احیای هویت شهری در گرو باز تولید جایگاه و مفهموم محله است/از تلاش مجازی متخصصان شهری در کلاب معماری تا جلسات حضوری شهرخوانی اهواز
نوید خواجه حسینی
در دنیای امروز که انسان از حالت فیزیکی پا به دنیای مجازی گذاشته و در حال برنامه ریزی برای شهرهای مجازی نظیر آلتراورس سیتی در دنیای بی انتهای متاورس است شاید عده ای بگویند صحبت از احیای محلات امری سنتی بوده و منطبق با نیازهای امروزی بشر نیست اما پاسخ به این ادعا را میتوان با یک سئوال نفی داد،آیا ترجیح میدهید که کودکان در فضای حقیقی و خیابان مشغول بازی شوند یا در دنیای مجازی و کامپیوتر؟
در عصر حاضر که تکنولوژی زندگی بشر را احاطه کرده و به تسخیر خود در آورده مشاهده میشود که روحیه انسانی رو به زوال گذاشته و انسان امروزی به ویژه در کشورهای در حال توسعه نظیر ایران کمتر احساس رضایت از کیفیت محیط زندگی خود دارد،اما چرا؟!
بر اساس جامعه شناسی شهری محلات در قدیم بصورت غیر مستقیم نقش تراپیست را ایفا میکردند به این شکل که هر محله متشکل از تمامی اقشار اعم از نخبه و متخصص گرفته تا مجنون و مستضعف بود و چون این افراد مانند خانواده در یک محیط رشد یافته بودند افراد غنی و توانمند کمک حال افراد ضعیف تر میشدند. در زمان پهلوی چون دید بر مدرنیسم غربی بود تلاش شد تا هرچه سریعتر از رفتار کشورهای توسعه یافته کپی برداری شده و آن را در ایران اجرایی کنند اما غافل از آنکه مسائل اجتماعی مانند آپلود یک برنامه در فضای مجازی نیست ضمن آنکه قوانین و ضوابط و همچنین زیرساخت های آن در کشور ایجاد نشده بود.
همین امر و به تبع آن ورود خودرو به کشور و خیابان کشی ها سبب شد تا افراد سطح بالای جامعه از نظر جایگاه اجتماعی و ثروت در رویای زندگی بهتر و دنبال کردن اهداف والاتر محلات خود را به مرور زمان ترک کرده و قشر ضعیف همچنان در این محلات باقی بمانند و بعد از انقلاب این وضعیت نیز به علت تمرکز گرایی به مرکز کشور و پایتخت رو به وخیم تر شدن،گذاشت تا آنجاکه از بعد محلی به بعد شهری و استانی کشیده شد.
لذا در حال حاضر شهرها حالتی بی روح دارند، قعالیت ها دیگر گزینشی نبوده و از روی اجبار و کار شهروندان از منزل خارج شده و بعد از اتمام فعالیت خود سریعا با خودروی شخصی خود را به منزل میرسانند و تعاملات اجتماعی تقریبا به صفر رسیده است.
در چنین حالتی فضای شهری چون بدون معنا شده لذا در نظر شهروندان به مکان مبدل نمیشود و فضایی بی اصالت و بی هویت باقی میماند از طرفی دیگر چون اغلب مدیران شهری با انتصاباتی به دور از تخصص گرایی تعیین میشوند درکی از شرایط اسفبار کنونی نداشته و اصطلاحا نهادهای شهری دچار تخصص گرایی بی ریشه شده است.
البته طبیعی است که مفهوم محله در دنیای کنونی نیاز به اصلاح و یا به تعبیر متخصصان باز تولید دارد چرا که در دنیای امروزی میتوان حتی یک برج بیست طبقه در پایتخت را یک محله نامید یا در سایر استان ها مجموعه چند مجتمع مسکونی را یک محله در نظر گرفت و باید سازوکاری تعبیه شود که این محلات جدید بتوانند نقش محلات گذشته را بازی کرده و موجب هویت بخشی به محله خود شوند.
آنچه که در این میان مهم است تا خواست و نیاز محلات تازه شکل گرفته با حمایت از طریق اختصاص بودجه و تعامل به نهادهای شهری تامین و به اجرا گذاشته شود و دید از بالا به پایین مدیران برای طرح ریزی اصلاح و شهروندان بتوانند در عرصه های تصمیم گیری و تصمیم سازی در گروه ذی نفعان مطالب و نیازهای خود را مطرح کنند.
شاید بتوان اتفاق مثبت و کور سوی امید این وضعیت را برگزاری جلسات شهرخوانی معرفی کرد که در آن بصورت ماهانه شهروندان به همراه متخصصان شهری در مکانی گرد هم می آینده و دید افقی شهروندان با دید تخصصی شهروندان در هم می آمیزد و تجربه های دید عابر با دید پلن متخصصان این حوزه ترکیب و اصطلاحا فضای کثرت گرایی و عرصه میان فکری شکل میگرد.
این امر همان مسئله ای است که اخیرا برخی از اساتید مطرح کشوری در حوزه مدیریت و برنامه ریزی شهری در کلاب معمار ملی بصورت جلسات مجازی مطرح میکنند و راهکار احیای محلات را در دیالکتیک شهروندی می نامند.