ماجرای خواندنی رمی و مورگان ولینستر دو توریست فرانسوی گرفتار شده در باغملک
خورنا – ماجرای رمی و مورگان دو توریست فرانسوی گرفتار در باغملک
به گزارش خورنا به نقل از قلعه نیوز؛ ساعت ۱۰ شب تاسوعا بود یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت ابراهیم دو خارجی درب کلانتری قلعه تل ناله می کنند و کسی زبانشان را نمی فهمد بیا و ترجمه کن
فورا به کلانتری قلعه تل رفتم بچه ها دور دو خارجی حلقه زده بودند و فقط کلماتی دست و پا شکسته را به انگلیسی می گفتند
پرسیدم چی شده؟ گفتند ما گردشگرفرانسوی هستیم و دزدها به ما حمله کردند و وسایلمان را بردند
ابراهیم طاهری معلم زبان انگلیسی که به کمک توریست های فرانسوی شتافت و این اقدام بشر دوستانه مورد تقدیر سفارت فرانسه قرار گرفت وی در گفتگویی با خبرنگار قلعه نیوز این ماجرای شنیدنی را شرح می دهد؛
سریع متوجه ی حساسیت ماجرا شدم به سرباز دم درب گفتم اینها توریست هستن و ماجرا بیخ سیاسی پیدا می کند فورا درب رو باز کن تا بیان توی کلانتری. شب تاسوعا بود و افسر کشیک سریعا دست به قلم شد تا صورت جلسه بنویسد
به توریست ها گفتم همه چیز را تعریف کنید که چی شده؟
گفتند: ما روی تپه ی ورودی شهر اتراق کردیم شب موقع استراحت صدای پا آمد یک هو چادر را باچاقو پاره کردند و با اشاره گفتند خارج بشید
۳ نفر بودند با اسلحه ی کلت،فورا دست های مارو بستن و کیف پول و گوشی های مارو گرفتن اما وقتی سوار موتورهای ماشدند نتونستن اونهارو روشن کنن و ما خودمون موتورهارو براشون روشن کردیم حتی لباس هامون رو هم بردن.
با زرنگی دستامون رو باز کردیم و خودمون رو کنار جاده رسوندیم و فقط می گفتیم پلیس پلیس اما کسی نایستاد بعد از چند دقیقه یک ماشین ایستاد و میگفتیم پلیس پلیس اون هم مارو روبروی این کلانتری پیاده کرد (کلانتری قلعه تل)
افسر کلانتری گفت چرا بیرون از شهر موندید؟ و من ترجمه می کردم اونها گفتن بخاطر چشم انداز زیبا اونجا موندیم.
نامشان را پرسیدم گفتند: من مورگان هستم معمار و این دوستم رمی معلم هست. یک هو افسربه شوخی گفت : (ری دی مورگان سه وابید) روی مادر مورگان سیاه شد!! مورگان گفت چه میگوید؟ من هم گفتم شوخی کردند.
بلافاصله به محل سرقت رفتیم چادر و باقی وسایلشان را جمع آوری کردیم و کمی آن طرف تر گوشی های موبایلشان را پیدا کردیم.
به قلعه تل برگشتیم و یک پاکت سیگار و نوشابه خریدند پس از آن با هماهنگی یکی از دوستان بنام هوشنگ عسکری برای استراحت به ویلای ایشان رفتیم.
تا ساعت ۳ شب گفتگو کردیم و برایشان یک قلیان چاق کردم و کشیدند و لذت بردند تمام تلاشم را کردم تا آرام شوند و احساس ترس نکنند. همان شب با تلفن ماهواره ای خود با فرانسه تماس گرفتند و به خانواده ماجرا را گفتند.
از مسیر و برنامشان پرسیدم.گفتند ما برای یکسال مرخصی گرفته ایم و با موتور به سفر کل دنیا می رویم برای اینکار مقداری پول پس انداز نمودیم و از ترکیه به ایران آمدیم و پس از تبریز به تهران و شیراز و بوشهر رفتیم و از بهبهان به رامهرمز و هفتکل به باغملک آمدیم و در رستم آباد توقف نمودیم و آب معدنی خریدیم و عصر به این تپه ها رسیدیم.
