کار سیاسی نسخه ای الزامی برای ترقی جوامع است/ «لجنته الوفاق» به سرنوشت خوبی دچار نشد
خورنا _ سارا ممبینی: در ادامه بحث پیرامون قومیت و سیاست، این بار به سراغ صاحب نظر دیگری در این عرصه رفتیم و بحث هایمان را با وی ادامه دادیم.
عبدالله سلامی؛ عبدالله سلامی شخصیتی است که بر سر آرمان ها و عقایدش حتی با نزدیک ترین دوستانش هم مصالحه نمی کند. از طفره رفتن در مورد مصاحبه با آقای عامری و اینکه از آن چیزی متوجه نشده، همه چیز را می توان فهمید. اهل پست و مقام و مال اندوزی نیست و متعلق به نسلی از سیاست ورزان است که سیاست را ابزار نام و نان نمی دانند و کمتر انعطافی را می توان در ارائه ی دیدگاه هایش یافت.
عشق او تحقق دیدگاه هایش است. عبدالله سلامی در چینش کلمات دقت و وسواس دارد و بر دیدگاه هایش اصرار دارد. او در راه اندازی مرکز ” ثقافی اسلامی ” جایی که با محوریت بچه های عرب انقلابی تشکیل شده بود در کنار شمخانی و حسین علم الهدا حضور داشت و بر مباحث نظری در حوزه ی اصلاحات و مطالبات قومی اشراف دارد.
عبدالله سلامی حقوق و مطالبات قومی را امری واقعی و درست و ضروری می داند اما او نیز معتقد است همه اینها حول مطالبات اصلاحی و دموکراسی خواهی دست یافتنی است.
عبدالله سلامی می گوید من را معرفی نکنید فقط بگویید حرفهایم را بخوانند. گفتگوی اختصاصی عبدالله سلامی با پایگاه خبری خورنا را به داوری مخاطب ها میگذاریم:
قبل از مطرح شدن هر سوالی ،عبدالله سلامی می گوید :
اگر اجازه بدهید قبل از اینکه به پاسخ سوالات پیشنهادی شما پرداخته شود مایلم به طور داوطلبانه به مصاحبه شما با آقای دکتر کیانوش راد که در پایگاه خبری خورنا آمده بود اشاره ای داشته باشم. اظهارات آقای دکتر کیانوش راد در مصاحبه مورد نظر به سه بخش تقسیم می شود .
در بخشی از این تقسیم بندی، نامبرده اظهارات جانبدارانه ای نسبت به ظهور و همچنین فعالیت سیاسی – اجتماعی جریان های قومی آن هم صرفا بمناسبت مشارکت در صحنه رقابتهای متعارف سیاسی در مناطق متنوع القوم مثل خوزستان کرده است که حساسیت برخی از صاحب نظران مخالف را به نقد از اظهارات خود در این بخش از مصاحبه معطوف ساخته بود.
خوب بسیار طبیعی است از آنجائیکه دکتر کیانوش راد با درک و علم اینکه برای بالا بردن آستانه تحمل و تلورانس همزیستی مسالمت آمیز در یک کشور و یا منطقه کثیرالاقوام و یا متنوع العقیده که اتفاقا در شرایط گذار نیز به سر می برد، تنها از راه استفاده از ابراز تمرین قواعد پلورالیستی یا تکثر گرایی سیاسی- اجتماعی قابل استحصال است ظهور و فعالیت سیاسی جریان های متنوع سیاسی از جمله نوع قومی آنرا بلا مانع دانسته است زیرا خوب می داند بازدارندگی سیاسی با استفاده از اعمال رانت قدرت و به کمک مروجین نخبگان نظریه آن مانع از رشد و توسعه سیاسی خواهد شد و این امر نامطلوب در دراز مدت به سود پیشرفت ابعاد همه جانبه کشور نخواهد بود.
مخالفین تکثرگرایی سیاسی که عده ای از آن ها با اظهارات آقای کیانوش راد مخالفت کرده بودند به بهانه ی نگرانی از به مخاطره افتادن امنیت ملی عملا بازدارندگی سیاسی را توصیه می کنند و حاصل کار آن تجربه به قدرت رسیدن یک ” حزب رستاخیز ملی” آن هم با اعمال قدرت یک قوم مسلط که در تاریخ سیاسی قرن گذشته پی آمدهای سوء آن را پشت سر گذاشتیم، حاصلی در بر نخواهد داشت.
بنابر این بهتر است تمرین تکثرگرایی سیاسی که هنوز تجربه مستندی از آن در تارخ سیاسی ایران ثبت نشده است را آزمایش کنیم. البته واقعه دوم خرداد ۷۶ را می توان به عنوان نقطه عطف تجربه حداقلی تکثرگرایی سیاسی در گفتمان و عملرکرد کوتاه مدت اصلاح طلبان به خاطر سپرد. شاید اشاره به این موضوع لازم باشد که اظهارات آقای کیانوش راد به منظور دفاع از یک قوم خاص برای رسیدن به اهداف و مقاصد سیاسی نبوده، بلکه هدف نامبرده دفاع از رواداری سیاسی (Tolerance) و تکثرگرایی در جامه که به سود همه آحاد ملت تمام خواهد شد، بوده است.
