عالمی که به فکر فریب مردم باشد، درد بی‌درمان جامعه است

آقای مصباح، به کجا چنین شتابان؟!

خورنا: “منبر” در زمان پیامبر در اولین حکومت اسلامی، محلی برای اداره بزرگترین حکومت دینی جهان یعنی حکومت اسلامی بود، بعد از آن در زمان خلفای راشدین همواره بیش از آنکه یک مقام معنوی باشد، یک جایگاه سیاسی داشت.

مسجد کوفه، سیاسی ترین منبر را در تاریخ شیعه و اسلام را داشت، بزرگترین تصمیمات سیاسی در این مکان گرفته می شد در عین حال بزرگترین خیانت به اسلام و شیعه و امت نیز بر بالای منبر اتفاق افتاد.

ابوموسی اشعری، روحانی سیاسی بود که در خدمت سیاست آنچه بر بالای منبر کرد، خیانتی بزرگ بود که قرنها بعد آثار آن همچنان باقی ماند.

۵۱ سال پیش یکی از بزرگترین رهبران تاریخ بر بالای منبر در مسجد، قیامی را آغاز کرد که سالها بعد سرمنشا تحولی عظیم در تاریخ اسلام شد، قیام ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ از  منبر توسط امام خمینی آغاز شد.

بزرگترین روحانیون سیاسی شیعه منبر را برای سخن گفتن از «سیاستی که عین دیانت و دیانتی که عین سیاست» است، آغاز کردند.

سید حسن مدرس، روحانی سیاستمداری که منبر مسجد و مسند مجلس هر دو را با هم داشت تا ثابت کند اسلام فقط یک دین نیست یک نقشه راه برای همه دوران ها، اعصار و قرون است.

اما تفاوت روحانی در خدمت سیاست و سیاست در خدمت روحانی را باید به درستی تشریح کرد.

در جریان انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی به نماد روحانی سیاسی و رهبری جامع الاطراف الگو و مصداق سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست بود، هرچند بسیاری از متحجرین مخالف این جریان بودند اما ایشان به درستی این الگو را تشریح کرد.

همچنان منبر در جمهوری اسلامی جایگاه سخن گفتن و انذار و تبشیر علمایی بود که به تاسی از امام، سیاست را عین دیانت و دیانت را عین سیاست می دانستند اما در این میان برخی بر بالای همان منبر راه دیگری را در پیش گرفتند.

دکتر محسن اسماعیلی،استاد دانشگاه امام صادق(ع)، می گوید: «عالمی که به فکر فریب مردم باشد، درد بی‌درمان جامعه است. ابتدا از راحتی مردم رنج می‌برند و دوست دارند مردم رنج بکشند و به گونه‌ای صحبت می‌کنند که مردم آینده روشنی را برای خود نمی‌بینید».

**********

«باید مراقب باشیم به تدریج ولایت شیطان را به جای ولایت الله به خورد ما ندهند؛ در حال فراهم کردن زمینه این امر هستند و باید این مسائل را بازگو کنیم تا همه دریابند که ما می‌فهمیم».

«ما نباید فریب لباس، عنوان و تبلیغات را بخوریم و نه تعارفات توخالی که همه می‌دانند؛ احترام به مقام معظم رهبری که خشک و خالی است و هیچ محتوایی هم ندارد ولی رفتار خلاف صریح فرمایشات ایشان و در عین حال با احترام؛ آیا مردم چیزی نمی‌فهمند که اینگونه رفتار می‌شود»؟

اینها بخشی از آخرین سخنان«آیت الله محمد تقی مصباح یزدی» است که شاگردان و پیروانش او را«علامه» خطاب می کنند، وی از برجسته ترین اساتید حوزه علمیه قم است.

سالها قبل در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، وی از منتقدان تمام وقت خاتمی و دولت بود. در همان زمان او مساله «شهروند درجه ۱و ۲» را مطرح کرد که به شدت از سوی اصلاح طلبان مورد انتقاد قرار گرفت.

انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اما مصباح یزدی را از یک منتقد به حامی تمام وقت تبدیل کرد، چرا که رییس جمهور وقت یعنی محمود احمدی نژاد را شاگرد معنوی وی می دانستند، هر چند که سالها بعد که احمدی نژاد راه خود را از استادش جدا کرد، قاسم روانبخش، از نزدیکترین شاگردانش، اینکه وی شاگرد معنوی آیت الله بوده را تکذیب کرد!

پس از مدتی در حالی که شاگرد سابق دیگر از استاد حرف شنوی نداشت و راه خود را می رفت، پیروان مصباح یزدی بر محور او جمع شدند و جبهه پایداری را تشکیل دادند که متشکل از اخراجی های دولت نهم و دهم و برخی از حامیان و نیز منتقدان دولت وقت بود.

مصباح یزدی، رهبر معنوی جریان پایداری بود که اصولگراها این گروه را «اخراجی» های اصولگرایی، اینجا و آنجا معرفی کردند.

به تدریج شاگرد سابق علامه از وی فاصله گرفت و او نیز لب به انتقاد از وی گشود و این گونه اختلاف شاگرد و استاد از پرده برون افتاد.

در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، آگاهان سیاسی بر این اعتقاد بودند که پایداری ها به دنبال ساختن کاندیدایی دیگر از جنس سال ۸۴ هستند، وزیر بهداشت برکنار شده دولت نهم یعنی لنکرانی را وارد رقابت کردند، عکسهای نامزد پایداری ها با کاپشن و چهارزانو پای منبر علامه، خبر از علاقه وی و یارانش برای تکرار انتخابات ۸۴ می داد.