همان عصر یک پاترول سبز روی تپه ها نزدیک ماشد و مارا نگاه کرد سپس جلوتر رفت و برگشت. پرسیدم در ایران کسی را دارید؟ گفتند یک نفر بنام ابراهیم در تهران. گفتم به او پیامک بزنید تا صبح تماس بگیرد و اینکاررا کردند.
صبح همراه با مورگان و رمی دوباره به کلانتری قلعه تل آمدیم و فرمانده ی کلانتری سروان موسی مسئولانه برخورد کرد و جزئیات بیشتری را ثبت نمود. همین لحظه ابراهیم (دوست توریست ها) از تهران تماس گرفت و به او ماجرا را گفتم ابراهیم شماره ی من را به سفارت فرانسه داد تا در ارتباط باشیم.
آگاهی باغملک در روز تعطیل تاسوعا با جدیت وارد ماجرا شد و دستور دادند تا تمامی پاترول های شهرستان باغملک بررسی شوند.
پس از لحظاتی تماسی برقرار شد و پاترول سبزرنگی با مشخصاتی که مورگان توریست فرانسوی میگفت همخوانی داشت در آل خورشید رویت شد.
به همراه سروان موسوی و مورگان و رمی بصورت نامحسوس به آل خورشید رفتیم.تورسیت ها پاترول را تایید کردند سپس به کلانتری باغملک رفتیم و همراه با ریاست آگاهی آقای سلیمانی به آل خورشید برگشتیم.
بصورت نامحسوس کنار پاترول آمدیم و نزدیکش شدیم. رمی فورا گفت : خودشه thats/it
و وقتی پشت پاترول را دید با توجه به عکس پشت پاترول گفت : im sure thats it
خودشه مطمئنم.
بلافاصله به یک خانه ی خرابه مشکوک شدند و با دستور دادستان وارد خانه شدند. ظاهرا یک قلیانی بود همه ایستادندو مورگان و رمی شروع به شناسایی افراد کردند. سارقین در شب حادثه نقاب داشتند اما مورگان و رمی استایل و لباس آنها را بیاد داشتند پس از چند لحظه گفتند نه اینها نیستن.
لحظاتی بعد با سفارت تماس گرفتم و گفتم حال هموطنانتان خوب است و میهمان ما هستند خانم پشت گوشی از من تشکر کرد و خواست تا با توریست ها صحبت کند. گوشی رو بهشون دادم و صحبت کردن.
پس از آن دوباره به آگاهی باغملک آمدیم و اظهاراتشان را دوباره ضبط نمودند و در روز تعطیل تاسوعا با تمام توان دنبال شناسایی سارقین بودند.
ناهار را خوردیم و مجددا به محل سرقت برگشتیم و صحنه رو دوباره ارزیابی کردند.
آگاهی باغملک دستور داد تا در شهرستان های باغملک و رامهرمز تمامی نیروها بصورت نامحسوس و در قالب خریدار موتور در شهر بدنبال ردی از موتور ها بگردند. ظاهرا از تهران دستور امده بود تا سریعا سارقین شناسایی شوند.
من همراه با مورگان و رمی به ویلا برگشتم شب عاشورا بود و همان شب آقای عسکری مورگان و رمی را به مراسم زنجیرزنی در قلعه تل آورد.
برایشان در خصوص این مراسم و تاسوعا و عاشورا توضیحاتی داد که برایشان جالب بود.
روز عاشورا در ویلای قلعه تل ماندند و سفارت فرانسه از مورگان و رمی خواست به تهران بروند و درخصوص ماجرا توضیح دهند.
توریست ها هیچ پولی نداشتند و آقای عسکری برایشان بلیط رفت و برگشت هواپیما به تهران را مهیا نمود. سفارت فرانسه به من زنگ زدند و گفتند به توریست ها پول قرض بدهید و ما برایتان ارسال خواهیم کرد.
من گفتم ما برای دل خودمان ورسم میهمان نوازی کمکشان میکنیم و هیچ چشم داشتی نداریم.
موقع رفتن شهردار قلعه تل دکتر سیاپوش مبلغ ۵۰۰ هزارتومان به توریست ها داد تا دستشان خالی نباشد و وجهه ی خوبی از منطقه برایشان ترسیم شود و بگوید که اقدام چند سارق را نمیشود به همه تعمیم داد.
آقای عسکری با خودروی خود توریست هارا به اهواز و فرودگاه برد و آنها را راهی تهران کرد.
دو روز بعد از عاشورا سفارت فرانسه با من تماس گرفت و گفت صورت جلسه ی نیروی انتظامی را میخواهند اما آگاهی بعل محرمانه بودن اسناد و عرف نبودن خودداری نمود و فقظ لیست اقلام سرقتی را اعلام کرد.
در همین حین یکی از سارقین که بیگناه بود و به زور وارد ماجرا شده بود خود را معرفی کرد و محل موتور هارا به آگاهی نشان داد. ظاهرا موتور ها در تپه های اطراف روستای هوره پنهان شده بودند.
با رمی و مورگان تماس گرفتم و ماجرا را گفتم آنها هم فردای آن روز به اهواز و سپس باغملک آمدند در بین راه در مدرسه ی روستای پیرموسی مشغول تدریس بودم که بعد از کلاس کنار جاده ماندم تا آمدند و با خودروی خودم به باغملک آمدیم در راه به مورگان و رمی گفتم این جوان که ماجرا را گفت به زور و فریب وارد ماجرا شده است و اگر ممکن هست از جرمش بگذرید و رضایت دهید.
مورگان گفت : ما دوست نداریم که آنها اعدام شوند!! من گفتم نه مجازاتشان زندان است نه اعدام.
موتور ها در آگاهی باغملک پارک شده بودند تقریبا به پول ما بالای ۱۵ میلیون قیمت داشتند.
یکی از موتورها آسیب دیده بود و آنهارا برای تعمیر به پارکینگ پارک دولت انتقال دادند قطعه ی موتور در باغملک و خوزستان و حتی تهران هم نبود و از فرانسه قطعه ی مورد نیاز را آوردند.
همراه با مورگان و رمی پیش دادستان باغملک رفتیم دادستان آقای کیانپور بود و برخورد ضمیمانه ای داشت که توریست ها با تعجب میگفتند انتظار چنین برخورد صمیمانه و خوبی را از یک مقام عالی نداشتیم.مورگان گفت:در فرانسه قضات برای مسایل جنایی سخت گیرند ولی سرقت نه و میگویند باید خودتان مراقب وسایلتان باشد اما قضات و پلیس ایران عالیست.
پس از آن به حوزه ی انتظامی رفتیم و میهمان سرهنگ دالوند فرمانده ی انتظامی منطقه بودیم. مورگان و رمی از ایشان بخاطر این پیگیری ها تشکر کردند. مسئول عقیدتی سیاسی از ماجرای ارسال پوشت های آلوده ی دولت فرانسه به ایران گفت که رمی در پاسخ گفت ما مردم فرانسه مخالف روابط خصمانه هستیم و اینکارها رو محکوم میکنیم مردم دنیا فارغ از نگاه دولت ها با همدیگر دوستند.من به سرهنگ دالوند گفتم جناب سرهنگ ای کاش نیروی انتظامی ما زبان انگلیسی را بلد باشند تا دراین مواقع در کشور پهناور ما با چنین مشکلاتی روبرو نشویم و ایشان استقبال نمودند.
ظهر شد ناهار را در خانه ی یک همشهری رستم آبادی خوردیم. من به قلعه تل آمدم اما رمی و مورگان در منزل رستم آباد ماندند و شام هم در همان منزل خوردیم توریست ها ازین صمیمیت ما متعجب میشدند و میگفتند همزیستی و خانواده گرایی ایرانی ها عالیست.
شب دوباره به ویلای قلعه تل برگشتیم
روز بعد توریست ها برای تمدید اقامت به تهران و سپس به فرانسه رفتند و پس از ۳ روز برگشتند و به باغملک آمدند. می گفتند ما به راهمان ادامه می دهیم و به ایذه و سپس اصفهان و بعد با پرواز به هندوستان می رویم.
وقت رفتن خیلی تشکر کردند و گفتند ما بخاطر این اتفاق از ایرانی ها بدگویی نمیکنیم این یک اتفاق بود و ممکن هست برای هرکسی در هرجای دنیا رخ دهد ما از شما جز مهربانی و محبت ندیدم و امیدوارم حتما به فرانسه بیایید و ما میزبان شما باشیم.
هنوز با مورگان و رمی از طریق فیس بوک در ارتباطم و حتما روزی با هماهنگی سفارت کشورمان به فرانسه میروم.