یک استاد دانشگاه: برخی مدیران واقعا فکر میکنند فرستاده ویژه خدا هستند/ با سیستم هزار سال قبل نمیتوان دنیای امروز را مدیریت کرد
به گزارش خورنا محمدقلی یوسفی تحلیلگر و استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در گفتگو با رویداد۲۴ وضعیت اقتصادی کشور را تحلیل کرده و آن را «تنگنای اقتصادی» توصیف کرده است و میگوید: «نظام تصمیم گیری بسترهای مناسب برای رشد و توسعه را نادیده میگیرد»
یوسفی میگوید: اصل اول توسعه، آزادی و رعایت حقوقبشر است که حقوق فردی و اجتماعی را شامل میشود اما متاسفانه این امر مهم با بیتوجهی روبرو میشود. کسانی ذینفع بوده و منافعی داشتند، در نتیجه بهگونهای برخورد میکردند که گویی مشکل، فقط مشکلِ اقتصادی است بههمین دلیل فکر میکردند اگر با بسیج منابع، اقتصاد رشد کند افکار عمومی دیگر مشکلی نخواهد داشت اما طبیعی بود این رویکرد نتیجه نمیدهد و دیدیم که با موجود رشد مقطعی اقتصاد باز هم مشکل حل نشد. بعد عنوان کردند که مشکل سرمایهگذاری و اصلاح زیر ساختها است اما واقعیت این است که بسترهای مناسب برای رشد و توسعه را نادیده هم گرفتند زیرا شرط اول بسترسازی چیزی جز آزادی نیست، بنابراین نمیشود جامعه را در تنگنا بگذارید و توقع پیشرفت داشته باشید.
هیچ پیشرفتی بدون آزادی ممکن نیست
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی میگوید: هیچ پیشرفتی بدون آزادی ممکن نیست؛ اصلا امکان ندارد افراد بتوانند از منابع موجود به درستی استفاده کنند، آزادانه تصمیم بگیرند و به تشخیصی صحیح از اولویتهای خودشان برسند. با این توضیح که اصل آزادی یعنی دولت نباید دخالت کند. زمانی که در آمریکا قانوناساسی تدوین شد، در قانون آمد که باید آزادی وجود داشته باشد. کار دولت برقراری نظم و قانون است تا امنیت فردی و اجتماعی تامین شود. در واقع دولت کارگر مردم است. پس اگر دولت بخواهد آقا و ارباب مردم باشد و در مناسبات اقتصادی مداخله کند، تصمیمهای دولتی جایگزین تصمیمگیری مردم خواهد شد و دولت به منِ نوعی میگوید چه کالایی نیاز دارم و چه مقدار باید هزینه کنم. در حالیکه دولت بهتر از من نمیتواند نیاز مرا تشخیص بدهد.
یوسفی میگوید: به میزانی که دولت مداخله میکند، تصمیمگیری و برنامهریزی میکند و برای جامعه دردسر درست کرده و آزادیهای مردم را سرکوب میکند و همچنین حقانتخابشان را سلب میکند بنابراین مهار دولت باید مهمترین اولویت باشد چون تجربه نشان داده دولت اگر حداقل قدرت داشته باشد، سعیاش را بهکار میگیرد تا قدرتش را حداکثر کند که از این طریق مداخلههایش را گسترش بدهد. خب در این صورت مکانیزم بازار بههم میخورد و قیمتها بالا میرود.
او ادامه میدهد: قیمتها مثل چراغ راهنما میماند، اگر خوب کار کند عبور و مرور ماشینها نظم خواهد داشت، اما اگر خراب باشد و پشتسرهم تغییر رنگ داشته باشد، همه چیز بهخورده و بینظمی ایجاد میشود. منابعی که دولتها تزریق میکنند، رشد کاذب ایجاد میکند که من اسم این را «رشد غلط» گذاشتهام. در واقع باید گفت، اقتصاد، فرهنگ و اعتقادات دستوری نیست و امری داوطلبانه بهشمار میروند.
