زبان و ذهنیت در شعر مولانا

بررسی امکان انتقال معنا بوسیله زبان به قلم بابک عبدالهی پژوهشگر ادبیات کهن و زبانشناسی

مولانا می گفت، آدمی مخفی ست در زیر زبان/ وین زبان پرده ست بر درگاه جان. براستی همین یک بیت از حجم ناکرانمند نظریات اجتماعی و انسان شناختی او برای تحلیل نظریه امکان انتقال معنا با ابزار زبان و انعکاس مفاهیم بوسیله الفاظ، کفایت می کند. گرچه واکاوی اندیشه های این مرد بزرگ و عالمگیر در سرزمین خیال و سخن، سخت میسر است و بس اعجاب آور، باری، سعی آن دارم که در وسعت محدود دریافت های خویش و درباره این یک موضوع خاص، یعنی میزان امکان انتقال معنای مستتر در ذهنیت آدمی توسط گفتار، چند سطری بنویسم، که نوشتن، آرام می آورد و ثبات از برای روح. باشد که مورد تایید صاحب نظران افتد و نه همگان.

گر نیک بنگریم و در محتوای بیت صدرالاشاره دقیق شویم، کالبدشکافی انتزاعی واژگان کاربردی مولانا، تا جایی که نافی مفهوم جاری در این یادداشت نباشد، بر عدم کارایی زبان و بستر واژگانی، در بیان ریشه ای ترین و ته نشین شده ترین منظورها و مکنونات درونی انسان به مخاطب اشاره ای سنگین دارد. بدین صورت که نباید بر این نظر بود که هرآنچه در روان پرورده میشود و یا حتی در قلب نضج می یابد، با استفاده از ابزار زبان، بر خط تعاملات گفتاری قرار گیرد و خواننده یا شنونده ما در خواهد یافت که دقیقا چه میگوییم. فیلسوفی میگفت، آیا عجیب نیست که انسانها مدام در مکالمات شان می گویند، منظورم از سخنی که گفتم چیز دیگری است؟

این جمله نیز شکل ناپخته ی همان گفته مولاناست و البته باید اشاره کنیم از آنجایی که اروپاییان، میراث ادبی ایران اسلامی را بسیار موشکافانه و با دقتی شگرف بررسی کرده اند، اصل برداشت این فیلسوف از مندرجات ذهنی بزرگان ادب و اندیشه این سرزمین، نزدیک به یقین است و این اثبات می کند که اروپاییان، مفاهیم مهم و سرشاخه های اصلی هنر، ادبیات، جامعه شناسی و زبان شناسی را از مکاتب فکری و جانمایه های میراث مکتوب ملت های مختلف برداشت کرده اند که البته بسط این فرضیه نیز مجال دیگری را می طلبد و ساعت ها گفت و شنید.

بهر روی باید پذیرفت که دریافت های آدمیان از کلام خویش، با هر میزان شناخت رفتاری و شخصیتی که از یکدیگر داشته باشند، در یک منظومه ی تحلیلی سخت باور، متاثر از مفهوم نظریه مولانا یعنی عدم امکان انتقال قطعیت آنچه در ضمیر می گذرد به مخاطبان است. دراین صورت آیا زبان، بزرگ راهی برای گذار میان ذهنی است یا سنگلاخی که به بن بست بدفهمی میرسد؟ البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که قطعا مفاهیم هر چه ساده تر باشند، بوسیله سازوکار گفتاری آدمی، آنهم تا حدودی که تخمین اش سخت است، قابل ارائه هستند.

اما در مورد اذهان پیچیده، مفاهیم عالی و افکار صعب العبور، قصه فرق می کند. اگر اینگونه نبود، مولانا این بیت را منتشر نمی کرد. براستی این که زبان پرده ای بر درگاه جان آدمی است را چگونه و از چند وجه میشود و امکان دارد که به تحلیل نشست؟ و نیز آنکه آدمی زیر زبان مخفی است، دقیقا و تحقیقا یعنی چه؟

مولانا از پیشگامان نظریات زبان شناسانه است و ذهنیتی بسیار پیچیده دارد که در یک بیت، گویی مجلدها تحلیل گنجانده است و دست آخر باز هم دقیقا روشن نیست که روش شناسی او در بیان اندیشه بر کدام اصول استوار است.

شاید بتوان گفت، خروجی و ماحصل بیت مولانا ناظر بر آن است که در صورتی که انتقال درونیات میسر نشود، شناخت انسانها نیز از همدیگر نیز دچار خلل خواهد شد. بنابراین اگر کمی در این معنا زیاده روی کنیم و بیشتر از ضرورت بدان بپردازیم، صرف نظر نظر از درستی یا نادرستی این فرض، نتایج جامعه شناختی نوین تری را متصور خواهیم شد که در آن آدمیان شناخت کمی از تنوع گسترده شخصیت یکدیگر خواهند داشت. لکن، نمیدانم و نمیشود به دقت تشخیص داد که مننظور مولانا ناظربه اثبات چه سطحی از امکان شناخت آدمی از هم نوع اش است.

تنها شاید یک نکته به این مشکل کمک شایانی و موثری کند و آن سطح دریافت های انسان هاست. بدین معنا که هر چه سطح دریافت معنا و گنجایش تاملات فرد عمیق تر باشد، به همان نسبت توان تجزیه و تحلیل شنیده های اش نیز بالاتر و به تبع آن پردازش مفاهیم، کاملتر و النهایه استدراک سخن مخاطب به حقیقت مورد نظر او نزدیک تر خواهد بود، گرنه، داستان همانی ست که مولانا در این شعر اشاره دارد.

شاید حافظ، که ادبیات کهن ایران همواره در تسخیر اوست هم، در بیان موخره این یادداشت، اینگونه آورده است:
تو را چنانکه تویی، هر نظر کجا بیند
به قدر بینش خود هر کسی کند ادراک