فرهنگ شهروندی/ غلامعباس کاظمی

غلامعباس کاظمی – خورنا فرهنگ شهروندی مجموعه ای از ارزشها،نگرش ها و قوانین مشترکی است که در بردارنده احساس تعلق، تعهد و احترام به میراث مشترک، همچنین تشخیص حقوق و تعهدات شهروندی می باشد. این مفهوم نه تنها اشاره به یادگیری زندگی جمعی دارد،بلکه شامل کسب ارزشها،نگرشها،مهارت ها و وفاداری به تعهدات شهروندی است. موضوع کلیدی در فرهنگ شهروندی ، ظرفیت و استعداد تعامل و همکاری بین مردم و نهادها برای رسیدن به خیر جامعه است. از ویژگی های فرهنگ شهروندی،احساس تعلق،اعتماد و امید به آینده،عزت نفس و فروتنی،همکاری عمومی، نگاه باز می باشد.

فرهنگ شهروندی نقطه تلاقی و ماحصل حاکمیت خوب(در عرصه دولت) سازمان کارا (در عرصه عمومی) و شهروند فعال(در عرصه خصوصی) می باشد. به عبارتی فرهنگ شهروندی ایجاد نمی شود مگر با تعامل و ارتباط این سه بخش. به طور کلی فرهنگ شهروندی مستلزم دو نوع حرکت از «بالا به پایان» و از «پایین به بالا» می باشد. حرکت از «پایین به بالا» همان مشارکت،مسولیت پذیری و مبارزه اجتماعی برای تحقق حقوق است. شهروندان باید برای استیفای حقوق خود در عرصه های مختلف اجتماعی قدم بگذارندو حرکت از« بالا به پایین» مستلزم کاهش تصدی گری دولت می باشد و از یک نظام بسته به سوی یک نظام باز حرکت کند. به عبارتی دولت این اجازه را به افراد،احزاب،گروهها و طبقات مختلف جامعه بدهد تا بتوانند در عرصه عمومی حضور پیدا کنند.

کارلس مریام کیفیت ها و تعهداتی را برای شهروندی بر می شمارد که به اعتقاد او در همه کشورها یکسان است از جمله:میهن پرستی و وفاداری، تابعیت از قانون،شرکت در خدمات مدنی،داشتن ،صداقت در روابط اجتماعی، بازشناسی تعهدات زندگی سیاسی،توانایی پاسخگویی به نیازهای جامعه ،انتقادگری در مقابل مسولانه و اعتقاد به برابری مردم. بنابراین و با توجه به شاخص های مذکور می توان گفت که شهروند فعال،با مشارکت اجتماعی و متعهد بودن در قبال جامعه شناخته می شود که عنصر بسیار مهمی برای توسعه فرهنگ شهرنشینی است.

در فرهنگ امروزه شهروندی نوعی حق است که فرد برای برخورداری از حقوق از طرف دیگر شهروندان و دولت به رسمیت شناخته می شود؛ و نوعی وظیفه است که فرد در برابر دیگران باید در حوزه مسئولیت هایی که به او محول شده بتواند به امور جامعه توجه نماید. در دولت شهر های یونان باستان هویت فرهنگ شهروندی بسیار عمیق، انحصاری، از نظر محتوای فرهنگی دارای تعهدات بسیار گسترده، نوع جامعه برده داری و ساختار آن کشاورزی بوده است؛ که برای طبقه خاصی از افراد که اصالتاً یونانی بوده اند شهروندی قائل بوده اند محسوب شده اند. در جامعه روم باستان در فرهنگ شهروندی شان می توان وجود یک نوع اخلاق مشارکتی را یافت که در سایر دوران های سیاسی وجود نداشته است. اما محتوای شهروندی در دولت مدرن از حقوقی گسترده و وظایفی محدود برخور دارست، و در این دولت ها با توجه به رشد مردم سالاری، هریک از نژادها، قومیت ها و اقلیت های دینی و اجتماعی، گروه های اجتماعی دارای حق شهروندی می باشند.

