به بهانه درخواست استعفای حسن روحانی توسط محمود احمدی نژاد
بهترین دوران زندگی نسل دوم و سوم انقلاب، مصادف شد با دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد و تباهی عمر این دو نسلی که هرگز جوانی نکردند.
رئیس جمهور متوهمی که آغاز کارش با هاله نور شروع شد و در پایان با ادعای مدیریت جهانی به پایان رسید.
به جرات می توان گفت دوران هشت ساله او سیاه ترین دوران پس از انقلاب اسلامی بود.
از اجرای طرح یارانه چهل هزار تومانی گرفته که کمر طبقه متوسط را شکسته تا معرکه گیرهای سیاسی او که حاصل آن تحریم بود و تحریم و پرایدی که به زانتیا رسیده بود.
نگارنده قصد ندارد نبش قبر نماید ولی مهم ترین تاثیر آن دوران هشت ساله خیانتی بود که احمدی نژاد به کلماتی همچون عدالت،پاکدستی،راستگویی و پیشرفت کرده بود.
آن روزگار گذشت و حسن روحانی با وعده های بسیار توانست اعتماد دوباره مردم را به صندوق های رای جلب نماید و روشنفکران و دانشجویان وارد کارزار انتخابات شدند و دو دور متوالی مجوز ورود او به پاستور را امضا کردند.
و البته جای تعجب ندارد که امروز احمدی نژاد از رئیس جمهور فعلی مملکت میخواهد که استعفا داده و ادعا میکند که مردم دیگر او را نمی خواهند و صد البته که با توجه به شعارهای انتخاباتی حسن روحانی ادعای ایشان برخلاف همیشه درست از آب درآمده و این را هم نباید فراموش کرد که ایشان استاد جنگ روانی و گرفتن ماهی از آب گل آلود می باشد.
مصاحبه های ناامید کننده و گزینشی حسن روحانی با مجریان صدا وسیما و پاک کردن صورت مسائل و عدم صداقت او در بیان شفاف مشکلات بی شمار مردم و غارت و چپاول بیت المال،فرصت را به دست کسانی همچون احمدی نژاد داده که ابراز فضل نموده و از حافظه تاریخی مردم،نهایت سواستفاده را نمایند.
تنها فرصت حسن روحانی که نشان دهد احمدی نژادی دیگر نیست؛ روز حضور او در مجلس شورای اسلامی است.
باید نشست و منتظر ماند که آیا رئیس جمهور فعلی در برابر سوگندی که در همین مجلس خورده است وفادار خواهد بود و یا دوباره حقیقت را قربانی مصلحت خواهد نمود؟