کنیم چراکه آفتاب آمد دلیل آفتاب.

و بقول جناب صائب تبریزی:
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است

کوتاه سخن آنکه اگر گردانندگان تمدن بی محتوای آنگلوساکسون در دانشگاهها و محیط های ادبی و فرهنگی شان مثلا ترجمه خیام را فخر خود می دانند و به برگردان حافظ به انگلیسی و فرانسوی مباهات میورزند و از این سوی نیز زبان فارسی را دارای قابلیت بین المللی خواندن و رسمیت نمیدانند، از ناجوانمردی شان است. همانگونه که یک انگلیسی،یک فرانسوی و یا یک آلمانی، قهرمانی را نیک می شناسد اما جوانمردی را اکیدا درک نمی کند.

در آخر بد نیست به شرط ذکر شده درباره برگزیدن زبان بین المللی از سوی یونسکو نیز اشاره ای همراه با جوابیه ای گذرا داشته باشیم. یونسکو اعلام داشته است که در صورتی زبانی را به عنوان بین المللی خواهد پدیرفت که آن زبان در هفت کشور زبان رسمی باشد. در پاسخ به این الزام حقوقی مطرح شده به بیتی از جناب سعدی بسنده می کنیم:

هفت کشور نمی کنند امروز
بی مقالات سعدی انجمنی