تولید فرهنگ شهروندی

نهاد های اجتماعی چون “رسانه ها و مطبوعات، تأمین اجتماعی،انتخابات،انجمن های داوطلبانه مردمی در سطح ملی،منطقه ای و محلی، مدیریت شهری،آموزش و پرورش، نهاد های فرهنگی، سازمان ها ی جامعه (با توجه به کارکرد هایشان)، مراکز و موسسات دینی، احزاب سیاسی و… ” در شکل گیری ابعاد مختلف فرهنگ شهروندی با توجه به فعالیت هایشان در شهر اثر گذارند.

پایبندی به اخلاق و سلوک شهروندی، در واقع نوعی تمرین دموکراسی است که در فرهنگ شهروندی باید به آن اهمیت بسیاری داد. در واقع این تمرین مشارکتی و مردم سالارانه با اطرافیان و اعضای نهاد های مدنی و انجمن های داوطلبانه و… شکل می گیرد؛ تا افراد در نهادهای مدنی و انجمن های داوطلبانه به عضویت در نیایند و مشارکت نداشته باشند، رفتار های مردم سالارانه هویت فرهنگ شهروندی شکل نمی گیرد، حتی لازمه تحقق دموکراسی واحترام بدیگران در اجتماع از طریق مشارکت فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شهروندان در انجمن های داوطلبانه شکل می گیرد.

شهروندی فرهنگی این است که در درجه اول حضور مستمر شهروندانی که با او متمایز هستند را در یک مجموعه شهری بپذیرد؛ و با حقوق و تکالف خود نسبت به سایر شهروندان جامعه آشنا شود؛ و برای کسب آن مبارزه کند. از قواعد اجتماعی پیروی کند،و منافع جمعی را بر منافع و علایق فردی ترجیح دهد. هنگامی که چنین شهروندی نسبت به اجتماع خود و امکانات عمومی احساس مسئولیت کند و در حفظ و استمرار آن کوشا باشند، و با دستگاه های اجرایی و بورکراسی حاکم بر جامعه همکاری و مشارکت نماید و از دولت و سازمان های رسمی جامعه توقع امور ناممکن را نخواهد، ودر یک رقابت سالم با سایر شهروندان، توسعه ملی و شهری خود را مد نظر داشته باشد، و رفاه و تأمین اجتماعی خود را منوط به عمل سایرین نداند، و با نژادها و اقلیت های مدنی همزیستی مسالمت آمیز داشته باشد، و فاصله اجتماعی خود را بدون طرد و تحقیر شان با آن ها حفظ کند و… تا یک شهروندفرهنگی محسوب گردد. در مقابل وظایفی که برای شهروندان یک جامعه مدنی از بعد فرهنگی اشاره کردیم، حکومت که نماینده قدرت مدنی جامعه است و شهروندان جامعه قدرت خود را به آن تفویض کرده اند وظایفی دارد.

در برابر مسئولیت ها و تکالیفی که به عهده شهروندان می باشد، حکومت و سازمان های رسمی نیز به اجرای رعایت حقوق تعریف شده در قانون اساسی جامعه برای شهروندان ملزم می باشند. بخش از این حقوق به واسطه هویت انسانی که برای شهروندان قائل هستند شکل می گیرد،و بخش دیگر این حقوق به واسطه پیمان اجتماعی در قالب قانون اساسی و قوانین موضوعه آن وضع شده در نظر گرفته می شود.هیچ حکومتی نمی تواند حتی با وضع قوانین، حقوق مدنی و سیاسی اقراد را نقض کنند،و حقوق اجتماعی آن ها که امروزه بخشی از حقوق شهروندی را تشکیل می دهد.به واسطه مالیات و عوارضی که شهروندان می پردازند، دولت را موظف به تأمین نیاز های شهروندان و امکانات رفاهی مناسب برای زندگی آن ها می کند. در حکومت هایی که مردم نه تنها در انتخاب حاکمان، بلکه در انتخاب نمایندگان شوراهای شهر و شهرداران نیز نقش دارند، مسئولیت افراد انتخاب شده برای تأمین خواسته های مردم جدی تر و پررنگ تر است،زیرا حمایت و دوام مسئولیت آن ها بستگی به رضایت مردم دارد.به همین دلیل آنها بیش از آنکه خود را در برابر نظام اداری کشور مسئول ببینند، در برابر مردم . افکار عمومی پاسخگو هستند.

 

 

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *