نگذارید خوزستان به دست نااهلان بیفتد!!
خورنا – «آن کس که حقیقت را نمیداند٬ نادان است، اما آن کس که حقیقت را میداند و انکار میکند ٬ خیانتکار و تبهکار است.»
برتولت برشت
روزگاری امام خمینی«ره» هشدار داد «نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد».
در همهی سالهای گذشته گمان میرفت که نااهل تنها اپوزیسون بیرون از کشور و برخی ازکنشگران میهنی هستند.اما این روزها در خوزستان «گروهی اندک» که خود را دیندارتر انقلابیتر و ولایتمدارتر از دیگران میدانند را باید در جرگه نااهلان دانست.
کسانی که در هر رویدادی از ریزگردها گرفته تا سیلاب و از گرانی و بیکاری گرفته تا یک مسابقه فوتبال در پی تنشهای قومی هستند.آنانی که ایرانی بودن فقط لقلقهی زبانشان بوده٬ اندیشه و روانشان جای دیگری است.
این «گروه اندک» بیگمان همچون پیشینیان خود اندیشهی جدایی خوزستان را در سر دارد٬ اما با ریختی دیگر٬ روشی تازه و گفتمانی نوین به میدان آمدهاند.
اگر در گذشتههای نه چندان دور سالخوردگان آنان که امروز در اروپا و آمریکا خوشنشین شدهاند با نگرشهای مارکسیستی و همنشینی با کانونهای روشنفکری به رویارویی با جمهوری اسلامی پرداخته٬ آشکارا از خودمختاری یا براندازی سخن میگفتند٬ اینک جوانترهای این جماعت با پوشیدن رخت اصلاحطلبی و اصولگرایی همان آرزوی «تجزیه خوزستان» را دنبال میکنند.
آنان با دستکاری تاریخ خوزستان پیشینهیی را به رخ میکشند که هیچگاه نداشتهاند و از نابرابرییی سخن میگویند که به هیچ رو نیست٬ اما با این دروغپردازیها و وارونهکاریها٬ در بزنگاههایی مشتی جوان ساده را فریب داده٬ از مرده باد و زنده باد آنان در کف خیابانها٬ برای تنشآفرینی و رسیدن به رویاهای اهریمنی خویش سود جسته یا دستکم با «فشار از پایین و چانهزنی در بالا» از خوان قدرت که این روزها مانند گوشت قربانی در خوزستان به هرکسی داده میشود بهرهیی ببرند.
دکتر همایون یوسفی نماینده مردم اهواز٬ باوی٬ کارون و حمیدیه نیز پیشتر در این زمینه هشدار داده بود که شوربختانه سخنان او در میان خبرهای گوناگون آنروزها به درستی دیده و شنیده نشد.
وی روز سهسنبه ۳۱ اردیبهشت ۹۸ در بخشی از نطق میان دستور خود چنین گفت:
« به همان دلایلی که دشمنان ایران خوزستان را در آغاز جنگ به عنوان نقطه هدف انتخاب کردند٬ اکنون نیز به عنوان نقطه هدف دشمنان است با این تفاوت که در پایان جنگ ما خوزستان را رها کردیم اما دشمنان ایران٬ خوزستان را رها نکردند. بنابراین نباید در خصوص مسائل خوزستان دچار ساده انگاری شویم و موضوعاتی مانند سیاه نمایی سازمان یافته٬ وجود پولهای فراوان با منشاء نامشخص٬ ورود فراوان اسلحههای نیمه سنگین٬ ورود در عرصههای رسانهای٬ فرهنگی٬ سیاسی و اجرایی استان ٬ تاریخ سازی و هویت سازی جهتدار که باید دستگاههای ذیربط با حساسیت بیشتری به آنها ورود کنند »
اگر این سخنرانی را از پایان به آغاز بخوانیم این گونه میشود که گروهی اندک در خوزستان که از بیرون پول میگیرند با رخنه در رسانهها و دستگاهها با پیشینهسازی و هویت تراشی در پی اندیشههای اهریمنی هستند که خواست دشمنانان ایران بوده واگر نیاز شود دست به اسلحه نیز میبرند.
این سخنان را انیرانیان نگفتهاند٬ این هشدار را « اپوزیسیون» بیرون از کشور نداده است٬ این گفتار از آن نماینده مجلس شورای اسلامی است که بیگمان بر پایهی سیاههها و دادههای سنجیده بازگو شده است و نمونهی روشن آن را میتوان در رویدادهای ایران ستیزانه و خرابکارانه چند هفته پیش در شهرستان کارون ٬ ماهشهر و حاشیهی شهر اهواز آشکارا دید. رفتارهایی که نه در چارچوب حقوق شهروندی و جامعهی مدنی که باید آن را دنبالهی تلاشهای جداخواهانه سال ۵۸ در خرمشهر دانست که اگر برای آن چاره اندیشی فرهنگی٬ اجتماعی و امنیتی نشود٬ پیامدهای زیانباری در پی خواهد داشت.
اکنون باید پرسید چه کسانی و چرا اسلحههای نیمه سنگین نگهداری میکنند؟ پول نماهنگها و کانالهای تلگرامی که روزانه از تاریخ و فرهنگ خوزستان چهرهای دروغین به نمایش میگذارند از کجا میآید؟ انگیزهی آنانی که به وارونگی تاریخ خوزستان پرداخته با پوشش دین٬ دست به ملت تراشی میزنند در چیست؟
چه کسانی با قومی کردن کاستیها و گرفتاریهای خوزستان به «مظلومنمایی» پرداخته٬ از نابرابری سخن میگویند؟ آیا کمبودها و نارساییهای خوزستان نشانهی «تبعیض» است یا سوء مدیریت؟
آیا برای دادخواهی از دولت و حاکمیت باید پرچم کشور را به زیر کشید؟ به گروههای قومی و هممیهنان خود دشنام داد؟ آیا به بهانهی تبعیض باید دست به اسلحه برده٬ همچون روزگار جاهلیت راهزنی و سرگردنه بگیری کرد؟ آیا در کشورهای دیگر آزادیخواهان و کنشگران حقوق شهروندی چنین میکنند؟
آیا دشمنانان تاریخی این سرزمین به آنچه در یکصد ساله گذشته پیرامون خوزستان دست نیافتند٬ اینک در پی انجام آن هستند؟
به راستی جایگاه برخی از «نخبگان قومی» در آرام کردن تنشها کجاست؟ آیا آنان فقط به دنبال سهمخواهی قومی یا قومی کردن استان هستند؟
چگونه است که اینان به نوشتار روزنامهی همدلی دربارهی ۷ دختر اماراتی خرده میگیرند٬ از وزارت ارشاد خواهان برداشتن فیلم «دمسرخها» که جستار (موضوع) آن هیچ پیوندی با ایران نداشت از پردهی سینما ساحل میشوند٬ یا در داستان عروسکهای شبکه ۲ که میشد خیلی خردمندانهتر با آن برخورد کرد٬ آن همه جنجال به پا مکنند٬ اما در برابر آتش زدن درفش سپندینه( مقدس) ایران در ورزشگاه غدیر اهواز٬ دادن شعارهای پانعربیستی در ورزشگاه فولاد آرنا و پایین کشیدن درفش سه رنگ کشورمان در شهرستان کارون چشمان خود را بسته٬ هیچ نگفتند.
درحالی که رسانههای بیگانه با بهره ابزاری از شهروندان عرب خوزستانی به جمهوری اسلامی تاخته٬ کوشیدند به کردارهای خرابکارانه و جداخواهانهی ماهشهر رنگ مدنی بدهند٬ چرا نخبگان رسانهای و سیاسی خاموش بودند؟
آیا پز اصلاحطلبی دادن و لاف و لایتمداری زدن تنها نشانهی ایرانی بودن است؟ یا آن که «کار به عمل برآید به سخندانی نیست».
به برخی از نمایندگان خوزستان در مجلس شورای اسلامی نیز باید گلایه کرد که چگونه برای بسیاری از «انتصابها» پاشنه دفتر شریعتی استاندار خوزستان را از جا کنده٬ گاه به دفتر وزرا نیز شال و کلاه میکنند اما در برابر رویدادهای یک ماه گذشتهی خوزستان خم به ابرو نمیآورند؟!
خوزستان سرزمینی هزاران ساله است که نام آن در سنگنبشتههای کاخ آپادانای شوش٬ تختجمشید٬ بیستون و نقش رستم آمده و همهی گیتاشناسان ( جغرافیدانان) مسلمان از نژاد ٬ زبان و فرهنگ مردم آن یاد کردهاند.
ابنبطوطه در سدهی۸ از هویزه گذر کرده ٬ مردم آن را پارسی زبان دیده است. یاقوت حموی در کتاب معجمالبلدان میگوید« زبان مردم خوزستان نه عربی٬ نه آرامی٬ نه سریانی که خوزی است و البته فارسی دری هم میدانند».
شمسالدین مقدسی نیز در سدهی۴ هجری در کتاب احسنالتقاسیم٬ خلافت عباسی را به دو بخش عربی و عجمی دستهبندی کرده٬ خوزستان را در شمار سرزمینهای عجمی نام برده است.
مردم ایران نیز در هزارتوی تاریخ خویش با فرهنگی یکپارچه و همبسته همواره یک «ملت» به شمار آمده که پارسی یگانه زبان تاریخی٬ ملی و رسمی آنان بوده است چنان که غزنویان و سلجوقیان ترکنژاد٬ پارسی را زبان رسمی و دیوانی خود برگزیدند٬ در دربار غزنویان بیش از ۴۰۰ تن چکامهی پارسی میسرودند. ملکشاه سلجوقی خود به پارسی چامه میگفت. فرزندزادگان آنها نامهایی چون کیقباد٬ کیخسرو و کیکاوس داشتند.
منگوقاآن و گیوکخان مغول نیز به همین زبان «سکه» زده و با سران کشورهای دیگر مانند پاپ اینو سان چهارم و سنلویی پادشاه فرانسه نامهنگاری میکردند.
راز ماندگاری و پایداری این کشور در برابر همهی تندبادهای تاریخی و یورش بیگانگان همین «ملت» بودن و شناسه ( هویت) ملی آنان بوده است.
اما دشنمان تاریخی کشورمان با «نفرتپراکنی» میان خردهفرهنگها و اقوام خوزستانی و چند ملیتی و چند زبانی خواندن ایرانیان بر آن است یکپارچگی تاریخی این سرزمین اهورایی را از میان برده٬ هوشمندانه با «ملک مشاع» خواندن ایران که واژهیی حقوقی است و هرکس در سهم خود آزاد است هر کاری کند٬ یا « موزاییک رنگارنگ» و «لحاف چهل تکه» نامیدن آن که بیشتر نمایشگر جدا بودن و از هم گسیختگی است راه را برای تکه٬ تکه کردن این کشور فراهم سازند.
ایران و مردم آن هیچ کدام از این زبانزدها(اصطلاحات) نیستند. ایران درخت تنومند و کهنسالی است که ریشه در ژرفای تاریخ داشته٬ شاخهو برگهایش٬ بسان تیرهها٬ اقوام و خرده فرهنگهای آن هستند که همواره از ریشه جان و مایه گرفته به همراه این درخت سایهساری در درازانای تاریخ ساختهاند که تمدن جهانی بارها از آن سود جسته است.
قومگرایانی که در خوزستان پشت دین و تشیع پنهان شده٬ از بامدادان تا شامگاهان در رسانههای خود ملیگرایی ایرانی٬ اسلامی را سرکوب کرده و به ریشخند میگیرند٬ آیا فراموش کردهاند که مقام معظم رهبری بارها گفتهاند:
«منافع ملی باید با هویت ملی تطبیق داده شود نه این که هویت ملی تابعی از موضوعاتی تخیلی تحت عنوان منافع ملی باشد».
«جوان ما باید با احساس هویت ملی رشد و تربیت کند»
همچنین ایشان زبان فارسی را «زبانی زنده٬ شیرین و برخوردار از حکمت٬ معارف الهی و اندیشه مورد نیاز بشر میداند که حدود ۱۲۰۰ سال ذخیره فرهنگی برجسته دارد.»
از آنجا که خوزستان در درازنای تاریخ خویش سودمندیهای سیاسی و اقتصادی پرشماری داشته٬ همواره «نقطه هدف» دشمنانی بوده که همگی از یک ریشه و سرزمین برخواستهاند. چه آن روزی که آشوربانی پال به این استان یورش آورده٬ با دیلم شوش را ویران نمود و چه آن هنگام که صدام حسین٬ میخواست خوزستان را ۳ روزه به چنگ آورد.
امروز نیز پانعربیسم که حساب آن را باید از هممیهنان خوب عرب جدا دانست با همان گفتار و پندارهای صدام همچنان به خوزستان نگاههای اهریمنی دارد.
ازاینرو باید از نقابپوشانیکه به پتروشیمی ماهشهر یورش برده٬ با محاصره فرمانداری این شهر ناجوانمردانه به سوی مردم بیگناه تیراندازی کردند ترسید اما بیشتر باید از کسانی هراسید که بینقاب٬ در میان ما زیسته٬ اما از هر دشمنی٬ دشمنتر بوده با نوشتارها و گفتارهایشان برای گروههایی چون الاحوازی ٬ تضامن٬ نضالالعربی و…….یارگیری میکنند.
همهپرسی مجلس یازدهم که میبایست آن را سرنوشتسازترین همهپرسی خوزستان نامید٬ در راه است٬ بیگمان قومگرایان از این ایستگاه نیز برای اندیشههای پلید خویش بهره خواهند برد.
بایسته است همهی دلسوزان استان و کشور با گفتمانی ملی بر پایهی ایرانیت و اسلامیت نگذارند خوزستان به دست نااهلان بیفتد.
نویسنده: اشکان زارعی پژوهشگر تاریخ از اهواز