تعزیه در ایران

علی درویشی

عاشورا یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین قیام های مذهبی و می توان گفت؛ تاریخ بشری می باشد که تاثیرات شگرف آن در ظلم ستیزی و عدالت خواهی همچون گداخته های آتشفشان قلب هر آزادی خواهی را مملو از حرارت میکند.
پس از حوادث تلخ سال ۶۱ هجری؛ و فشارهای روانی و جسمی که از جانب حکومت بنی امیه بر خاندان پیامبر و شیعیان صورت گرفت موجب گردید تا دوستداران اهل بیت تا مدتهای مدیدی نتوانند برای امام شهید خود مراسمات سوگواری برگزار نمایند.
با پیدایش اولین حکومت های نیمه مستقل دیلمیان، علویان تبرستان به سال ۲۵۰ هجری قمری توسط زیدیان و پس از آن حکومت آل بویه به سال های ۳۲۲ تا ۴۴۸ هجری قمری که بر بخش بزرگی از ایران و عراق و جزیره تا مرزهای شمالی حکومت داشتند، آرام آرام شیعیان توانستند با حمایت حکومت های شیعی برای شهدای کربلا مراسمات عزاداری برگزار کنند. ابن اثیر می گوید: دیالمه شیعه بودند و در اعتقاد خود غلو میکردند. اعتقاد آنان این بود که خلافت حق علویان است و عباسیان آن منصب را از کسانی که استحقاق آن را داشتند غصب کرده اند.
تا پیش از سال ۳۴۰ هجری قمری مراسم عزاداری در روز عاشورا به صورت علنی که اکنون اجرا می شود، معمول نبوده است. نخستین بار به ۳۴۲ به فرمان معزالدوله(احمد دیلمی) مردم در روز عاشورا گرد هم آمدند لباس سیاه پوشیدند و اظهار حزن و اندوه نمودند، بازارها بسته شد، خرید و فروش متوقف شد، قصابها گوسفند ذبح نکردند، هریسه(حلیم) پخته نشد، مردم آب ننوشیدند، در بازارها خیمه برپاگردید و به رسم آن زمان پلاس(پشمینه، جامه کم بها..) به آن آویزان کردند. زنان بر سر و روی خود می زدند و بر امام حسین نوحه سرایی کردند. از منابع چنین برمی آید که سیاه پوشیدن و بازار بستن در عزای امام حسین(ع) به امر معزالدوله رسم یا رسمی شد. اهل تسنن این را بدعتی بزرگ می دانستند و چون بر معزالدوله دستی نداشتند چاره ای جز تسلیم نداشتند. مراسم عزاداری در ده روز اول محرم از سال ۳۴۲ هجری قمری تا اواخرحکومت دیلمی سالها برگزار می شد و در بغداد تا اوایل سلجوقی این رسم برقرار بود.