آقای سلامی شما ابتدا به ساکن داوطلبانه به یکی از سوالات ما پاسخ مفصل دادید. بعد از مصاحبه با آقای کیانوش راد مصاحبه دیگری با آقای عامری منتشر کردیم. نظر شما درباره اظهارات نامبره چیست؟
بنا به توصیه یکی از دوستان مصاحبه شما با آقای عامری را خواندم اما نتوانستم چیزی از آن دریافت کنم تا بتوانم اظهار نظری داشته باشم. عجیب بود! این نخستین باری است که از مطلبی که می خوانم چیزی نمی فهمم! جدا عجیب بود! شاید برای فهم آن لازم باشد دوباره آن را مطالعه کنم.
عجب! ما دو یا سه سوال دیگر در مورد مطالب آقای عامری داشتیم که ترجیح داده بودم از شما پرسیده شوند.
پس سوالات بعدی را از شما می پرسم! نکات مثبت و منفی فعالیت قومی از دید شما چیست؟
اگر منظور شما فعالیت سیاسی قومی است باید عرض کنم فعالیت سیاسی – قومی به تحرکی گفته می شود که اقوام درون ملی کشور به طور آزادانه از تشکیل احزاب و جریان های قومی برخوردار باشند و بتوانند دفاتر سیاسی راه بیاندازند، تجمع کنند و برگزاری کنگره حزبی و از رسانه های خبری برخوردار باشند.کما اینکه در تاریخ سیاسی معاصر ایران با تاریخ صد و چند ساله ما هرگز شاهد فعالیت سیاسی قومی از جانب نخبگان اقوام درون ملی ایران نبوده ایم بلکه از برتری جویی قومی و تبعیض و ستم های مضاعف علیه قومیت های درون ملی ایران سرشار بوده است.
حال اگر جایی برای نگرانی از بد یا خوب دانستن فعالیت سیاسی قومی باید باشد به نظر من به جای این نوع نگرانی از اعمال سیاست های به حرمان کشاندن قومیت ها باید هراسید. لجنه الوفاق یک جریان سیاسی مدنی بود که از راه پدیده جنبش ملی اصلاح طلبی کشور با طرح مطالبات مدنی قوم متبوع خود ظهور کرد و توانست در انتخابات متعارف کشور جمعیت قومی عرب اهواز را پای صندوق های رای بکشاند، قطعا چنین اقدامی باید مثبت ارزیابی گردد.
عده ای می گویند زمانی که فعالیت سیاسی رونق پیدا می کند توسعه یافتگی در استان روند مطلوبی به خود می گیرد و عده ای نیزعدم توسعه یافتگی استان را در سیاسی شدن اش می دانند ؛ نظر شما نسبت به این دو دیدگاه چیست ؟
توسعه یافتگی یا عدم آن در استان خوزستان از یک شبکه بسیار پیچیده علل و عوامل متعدد تبعیت می کند، اما آن چه مسلم است، خوزستان از یک طرف به دلیل برخورداری از صنایع عظیم نفت، گاز، پتروشیمی و فولاد و از طرف دیگر وجود تاسیسات زیر بنایی از جمله سدهای بزرگ تولید انرژی و منابع سرشار طبیعی مانند زمین های وسیع حاصلخیز، آب شیرین و راه های آبی می توان آن را یک استان توسعه یافته دانست.
این نوع توسعه یافتگی از دیر باز بر اساس توجه به ساختار های اقتصادی و درآمد ملی در یک پروسه طولانی مدت، شاید نزدیک به صد سال، شکل گرفته و تحت تاثیر هیچ نوع خاصیت سیاسی به مفهوم مصطلح قرار نگرفته است. اما از طرف دیگر شاخص توسعه در امر اشتغال، نارسایی های اجتماعی ناشی از اعتیاد و معضلات دیگر، توسعه نیروی انسانی، آموزش، خدمات درمانی و بهداشت عمومی، محیط زیست و رفاه عمومی از علائمی رضایت بخش حکایت نمی کند.
در این جا فعالیت سیاسی متعارف که معمولا به طور موسمی در زمان انتخابات ریاست جمهوری، مجلس و شورای شهر و روستا رخ می دهد و نامزدهای انتخاباتی افکار عمومی را متوجه شعار های سیاسی که چه بسا در آن به عدم توازن بین وجهه توسعه یافته و وجهه توسعه نیافته استان اشاره شود، باز این امر هم به قول معروف تا این جای کار تاثیر بسزایی روی وجوه و زوایای عقب مانده گی استان در بخش های ذکر شده نداشته است.