تحلیلگر اقتصادی تصریح کرد: متاسفانه در ایران دولت قدرت بسیار زیادی دارد و باتوجه به شرکتها و نهادهای بزرگی که در اختیار دارد حدود ۸۰ درصد اقتصاد دولتی و عمومی است. عمومی به این معنی نهادهایی که زیرنظر دستگاههای قدرتمند تصمیمگیری قرار دارند. اشکال کار این است، منابع به وسیله افرادی که تصمیمگیری میشوند که مالک نیستند. یعنی مدیر دولتی تصمیم میگیرد و شرایط را به غلط هدایت میکند. مردم در این میان، چون مشکلات اقتصادی را مناسبات و تصمیمهای سیاسی میدانند و میدانند توقعهایشان برآورده نخواهد شد، اعتراض خود را به اشکال مختلف نشان دادهاند.
با سیستم تصمیمگیری هزار سال قبل نمیتوان دنیای امروز را مدیریت کرد
یوسفی میگوید: تصمیمگیران فعلی نمیدانند با سیستم تصمیمگیری هزار سال قبل نمیتوان دنیای امروز را مدیریت کرد. الان تمام آنهایی که در سیستم آموزشی تحصیل میکنند، معترضاند. آنها کسانی هستند که دولت به اسم آموزههای فرهنگی میلیاردها تومان خرج کرده است اما نتوانستند بین دانشآموزان تاثیری بگذارند. آقایان حوزههای علیمه را روز به روز رونق میبخشند و منابع زیادی را همچنان هزینه میکنند اما نتیجه نگرفتهاند.
استاد اقتصاد دانشگاه میگوید: فکر میکنم سیستم متوجه اشتباهش شده است، اما راه دیگری ندارد. چون خودش را آغشته به خیلی از وعدهها و آرمانهایی کرده که قطعا تحققناپذیرند. این در حالی است که آقایان اول باید نیاز جامعه را رفع کنند بعد به فکر مشکلات و معضلات دیگران باشند. متاسفانه مسئولان و اکثر کسانیکه در ۴۰ سال گذشته در نظام تصمیمگیری بودند، راه را کج رفته و به فساد آغشته شدند. مردم در روزهایی روحانیون را باور داشتند و به این قشر اعتماد میکردند اما امروز آن معادلات قدیمی عوض شده است زیرا مردم کسانی که هدف سیاسی را عاملی برای وسیله قرار دادن دین میدانند و به آن عمل میکنند، دیگر نمیپذیرند.
استاد اقتصاد دانشگاه بیان کرد: بعضی وقتها میگویند حفظ نظام از هر چیزی بیشتر اهمیت دارد؛ خب این یعنی ما میتوانیم از راه غلط هم به نتیجه برسیم. مساله این است که میدانند چه هزینهای به مردم تحمیل میکنند اما چون حفظ را واجب میدانند، برایشان مهم نیست جامعه با چه وضعیتی مواجه شده است. البته اینطور نیست که ایدئولوژی پختهای داشته باشند و با برنامهای بلندمدت فعالیتهایشان را پیگیری میکنند. مثال میزنم؛ من با جایگاه استاد تمامی پایه ۳۰ در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامهطباطبایی فعالیت دارم. چند ماه است کتابی با عنوان «بهسوی توسعه بدون حکمرانی» را برای انتشار به دانشگاه ارائه کردهام اما هر بار به دلیلی جلوی انتشار گرفته میشود. من اگر حرفی برای گفتن ندارم چرا به عنوان استاد در دانشگاه پذیرفته شدهام و اگر اقتصاد را میفهمم، چرا مانع انتشار کتابم میشوند؟
او میگوید: در چهل و چند سال اخیر درگیر رفتارهای دوگانه و لجاجت هستیم که ریشه در تفکرات نظام تصمیمگیری دارد. مخصوصا اینکه آزادیهای مدنی را به انزوا کشانده است و بدتر اینکه طرح سوال درباره شریعت را جرم میدانند بنابراین بعید میدانم روزی برسد که حساسیت نظام به شرعیات کم شود. این در حالی است که مطالبه عمومی این است که بین سیاست و دیانت باید تفاوت بگذاریم.
