نگاهی به نادیده گرفتن مشکلات؛ من ندیدم
ندیدن عمدی و یا نادیده گرفتن آنچه باید ببینیم یک سنت فکری ناشایست است که ما مدتها درگیر آن هستیم و آگاهانه سعی در نپذیرفتن ریسک ناشی از آن میکنیم. درواقع ما در این موضوع نهتنها بهتر نشدهایم بلکه پسرفت هم کردهایم. باید متوجه باشیم که ریسک ناشی از نادیده گرفتن واقعیتها بهوسیله تحریک بحثها و افزایش آگاهی غیر هدفمند یک اشتباه است.
ایدههایی که از این مسیر خارج میشود گاهی آنقدر بیمعنا هستند که «حتی اشتباه هم نیستند» اما بهسادگی جذب چرخه بحثهای شکلگرفته میشوند و مسیر «ندیدن عمدی» را تقویت میکنند.
بهعنوانمثال چالشهای اقتصادی و اجتماعی، محیط زیستی و بخصوص بحران آب در خوزستان که امروزه با آن درگیر هستیم و در خصوص آن هیاهوی بسیاری وجود دارد، مسئلهای عجیب و پیچیده نیست. سالهاست کارشناسان در خصوص بروز آن هشدار دادهاند اما کسی ندید!
با این سنت ما چه دوست داشته باشیم چه نه «نادیدهگیری» ابزاری روزمره برای تصمیمگیریهای ما شده است. از تصمیمات ساده فردی یا تصمیمات پیچیده سیاسی. همگی با یک نادیده انگاری پرقدرت روبرو هستند. هرچند در ظاهر سعی میشود که ابعاد یک واقعیت کشف و روشن شود اما حقیقت چیزی دیگری است.
ما به دنبال توسعه چرخه نادیده گرفتن برای عبور از مسائلی هستیم که خود را برای حل آن توانمند نمیدانیم و فقط نیازی به دستاویزی همسو هستیم.
این نادیده گرفتن بخشی از یک استراتژی ناخودآگاه در تمرکززدایی اعتبار جمعی و رقابت برای تصاحب فردی آن است که از ناخودآگاه ما در تلاش برای بقا به ارث رسیده است. موضوعی که محوریت جامعه در تصمیم سازی را مختل میکند و به اقلیتهای قدرتمند اجازه مصادره تصمیمگیریها را میدهد.
البته موضوع به همینجا ختم نمیشود و چالش بعدی جایی آغاز میشود که با همهگیر شدن این مسئله، خود مسئله نیز نادیده گرفتهشده و با کمک قابلیت «فراموشی» توهمی از «اهمیت و دانستن» شکل میگیرد. توهم دانایی، فاجعهبارتر از نادانی است. فاجعه آنجاست که نادان نمیداند که نادان است و آنکس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند.
نادیدهگیری آسیبهای فراوانی به جامعه وارد میکند. از نادیده گرفتن خود و ایجاد احساس حقارت که موجب رفتارهای پرخطر میشود تا تصمیمات سیاسی که موجب برهم خوردن تعادلهای اقتصادی و اجتماعی و نادیده گرفتن چرخه حیات آنها میگردد همگی ناشی از همین موضوع است.
به نظر، میان این چالشهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ما درگیر «بحرانِ نادیده گرفتن عمدی» هستیم و باید آن را متوقف کنیم، پیش از آنکه همهچیز را از دست دهیم.
در بحران ریز گردهای خوزستان، بسیار پیش از اینکه این مورد به یک ابر بحران تبدیل شود، کارشناسان هشدارهای مکرر و جدی دادند، اما «مسئولان ندیدند.» این نادیده انگاری اپیدمی شده در ذهن مدیران، موجب افزایش هزینه مدیریت در خوزستان و ایجاد بحران های خودساخته شده است.
کمبود برق و احتمال قطعی برق به دلیل کمبود آورد آبی رودخانه و بالطبع کاهش تولید نیروگاه های برق آبی نیز از جمله مواردی بود که کارشناسان امر هشدار های زیادی دادند اما باز هم «مسئولان ندیدند.»
در مسئله آب که به یک ابر بحران بینالمللی تبدیلشده سالها هشدارهای جدی داده شد. اما انتقال آب خوزستان، کشاورزیهای غیراستاندارد، صنایع مصرفکننده آب و سوءتدبیر در مصرف آب استان، موجب شد تا تظاهرات و تجمعات اعتراضی علیه بیآبی شکل بگیرد. البته از آدرس های اشتباهی که مسئولان در «صرفه جویی در مصرف آب خانگی» می دادند مشخص بود که این مسئله را از اساس نخواهند دید. در واقع این را هم «مسئولان ندیدند».
در بحرانهای مختلف استان، رفتار «من ندیدم» از مسئولین به چشم میخورد تا جایی که خوزستان در هر زمینهای، از محیطزیست تا خودروهای اروندی، از آب تا اشتغال، از بیبرقی در زمستان تا بیبرقی در تابستان و تقریباً تمام جنبههای زندگی دچار چالش، بحران و ابر بحران شده است.
«دیدن» شاید سادهترین اما مهمترین بخش توجه به مشکلات است که مسئولان دریغ کردهاند. باید به دیدن عادت کنیم. حالا دیگر «من ندیدم» یک بحران است که در رأس تمام بحرانها قرار دارد. چشمها را باید شست. جور دیگر باید دید.