فرهنگ سازی سلامت، نیاز ضروری امروز مردم کشور ایران

خورنا/ مجتبی اورکی/ اورژانس های شلوغ و مملو از جمعیت، کمبود تخت های لازم برای بستری و رسیدگی کردن به تمام مراجعین، سر و صداهای گاه و بیگاه همراهان بیماران که تلاش می کنند تا بدین سیاق توجهات بیشتری از کادر درمانی را برای رسیدگی به بیمارشان جلب کنند، پزشکان و پرستارانی که گوشی پزشکی دور گردن و سرم و آمپول در دست با عجله و سراسیمه و در عین تلاش برای حفظ آرامش و تمرکز خود و همراهان بیماران نهایت توان خود را برای بازیابی سلامت مراجعان اعمال می کنند، صداهای آژیر آمبولانس هایی که مستمر پیام اضافه شدن بیمار دیگری را ابلاغ می کنند، صف های شلوغ مقابل بخش های رادیولوژی، سیتی اسکن، آزمایشگاه و … که در میان آنان مصدومینی با لباس های خونین و سر و صورت زخمی و چشمان گریان به خوبی قابل رویت هستند، تردد مامورین انتظامی و حراست بیمارستان، صدای لغزش چرخ های برانکاردها بر سطح حیاط و سالن اورژانس و …این صحنه ها را شاید کمتر کسی ندیده باشد و با چشمان خود نظاره گر این اتفاقات در اورژانس های بیمارستانی نبوده باشد، حکایت تلخ، قصه دور و دراز و درد مزمنی که جامعه ما در حوزه سلامت مدید مدتیست که دچار آن است.

بارها در گزارشات خبری و انتقادی از وضعیت بیمارستان ها و مخصوصا” بیمارستان های دولتی سطح کشور، شکایات، هجمه ها و اعتراضات فراوانی علیه این مراکز درمانی شده است که بیشتر آن ناشی از عدم رضایتمندی کافی از بسترهای درمانی لازم و کافی برای درمان بیماران مراجعه کننده می باشد. مشکلی که شاید در برخی موارد حق به جانب معترضین باشد و در نگاهی سطحی و زودگذر ایرادات وارده صحیح به نظر بیایند، اما در نگاهی علمی و جامع تر لازم است چشم های خود را بشوئیم و عمیق و موشکافانه سرمنشاء این اختلالات و ناهمگنی وضعیت موجود را بیابیم به این امید که راه چاره ای برایش بیندیشیم و درمانش کنیم.

مسلما” تعریف استانداردی از نسبت تعداد تخت های بیمارستانی به جمعیت در هر کشور وجود دارد و به منظور کمک هر چه شایان تر به بهبود اوضاع اقتصاد درمان می بایست تلاش نمود تا همواره این نسبت استاندارد تعریف شده رعایت گردد، نه اینکه تعداد تخت ها آنقدر کم باشد که تحت هیچ شرایطی پاسخگوی بیماران ورودی نباشد و نه آنکه آنقدر تخت اضافه باشد که ضریب اشتغال تخت ها به صورت معناداری کم باشد.

براساس اخرین سرشماری های صورت گرفته، جمعیت کشور ۷۷ میلیون نفر تعیین شده است که از این تعداد با استناد به گزارش معاون بهداشتی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، ۴۷ میلیون نفر تغذیه نامناسب با مصرف بالای نمک و روغن و مصرف پایین میوه و سبزیجات، ۱۹ میلیون نفر دارای فشار خون بالا که نیمی از آنها از همراه داشتن این قاتل خاموش همراه خود بی اطلاعند، ۱۵ میلیون نفر چربی خون بالا و ۷ میلیون نفر قندخون بالا و دیابت دارند و اگر به این آمار، اختلالات روانی و افسردگی، افزایش تدریجی سرطان ها، اعتیاد حدود ۸ میلیون نفر به سیگار و ۴ میلیون نفر به قلیان، آمار بالای تلفات و جراحات حوادث ترافیکی سطح کشور را نیز اضافه کنیم کلکسیون بی توجهی ها و فقر شدید فرهنگی موجود در حوزه سلامت بیش از پیش خود را برهنه و عریان نمایان می سازد.

سوء تغذیه های آشکار و صف های طویل کشیده شده در مقابل فست فود فروشی ها، استفاده از غذاهای پر زرق و برق، پرچرب و پرحجم و کالری به عنوان یک کلاس و افتخار، کم تحرکی و عدم وجود فعالیت های فیزیکی کافی و مستمر، همراه داشتن سطحی نامطلوب از استرس مضر در طول فعالیت های روزانه به دلایل مختلف، تلقی استعمال سیگار و قلیان به عنوان یک پرستیژ اجتماعی و افزایش این گرایش سوء در بین بانوان، عدم مراجعه منظم و دوره ای به پزشک برای معاینات کامل، تعجیل بی علت در رانندگی ها و فشار بی محابا بر پدال گاز خودروها برای خالی نمودن عقده های انباشته شده و یا به منظور ثبت رکوردی بی حاصل در طی مسافت ها و …همه و همه گواه روشن و مبرهنی بر وجود ضعف سیستمیک فرهنگی در حوزه سلامت در درون بدنه عام جامعه می باشد.

با این تفاسیر اگر بخواهیم به همین منوال پیش برویم، جای هیچ شک و تردید نیست که هر چقدر هم بیمارستان های بزرگ، مجهز و با ظرفیت بالا تاسیس کنیم، هر اندازه تخت تروما، ICU، CCU، شیمی درمانی و دیالیز ایجاد کنیم باز هم به دلیل ورودی بالا، این بیمارستان ها نیز جوابگو نخواهند بود و همچنان اعتراضات و شکایات از کمبودها و نواقص خدمات رسانی تداوم خواهد داشت.

شاید نباید از این مهم نیز غافل شد که بعضا” شرایط موجود اقتصادی و سوء مدیریت های بخشی که سبب گسترش فقر اقتصادی می گردد نقش پررنگ خود را در اشاعه فقر فرهنگی اعمال خواهد داشت. وجود تورم بالا و گران شدن محصولات تغذیه ای مورد نیاز برای حفظ سلامتی مانند محصولات پروتئینی، لبنی و میوه و صیفی جات اقشار آسیب پذیر و کم درآمد را گاها” علیرغم مطلع بودن از فواید مصرف این مواد، آنها را از دستیابی به یک الگوی صحیح تغذیه ای دور می سازد و یا عدم ارتباط بین بخشی مناسب در بین سازمانها و ارگان های مختلف اجرائی کشور، مردم را از بهره مندی از اتخاذ سیاست های صحیح و عام المنفعه دور می سازد، اما با وجود همه این موارد شاید اصلی ترین عامل در دچار شدن به وضع موجود در حوزه سلامت، فقر فرهنگی در این زمینه و پایین بودن سطح سواد سلامت مردم باشد.

براساس شواهد و قرائن و تجربیات کشورهای پیشرفته دنیا، تنها راه اصلی برون رفت از این معضلات، آموزش به مردم و فرهنگ سازی سلامت می باشد. با نیازسنجی، تعریف و اختصاص برنامه های مدون، هدفمند و خاص مخاطبان مختلف می توان آن ها را در برابر ابتلاء به بیماری با سلاح آگاهی مصون نمود. برنامه های مختلفی که شاید یکی از بهترین و اثرپذیرترین مخاطبان آنها جامعه نونهالان و دانش آموزان ابتدائی کشور باشد که هنوز در سنین پایین، آماده دریافت راه و رسم سالم زندگی کردن و شیوه های صحیح زیستن هستند و خود نیز می توانند سفیران سلامت در خانواده هایشان باشند. تلاش برای نهادینه نمودن فرهنگ سلامت و رعایت همه جانبه نکات لازم برای حفظ و ارتقاء سلامتی تلاشی بسیار ارزشمند خواهد بود که به قطع یقین جامعه را از چتر حمایتی پیشگیری به شکلی معنادار برخوردار خواهند نمود و این خود بالاترین عامل در کاهش چشمگیر ورودی های مراکز درمانی خواهد شد.

منبع/ خوزنیوز

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *