وقتی از شعر زنان حرف می زنیم نام فروغ بر صدر نام ها می درخشد
خورنا| میلاد موحدی راد :
آنچه بعنوان اولین سوال میخواهم بپرسم این ست که با مطالعه و بررسی شعرتان بسامدِ کلماتی که متناسب با طبیعت هستند بیش از هرچیزِ دیگری نمایانند. این “طبیعت گرایی” که در شعر شما بعنوان یک مخاطب می بینم از کجا سرچشمه می گیرد؟
انسان و طبیعت با هم تعامل ندارند, رابطه ای بین انسان و طبیعت نیست بلکه انسان همان طبیعت است. هرگز خود را جدا از طبیعت ندیده ام, به جرأت می توانم بگویم زمانی رود بوده ام گاهی درخت, گل, خار, خاک, آتش, نور, ظلمت, آسمان, سنگ و … به هر چه نگاه کرده ام آن را زیسته ام. فلاکت انسان آنگاه آغاز شد که از اصل وجود خود دور شد. زمانی که خود را برتر از طبیعت دید و تلاش کرد بر آن مسلط شود. اریک فروم انسان را وابسته و نیازمند به ریشه می داند و بر این عقیده است که انسان متعلق به طبیعت و نیز خواهان بازگشت به طبیعت است.
در ادامه سوال نخستین میخواهم در مورد “طبیعت” در شعر معاصر و تاثیرِ زیست بوم در شعر شاعران صحبت کنید.چقدر این موضوع میتواند در شعر اثر گذار باشد؟ چون اغلب به شکل ناخودآگاه در شعر اتفاق می افتد.
طبیعت گرایی و تأثیر پذیری از طبیعت از گذشته تا حال مورد توجه همه ی شاعران بوده هست و در آینده خواهد بود اما این مهم بسته به نوع نگاه و جهان بینی متفاوت است و همین تفاوت به آن زیبایی و تازگی بخشیده . سهراب با شخصیت دادن به عناصر طبیعت با آنها ارتباط برقرار می کند. “نبض گل ها را می گیرم” . فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر زمانه ی شاعر آگاه یا ناخودآگاه خود را در شعر بروز می دهد ببینید اخوان به زیبایی از طبیعت برای به تصویر کشیدن اندیشه های سیاسی خود بهره می برد(شعر زمستان) “هوا بس ناجوانمردانه سرد است”
فروغ در حالی که نگران ویرانی و نابودی طبیعت است(کسی به فکر گل ها نیست/کسی به فکر ماهی ها نیست/کسی نمیخواهد/ باور کند که باغچه دارد می میرد/که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است) با آن ارتباطی عاشقانه برقرار میکند. ” من در پناه پنجره ام / با آفتاب رابطه دارم”
خوشبختانه در انجمن های شعری شاهدِ حضور بیش از پیش بانوان هستیم. بانوانی که “شعر” برایشان مهم است. بعنوانِ یک بانویِ شاعر دغدغه ی “بانوان در عرصه شعر و ادبیات” چه موضوع یا موضوعاتی می تواند باشد؟
در جهانی مملو از تابلوهای ورود ممنوع برای بانوان خوشبختانه زنان ما توانسته اند با جدیت بخشی از حقوق از دست رفته شان را از جامعه ی مرد محور پس بگیرند لیکن به عقیده ی من زن تا رسیدن به جایگاه والا و اصلی خود راهی بس دراز در پیش دارد و این راه جز با همبستگی زنان آگاه و همراهی مردان روشنفکر هموار نخواهد شد. البته هنوز عده ای هستند که برای حقوق انسانی زن احترام قائل نمی شوند اما زنان در عرصه ی شعر و ادبیات امروز تلاش کرده اند تا شعرشان بازتاب نگاه اعتراضی شان باشد و در مقابل بی عدالتی ها و نابرابری هایی که می بینند سکوت نمی کنند. در یک جمله میتوان گفت مهم ترین دغدغه ی بانوان شاعر در حال حاضر رفع تبعیض هاست.
سیرِ تحول و تطور شعر “بانوان” را در بسترِ شعر معاصر چگونه می بینید؟
وقتی از شعر بانوان معاصر صحبت می شود نام فروغ بر صدر نام ها می درخشد. فروغ با شهامت و جسارت خود در محیطی پر اضطراب و پر خفقان برای قشری پر شمار از زنان جامعهی ما الگو شد او تابوهای زیادی را شکست و چون هنرمندانه این کار را کرد تابو شکنی اش مقبول طبع جامعه قرار گرفت و توانست راه را برای زنان پس از خود هموار کند پس از او سیمین بهبهانی مهر تأییدی بر قدرت شعر زنان بود اگر چه در قالب های سنتی ولی نوآورانه در محتوا و طاهره صفارزاده که در فرم خلاقیت های ویژه ای از خود نشان داد. بعد از انقلاب اما چهره ی شاخص به این شکل نداشته ایم از شهرت شاعران و قدرت شعرشان کاسته شده اما در شعر زنان تنوع بیشتری را شاهدیم.
شما نخستین مجموعه ی شعرتان” به سان روزی نیامده از راه” به تازگی به چاپ رسیده است که بنظر من “کارِ موفقی ست”کمی درباره این مجموعه صحبت کنید.
بله مجموعه شعر “به سان روزی نیامده از راه” که با تلاش و لطف جناب آقای بهمن ساکی زمستان ۹۶ در نشر خوزان منتشر شد اولین تجربه ی من است و شامل ۷۵ شعر سپید است. امیدوارم همانطور که فرمودید کار موفقی باشد و بتواند انتظار مخاطبان شعر امروز و فردا را برآورده کند.
چرا برایِ تمامی شعرهای کتابتان “عنوانی” انتخاب کرده اید؟آن چه دیده میشود معمولا این است که شاعران جوان اشعارشان را بدونِ عنوان به ثبت می رسانند. این کار سخت نبود؟
شعر سرشار از حس است و خیال و مملو از تصاویر زیبا و گاه حزن آلود که خواننده را مجذوب خود می کند و مگر نه اینکه این ها جزء خصوصیات موجودات زنده و جاندار است و مگر نه اینکه هر موجودی نامی دارد که با آن خوانده و شناسانده می شود؟ گمان می کنم لازم است که شاعر برای هر اثری که خلق می کند نامی برگزیند. در خصوص انتخاب نام شعرها باید بگویم که نام برخی آثار از دل شعر توجه مرا به خود جلب کردند یکی به من لبخند می زد دیگری گوشه ای کز کرده بود و آن یکی مثل اسپند روی آتش بود. شعرهای “جبر” “تا اوج” “خودسوزی” “نوشدارو” و و و … از این دست شعرهایند بالطبع گزینش نام برای تعدادی دیگر دشوارتر بود و نام برخی بر اساس موضوع انتخاب شد مانند “اهواز۱”و “اهواز۲” و …
چرا جوانانِ شاعر بیشتر به سراغِ “شعر سپید” میروند؟
علت این موضوع می تواند”سادگیِ ظاهری” که فکر میکنند دراین فرم هست,باشد؟ علی رغم اینکه واقعا اینگونه نیست.
شوربختانه شاعران جوان در اوایل تجربه های شاعرانگی شان به این نکته توجه ندارند که فرم و محتوا در ساخت یک شعر تا چه اندازه اهمیت دارد متاسفانه نگاه سطحی به شعر دارند زبان شعر را نمی شناسند به مولفه های زیبایی شناسانه توجه نمیکنند و گمان می کنند تنها با شکستن ساختار جمله شعر تولید میشود. این گونه است که امروز شاهد انبوه دلنوشته هایی هستیم که تولیدکنندگانشان به آنها عنوان شعر داده اند. ساده نویسی هایی که در فضای مجازی در حال تکثیر شدن است و متاسفانه گاهی شاهد انتشار این آثار به شکل کتاب و مجموعه شعر نیز هستیم.
بعنوان آخرین سوال:
بانوانِ خوزستانی چقدر در زمینه “شعر” موفق بوده و هستند؟چه عواملی میتواند به کشف استعدادهای شعری بانوان کمک کند؟
خوزستان بافتی سنتی دارد متاسفانه موانع و محرومیتها و سنت های دست و پاگیر قومی برای حضور بانوان باعث شده است که زنان شعر خود را سانسور کنند و بیشتر در خود فرو روند اما برخی از این انزوای اجباری سود جسته اند و به قدری در آن غرق شده اند که سبب عمیق تر شدن زنانگی در شعرشان شده است. خوشبختانه بانوان استان با نگاه هوشمندانه به جریانهای شعری و تلفیق احساس زنانه با اندیشه توانسته اند به جایگاه والایی در شعر امروز دست یابند.
شعر بانوان خوزستان شعر قابل قبولی است از کافیه جلیلیان تا بتول عزیز پور که از مطرح ترین زنان شاعر پیش از انقلاب بود شمسی پورمحمدی ماریا نقیب زاده, میترا سرانی اصل و شاعران دیگری که همه شعرهایی قابل قبول و با ارزش خواندن سروده اند. افراد دیگری هم حکما هستند که من نمی شناسم یا هنوز کارشان پخته نیست. قبل از هر چیز مطالعه و بعد حضور بیشتر زنان در جلسات شعر میتواند راهی برای کشف و رشد استعدادهای شعری بانوان باشد.
سپاس از اینکه وقتی در اختیارِ ما قرار دادید تا به گفت و گو بنشینیم.