حال اگر مقصود شما از فعالیت سیاسی چیزی به جز این باشد، من اطلاع چندانی از سایر فعالیت های سیاسی که بتواند در امر توسعه یافتگی یا عدم آن دخالت داشته باشد، ندارم. شاید هم به این دلیل که نمی توانم برای فعالیت سیاسی تعریف مشخصی به کار ببرم جواب دلخواه شما تامین نشده باشد.
البته منظور من این است که برخی افراد می خواهند همواره نگاهی غیر سیاسی در استان حاکم شود؛ آیا به نظر شما حاکم شدن چنین نگاهی به نفع استان خواهد بود؟
از آن جایی که ما در تعبیر و تبیین مفاهیم سیاسی و اجتماعی به درک صحیح نمی رسیم در توضیح مسائل دچار مشکل می شویم. «نگاه سیاسی به نفع استان یا به ضرر استان خواهد بود» عبارتی نامفهوم است؛ اما اگر منظور این است که فعالیت آزاد سیاسی در کشور و استان خوزستان ضرورت دارد یا نه؛ بدون تردید بعد از خواب، خوراک و عبادت، کار سیاسی نسخه ای الزامی برای ترقی جوامع است.
آیا شما به سوق دادن فعالیت های سیاسی – قومی به سمت فعالیت های سیاسی در سطح ملی اعتقادی دارید؟
این سوال باز از آن سوال های مبهم است. البته علت این نارسایی نگاه امنیتی به مقوله فعالیت های سیاسی است که همواره عناصر فعال سیاسی را رنج داده و هزینه هایی به آنان تحمیل کرده است.
ببینید؛ فعالیت های سیاسی- قومی بی خطر و بی آزار همواره تا آن جایی که من به خاطر دارم با وقوع تحولات سیاسی در سطح ملی ظهور پیدا می کنند و در فرصت های به دست آمده به مطالبات منحصر به فرد خود می پردازند.
بالاخره قومیت های درون ملی کشور می خواهند مشارکت سیاسی داشته باشند تا شاید به اهداف و خواسته های مشروع مورد نظر خود در چارچوب آنچه که در جامعه رخ می دهد برسند، بنابراین قطعا باید ساز خود را با آهنگ تحولات بزرگ ملی کوک کنند.
من برای شما یک اتفاق مستند را ذکر می کنم؛ «لجنته الوفاق» یا «حزب وفاق» یا «پدیده وفاق» زاییده یک تحول بزرگ ملی به نام جنبش اصلاحات دوم خرداد ۷۶ بود که با همت جوانان روشنفکر جمعیت عرب خوزستان در اهواز موجودیت خود را با پشتیبانی از آقای خاتمی در انتخابات دوره هفتم ریاست جمهوری اعلام کرد.
گرچه این حزب کوچک و محلی از کسب مجوز فعالیت سیاسی محروم ماند اما اقدام دیگر این حزب ائتلاف با جبهه مشارکت ایران اسلامی در انتخابات دوره ششم مجلس شورای اسلامی و مشارکت مثال زدنی او در انتخابات دوره اول و دوم شورای شهر اهواز بود.
این حزب کوچک توانست با یک اقدام میدانی قومی آرای قوم متبوع خود را به صندوق آرای سیاسی سرازیر کند اما متاسفانه این حزب با محدود شدن تحرک سیاسی خود که در انتخابات شورای دوم اتفاق افتاد به صورت یک طعمه انتفاعی برای فرصت طلبان تبدیل شد و به قول یکی از موسسین آن به جزیره تبدیل شد.
علی رغم این که حزب وفاق به سرنوشت خوبی دچار نشد اما یکی از تجارب سیاسی بسیار مفید از به نمایش گذاشتن یک حزب محلی در تحولات جنبش ملی واقعه دوم خرداد ۷۶ به شمار می رود. البته در آینده چنانچه فرصتی به دست دهد به بررسی عملکرد این حزب بیشتر خواهم پرداخت.
با توجه به وقایع خاور میانه و کشور های عربی آیا فکر نمی کنید دیدگاه های قومی سبب آسیب به استانی مانند خوزستان می شوند و هویت ملی را به مخاطره می اندازند؟
اولا هیچکدام از تحولات کشور های همسایه مثل عراق، ترکیه، افغانستان و پاکستان و اخیرا واقعه بهار عربی در خاورمیانه و شمال آفریقا، تحت تاثیر جریان های ناسیونالیستی و قومی به وجود نیامده است، بلکه انتقال قدرت در کشور های همسایه بستگی به یک فرایند جهانی دارد و در تحولات مربوط به بهار عربی نیز برای رهایی از استبداد و رسیدن به دمکراسی اتفاق افتاده است.
این نوع تحولات چه ربطی به موضوع آسیب شناسی تحرکات قومی در ایران دارد؟ چنانچه با فرض محال جریان های سیاسی – قومی در ایران فرصت حیات پیدا کنند چه نوع تاثیر خارجی از کشور های عرب به نفع تحرک خود می توانند کسب کنند؟ چیزی به ذهن من نمی رسد و این نگرانی می تواند یک امر مع الفارق باشد.
آقای سلامی با تشکر از شما برای شرکت در این گفتگو !