هنر تعزیه

پس از کشته شدن سیاووش توسط افراسیاب، مغان چون از این واقعه غم انگیز آگاهی یافتند آنرا گرامی شمردند و مردم بخارا نیز از این حادثه غمگین، و اقدام به سوگواری کردند و ترانه ساختند و خواندند و کاربه جایی رسید که ترانه ها را در همه کوی و برزن می خواندند که در حقیقت تجلیلی بود از خوبی و پاک سرشتی سیاووش. این رسم مدتها در میان ایرانیان برگزار می گردید تا با سقوط ساسانیان و تسلط مسلمانان عرب بر ایران، ایرانیان همیشه به دنبال فرصتی بودند تا خودرا از این سلطه رهایی دهند، پیدایش نهضت های مقاومت و فرقه های ایرانی که دشمنان دستگاه مرکزی قلمروی عربی اموی و بعدها حتی عباسیان بودند، از نتیجه های این تلاش ها بود.
یکی از بهانه های مخالفت های ایرانیان موضوع خلافت بود که توسط افرادی غیر از خاندان پیامبر غصب شده بود. ایرانیان در برابر خلفای اموی و عباسی از افراد خاندان پیامبر حمایت می کردند و اینچنین شد که مکتب شیعه رشد و قدرت گرفت و آنگونه شد که خود را از فرقه های معتقد به دستگاه خلافت خصوصا سنی ها جدا کرد. با پیدایش حکومت های نیمه مستقل شیعه در ایران در سده های نخستین اسلامی موجب گردید که شیعیان مراسمات عزاداری امام خود را به شیوه آیینی ایرانی برگزار کنند. عزاداری که با هنر تعزیه آئین ملی سوگ سیاوش آمیخته گردید و رنگ و بوی اسلامی به خود گرفت. شواهد بسیاری وجود دارد که در ایران پس از اسلام عمده مراسمات عزاداری، بویژه سوگ آئین های غیر رسمی تحت تاثیر آئین سوگ سیاوش بوده و آثار آن تا به امروز باقی مانده است.
۱-جامه نیلی امروزه در مراسم تعزیه از لباسهایی با رنگهایی فیروزه ای، قرمز، زرد و سبز استفاده می شود که هرکدام
از آنها تعابیر و تفاسیر خاص خود را دارند اما جامه نیلی بر تن کردن که بعدها به سیاه پوشی و سیاه جامگی تغییر پیدا کرد از آئین سیاوش گرفته شده است. سیاه پوشیدن نه در بین اعراب عربستان وجود داشته و نه در بین غیر ایرانیانی که همسایه ما بوده اند.
چنانچه پوشیدن لباس سیاه برای نماز بر هر زن و مرد مکروه است و پیامبر اسلام پوشیدن لباس سیاه را در سه مورد مجاز می دانسته است؛
الف) خف، نوعی کفش چرمی نازک ب) عمامه ج) کساء، لباس بلند و فراگیر تمام بدن که شامل عبا و چادر مشکی بانوان میباشد. این ایرانیان بودند که با آئین های خود سیاه پوشیدن را در عزاداری به اسلام آورده اند.
۲- آمدن اسب
اسب در میان ایرانیان از جایگاه رفیعی برخوردار است چنانچه در شاهنامه برای انتخاب اسب رستم چنان می سراید؛
تنش برنگار از کران تا کران
چو برگ گل سرخ بر زعفران
به نیروی پیل و ببالا هیون
به زهره چو شیر که بیستون
پهلوان نامی ایران زمین بر گرده اسبی سوار می شود که سزاوار و شایسته او می باشد. ذوالجناح اسبی غیر از اسبهای زمانه خود است که شخصی چون حسین بن علی برآن سوار شود تا در مقابل ظلم و ستم زمانه یکه تازی کند.
مرگ سیاوش خود تراژدی است که حفظ این تراژدی در اجرای تعزیه ها می باشد شاهنامه فردوسی این تراژدی را چنین سرایش می کند؛
زگرسیوز آن خنجر آبگون
گروی زره بستد از بهر خون
بیفکند شیر ژیان را به خاک
نه شرم آمدش زان سپهبد نه باک
یکی تشت بنهاد زرین برش
جدا کرد زان سرو سیمین سرش
آمدن اسب و شیون و مویه زنان در تعزیه نکته ای قابل تامل دیگری است، شبرنگ اسب سیاوش را رو به چادر می آورند که پیکر بی جان و بی سر سیاوش در آن آرمیده است. در همین حال زنان در حال مویه اند و موهای خود را پریشان و میکنند.
اسب را به سوار نزدیک می کنند، با آهنگ عزا (به زبان لری چمر، چپی) اسب سر پایین می آورد، صحنه ای غمگین پدید می آید. در این لحظه صدای زاری و شیون اوج می گیرد. رسم ساز چمر در میان لرها، بختیاری ها، لرهای غرب فارس، کردها و لک ها یادآور سیاوشان می باشد که تا به امروز حفظ شده است.
۳- سرودهای سوگ
سرودهای سوگ که در سیاوشان خوانده می شده شباهت با اشعاری دارد که برای امام حسین خوانده می شود. در سوگ سیاوش عزادار به توصیف قامت ، زیبایی، دلیری، اسب و دیگر امتیازات سیاوش می پرداخته است. در میان اهل حق بخاطر علاقه وافر که به پاکی وپهلوانی سیاوش و امام حسین دارند در میان سروده های آنها اشعاری دیده میشودکه نشان از پیوند اسطوره ایرانی و امام شیعیان می باشد؛
ایرج بخوانندم پور فریدون
همانند سیاوش خونم می جوشد
سراسر جهان بلوا می شود…
من حسین، پور شهنشاه هستم
تن بدون سر….
برادران با من دشمنی کردند
بیان شده ام یوسف، پور یعقوب…
سه مرتبه دونم به آن تشت طلا رفته است
دون (مظهر،جلوه، امثال) اول، سیاوخش دومین دونم
و سومین حسین پسر شهنشاه
در تشت طلا شکارم کردند…
سر درخشانم را جدا کردند.
و اینچنین است یادگار اسطوره ای سیاووش که با آمیختن با مذهب بر حق تشیع برای همیشه در میان ایرانیان جاودانه شد.
منابع
تعزیه و تعزیه خوانی صادق همایونی
شاهنامه فردوسی
نمایش در ایران بهرام بیضایی
ایران ویچ بهرام فره وشی
اساطیر ایران باستان عصمت عرب گلپایگانی
نبرد اندیشه در ایران پس از اسلام فریدون جنیدی
تاریخ آل بویه علی اصغر فقیهی
سیاوشان علی حصوری
عروه الوثقی جلد اول سید محمد کاظم طباطبایی یزدی
تاریخ ابن اثیر