ناگفتههایی از مرگ دردناک ۴ جستجوگر گیاهان دارویی در ارتفاعات کوهرنگ
به گزارش خورنا روزنامه همشهری نوشت: پنجشنبه هفته گذشته ۹ نفر از اعضای یک خانواده که ساکن بخش چلو واقع در شهرستان اندیکای استان خوزستان بودند، تصمیم گرفتند برای چیدن گیاهان دارویی راهی کوهستان شوند؛ جایی در منطقه گلاشیر در حوالی روستای سرآقاسید در شهرستان کوهرنگ. معمولا هرچند وقت یکبار، برخی اهالی شهرستان اندیکا و مناطق دیگر راهی ارتفاعات کوهرنگ میشدند تا گیاهانی را که خاصیت درمانی داشتند بچینند و آنها را به فروش برسانند. جوانان روستا با این کار امرارمعاش کرده و خرج زندگیشان تامین میشد، اما هربار احتمال خطرات مرگبار نیز برای آنها وجود داشت و با وجود این خطرات آنها باز هم برای کسب درآمد قدم در منطقه صعبالعبور میگذاشتند. اما عصر دوشنبه برای این تیم ۹ نفره فامیلی اتفاق تلخ و دردناکی رخ داد. آن روز ناگهان بهمن ریزش کرد و آنها زیر برف مدفون شدند. یکی از آنها توانست بهسختی خودش را از میان برفها نجات دهد و با مشقت فراوان به جایی برساند که موبایلش آنتن بدهد. سپس موفق شد با هلال احمر تماس بگیرد و درخواست کمک کند.
گزارش این حادثه ساعت ۸:۳۰ صبح دیروز(صبح سهشنبه) به هلال احمر استان چهارمحال و بختیاری اعلام شد، اما جایی که بهمن سقوط کرده بود در منطقهای صعبالعبور بود؛ به همین دلیل کار امدادرسانی را دشوار میکرد. مسعود مثنوی، مدیرعامل جمعیت هلال احمر چهارمحال و بختیاری درباره جزئیات این حادثه به همشهری گفت: این حادثه در منطقه گلاشیر در حوالی روستای سرآقاسید شهرستان کوهرنگ رخ داد. به محض اینکه گزارش این حادثه به سازمان هلالاحمر اعلام شد، ۲ تیم تخصصی امداد کوهستان برای پیدا کردن حادثهدیدگان و اجساد احتمالی به منطقه اعزام شدند. این منطقه دارای شیبی تند بوده که عملیات امدادرسانی را دشوار میکرد. حتی امکان اعزام بالگرد به منطقه حادثه نیز بهدلیل وزش باد شدید وجود نداشت. وی ادامه داد: آنجا درههای بهمنخیز است و با توجه به اینکه امسال بارش سنگین برف داشتیم، خطر سقوط بهمن نیز در آن مناطق پیشبینی میشد. مدیرعامل جمعیت هلال احمر چهارمحال و بختیاری افزود: گروه ۹نفرهای که به منطقه کوهستانی رفته بودند، پس از سقوط بهمن، زیر برف مدفون شدند و ظاهرا یکی از آنها توانسته بود خودش را نجات بدهد و به سمت پایین حرکت کند؛ جایی که موبایلش آنتن بدهد. او وقتی به نقطهای از کوهستان رسید که موبایلش آنتن میداد با هلال احمر تماس گرفت و درخواست کمک کرد. وی افزود: هنوز(عصر دیروز) همکارانم موفق نشدهاند به محل حادثه برسند، اما آنطور که فرد تماسگیرنده اعلام کرده ۴نفر از همراهانش جان باختند و ۴نفر دیگر نیز مصدوم شدند. مسعود مثنوی در ادامه گفت: آنطور که برآورد شده همکاران من با توجه به اینکه تجهیزات همراهشان دارند حدود ۲۷ساعت زمان میبرد تا به محل حادثه برسند. محلی که بهمن ریزش کرده ارتفاعات ۳۷۰۰متری و درههای صعبالعبور است. همین فرد تماسگیرنده که توانسته خودش را نجات بدهد از ساعت ۴بعدازظهر دوشنبه که این اتفاق افتاده، به سمت پایین کوه حرکت کرده و ساعت ۸:۳۰صبح سهشنبه پای کوه رسیده و موفق به تماس با هلالاحمر شده است.
مرگ و زندگی
یکی از بستگان نزدیک حادثهدیدگان که خودش هم برای چیدن گیاه دارویی به ارتفاعات رفته بود در گفتوگو با همشهری گفت: افرادی که فوت شدند ۲ برادر و پسرعموهایش بودند. وی ادامه میدهد: باور کنید بهخاطر فقر و از روی نداری این بلا بر سرشان آمد؛ بهخاطر یک لقمه نان. من هم همراهشان بودم، اما دیگر بالا نرفتم. آنها بالاتر رفتند و ناگهان بهمن ریزش کرد. اگر رفته بودم شاید من هم الان زنده نبودم. وی میگوید: ما معمولا جانمان را کف دستمان میگیریم و میرویم به دل کوه تا پس از چیدن گیاهاندارویی، آن را در شهرکرد بفروشیم. گیاهان دارویی که خاصیت درمانی دارند را کیلویی ۵۰۰هزارتومان از ما میخرند. بهگفته این پسر جوان، اکثر حادثهدیدگان بین ۲۵تا ۳۰سال داشتند. او ادامه میدهد: موقع حادثه ناگهان برف و کولاک شد و بهمن سقوط کرد. برخی از محلیها خودشان راهی آنجا شدند و اجساد را دیدند. خانوادههایمان خیلی بیتابی میکردند؛ چون ۲نفر از فوتشدگان ازدواج کردهاند و فرزند دارند. وی میگوید: ما وقتی به دل کوه میزنیم تا زمانی که خودمان را به ارتفاعات برسانیم و گیاه را بچینیم معمولا ۵تا ۷روز زمان میبرد تا به خانههایمان برگردیم. در این مدت احتمال هرگونه حادثه دردناکی وجود دارد. پارسال جلوی چشم خودم، یک نفر از کوه سقوط کرد و جانش را از دست داد. بارها پیش آمده که در بین راهها دیدهام افرادی بهدلیل سرما و برودت یخ زدهاند و علت مرگشان سرمازدگی بوده است. وی درباره شرایط خواب و استراحتشان در مناطق صعبالعبور میگوید: معمولا زیر سنگها میخوابیم. البته وسایلی هم با خود میبریم تا بتوانیم آتش روشن کنیم، اما کار سخت و طاقتفرسایی است. زندگی خرج دارد و ما برای بهدست آوردن یک لقمه نان با جانمان بازی میکنیم؛ مانند اتفاقی که برای پسرعموهایم افتاد و شب عیدی همه ما عزادار شدیم.