یوسفی میگوید: آگاهی، سطح سواد و دانش مردم بهویژه جوانان بالا رفته است و همه خوب و بد را از هم تشخیص میدهند. در واقع وقتی تکنولوژی تغییر میکند علم و فرهنگ هم تغییر خواهد کرد و باالطبع شرایط هم دگرگون خواهد شد. در نتیجه نمیتوان به ۱۰۰۰ سال قبل بازگشت. شرایط امروز ایجاب میکند که مردم آزاد گذاشته شوند زیرا آزادی مردم،و شرط اصلی توسعه است و هیچکشوری بدون توجه به آزادی نمیتواند حرفی برای گفتن داشته باشد.
نظام باید چکیده خواست ملت باید باشد نه اینکه مدام بگوید «هر چه من میگویم»
او ادامه داد: زمانی گوشدادن به رادیوهای بیگانه جرم بود و همین اواخر ماهوارهها را هم جمع میکردند. در تمام کشورهای پیشرفته این مسائل حل شده است. قبل از انقلاب خانمهای پلیس سر چهارراهها میایستند و با یک سوت رانندههای سیبیلکلفت توقف میکردند. معلم من خانمی بود که پوشش او برای ما عادی شده بود. تلاش تصمیمگیران فعلی عقبگرد جامعه و مردم است اما این شدنی نیست و نمیشود. رفتارهای محدودکننده در شرایطی است که نظامهای سیاسی باید متناسب با مردم رفتار کنند و تصمیم بگیرند. یعنی اگر قرار بر وضع قانون باشد، طبق نظرات عمومی تصویب شود. در واقع نظام چکیده خواست ملت باید باشد. با این توضیح که خواست و مطالبههای مردم به مررو تغییر میکند. این نظام است که باید محتول شود و باید بداند که نمیتواند به مردم بگوید «هر چه من میگویم، همان باید باشد»
یوسفی میگوید: مسئولان باید خودشان را با نیازهای روز و خواست ملت سازگار کنند. مثلا وقتی قرار است با اینستاگرام و شبکههای اجتماعی مخالفت شود، نظام نمیتواند برای آنها جایگزینی معرفی کند. این تصمیمهای محدودکننده در حالی رخ میدهد که کار اصلی دولتمردان این است که تلاش کنند مردم لطمه نبینند و آرامششان تامین شود، پس وقتی میخواهید چیزی را منع کنید، باید جایگزینی داشته باشید.
برخی فکر میکنند واقعا از کرهمریخ آمدهاند و واقعا فرستاده ویژه خدا هستند
این چهره دانشگاهی تصریح کرد: هر نظام زمانی به پویایی میرسد که ملت آن را بخواهند زیرا هیچ کس و هیچ سیستمی نمیتواند خودش را تحمیل کند. برخی فکر میکنند واقعا از کرهمریخ آمدهاند و واقعا فرستاده ویژه خدا هستند و با این تصور که قدرت دارند، بهخواست مردم بیتوجهی میکنند. البته خودشان هم میدانند رویکردشان اشتباه است اما انسان وقتی به قدرت میرسد، در جاهایی که باید درست فکر کند، غلط فکر میکند و نمیدانند که کارهایشان به دین ضربه زده است. اطمینان دارم اگر این نظام مردم را برای انتخاب پوشش و اظهارنظر آزاد بگذارند، واقعا مشکلی پیش نخواهد آمد و حتی در حجاب هم افراطیگری شاهد نخواهیم بود. باور کنید که خیلی از مسائل پیش نمیآمد. متاسفانه نظام سیاسی ایران واقعیتها را نمیبیند و ایدههای تخیلی و توام با توهم را دنبال میکند. کجای دنیا تخیلات به نتیجه رسیده که در ایران برسد؟ هدف مهم باید آرامش و آسایش مردم باشد و سیستم برای رسیدن به این مهم باید همه تلاشاش را بهکار بگیرد.