انتخابات ریاست جمهوری یازدهم شوک بزرگ جریان اصولگرایی بود، چنانچه، آیت الله بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در جلسه ای این گونه سخن گفت: «شاید اگر کسی که ما می‌خواستیم سر کار می‌آمد، چه بسا در اندک مدتی زمینه‌های شکست او را فراهم می‌کردند، که در آن‌صورت، به معنی شکست اصولگرایی و شکست آرمان‌خواهی بود، زیرا همه‌ گروه‌ها، از اصلاح‌طلبان تا کارگزاران و حتی برخی احزاب و گروه‌ها با او مخالف بودند و همه «اصولگرایان» سابقه‌دار علیه او ائتلاف کردند، و جبهه پایداری را خط قرمز خودشان قرار دادند. اگر به فرض، اکثریت مردم هم به او رأی می‌دادند، چه بسا در امر مدیریت کشور کسی با او همکاری نمی‌کرد، که در آن‌صورت، دست تنها چه کاری از او ساخته بود؟ اگر او شکست می‌خورد، اصل آرمان شکست می‌خورد، و مردم به طور کلی ناامید می‌شدند» و شکست اینگونه توجیه شد.

مصباح یزدی، پس از مدتها سکوت بعد از تشکیل دولت یازدهم، از بالای منبر به انذار و تبشیر دولتی ها اینگونه پرداخت: «در این دولت سکولاریسم در حال تقویت شدن است. اینها با تجربه هایی که از دولت اصلاحات و کارگزاران دارند با توجه به نقصهایی که در آنها می دیدند اکنون به دنبال روپوشی آن نقصها هستند تا حرفهایشان آن جلوه را نداشته باشد ولی باطنش همانهاست» و برخی متحجران و افراطیون که پای منبر علامه نشسته اند از هر واژه تیری ساخته با زهر مخالفت به سمت دولت منتخب مردم پرتاب می کنند، آنگونه که دولت یازدهم علاوه بر روبرویی با دشمن خارجی با دشمنان داخلی نیز مواجه است.

«نگرانی اصلی ما از این است که سیاست‌های فرهنگی دولت که نظیر سیاست تساهل و تسامح دولت اصلاح‌طلبان است، زمینه را برای فتنه‌ای خطرناک‌تر از فتنه ۸۸ فراهم کند».

و باز در جایی با کنایه به رییس جمهور می گوید:«اینگونه نیست که کسی ۵۰۰ هزار رأی بیشتر آورد خیال کند مالک کشور است و اختیار ‏همه چیز به دستش است بلکه تازه نیاز به نصب رهبر و ولی فقیه دارد».‏

اما جدیدترین حمله او منتخب مردم همین دیروز اتفاق افتاد که طی آن اظهارات توهین آمیز بی سابقه ای را نثار رییس جمهور کرد.

او در سخنانی شدیداللحن، با آدرس مشخص، رییس جمهور را به باد شدیدترین حملات گرفته است.

مصباح یزدی در جمع اعضای کاروان پیاده عازم حرم امام خمینی(ره) گفته است: برخی از افراد عمامه به سر که دارای مسئولیت هستند، در واکنش به اجتماع مردم در خصوص بدحجابی و نگرانی علما از وضع دین و فرهنگ و تجمع روحانیت در فیضیه، آن‌ها را کسانی معرفی می‌کنند که اسلام را نشناخته‌اند و آن‌ها را متهم به توهم می‌کنند. باید از وی پرسید مگر خود تو دینت را از کجا یاد گرفته‌ای؟ از فیضیه یا از انگلستان؟

این اظهارات بی تردید در واکنش به اظهارات اخیر رییس جمهور بیان شده است. رییس جمهور با بیان این‌که بعضی بیکار هستند و دچار توهمات می‌شوند، گفته بود: «عده‌ای مدام غصه دین و آخرت مردم را می‌خوردند در حالی که نه می‌داند،‌ دین چیست و نه آخرت. اما همیشه قصه آخرت را می خورند»

مصباح، قدرت منبر را به خوبی می دانند، افراطیون و مخالفان و هتاکان به دولت یازدهم و رییس جمهوری که منتخب ملت است و با رای ملت انتخاب و مورد تایید مقام معظم رهبری است، از پای منبر ایشان بر می خیزند و می کنند آنچه نباید انجام دهند!

آیا نه اینکه ایشان خود را تابع ولی فقیه می دانند؟ آیا حضرت امام(ره) نفرمود که میزان رای ملت است؟ پس جناب علامه و پیروانشان به رای و خواست ملت احترام بگذارند،«حسن روحانی» منتخب ملت است، و کابینه وی نیز مورد تایید وکلای منتخب ملت، انذار و تبشیر و امر به معروف و نهی از منکر واجب است اما ایشان از عقلا و علمای قوم هستند بر منبر وعظ، سخنانشان به گوش برخی وارونه می خورد پس به گونه ای سخن بگویند که خیر امت درآن باشد.

مردمی که دولت یازدهم را انتخاب کردند، سالها قبل با رای ۲۵ میلیونی فرد دیگری را انتخاب کردند و ۴ سال بعد حتی دیگر برای استقبالش به میدانها و تربیون سخنرانی اش نمی رفتند! اکنون زمانه وحدت و اعتدال است…

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *