پاسخی به یادداشت “«مدیر» عامل کمیاب و شاید نایاب در خوزستان” / سید شریف حسینی

خورنا: سید شریف حسینی نماینده مردم خوزستان در مجلس شورای اسلامی: شوربختانه بر این باورم که رسالت حرفه ای جامعه خبری کشور پراکندن صدق و نقد منصفانه و برآوردن نهال آزادی و آگاهی است. از این رو نمی توانیم مدعایی چنین سترگ و بزرگ داشته باشیم و بر طبل نفاق بکوبیم و اما بذر کین بکاریم و با ادبیات سخیف و شیطنت آمیز با مردمان مظلوم و محروم استان خوزستان سخن کنیم. از این منظر است که به عنوان قطره ای از اقیانوس بی انتهای خرد و اندیشه خوزستان بزرگ و جاویدان، می خواهم با تلخ کامی و خون جگری در قالب وجیزه ای در پاسخ به شیطنتی رسانه ای برآیم که «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ.» امید است برابر قانون مطبوعات و بر اساس رسالت حرفه ای و اخلاقی که بر عهده دارید، نسبت به درج این رنج نامه در پاسخ به مقاله «عامل کمیاب و شاید نایاب در خوزستان» اقدام نمایید.

یکم:
در شبی که مردم ولایتمدار و حقیقت جوی خوزستان در انتظار سفر ریاست محترم جمهوری در قالب نخستین حضور دولت یازدهم پس از حماسه ۲۴ خرداد و استقرار دولت موسوم به «تدبیر و امید» در سپهر سیاسی جامعه ایرانی بودند، بی گمان درج مقاله موهون، توهین آمیز و فتنه انگیزانه «عامل کمیاب و شاید نایاب در خوزستان» در سایت «الف» که اصولاً و منطقاً می بایست منادی «صداقت و عدالت» باشد و اجازه ندهد از ساحت مقدس رسانه، منظری برای پراکندن پلشتی و ناروایی فراهم آید، بدون انگیزه های سوء فرامتنی نمی تواند باشد.
خوزستان تنها یک نقطه از جغرافیای این کشور نیست. خوزستان تنها یک نام، واژه و تعبیر نیست. خوزستان؛ ایرانی است در یک جا خفته و اما همیشه بیدار. خوزستان نماد، تبلور و عصاره ای از همه ارزش های ذاتی انقلاب اسلامی است. خوزستان لبریز از نقاط روشن و درس آموز از تاریخ سراسر افتخار سی و پنج ساله این مُلک است. و در یک کلام چه می توان گفت در منزلت استانی که امام روح الله در توصیف مقاومت، ایثار و قهرمانی هایش فرمود؛ «خوزستان دین خود را به اسلام ادا کرد» و راستی که همه حرف ما این است، چرا «دیگران» دین خود را به خوزستان ادا نکردند و اگر نمی کنند گله و شکایتی نیست، چرا به ناروا می رانند، چرا می تازند، چرا می فرسایند و راستی چرا؟
سخن نخست ما البته روشن است، در شب نخستین سفر رئیس دولت یازدهم به استان استراتژیک خوزستان، آیا باید بر شیپور تفرقه و نزاع دمید؟ آیا باید با سخره گرفتن باورها و ارزش های نمادین یک استان، جنجال آفرید؟ آیا به تبعات سخن و نوشتار خود اندیشیده ایم؟ آیا نمی دانیم که در عرصه اجتماع، هر گونه تنش و سایش و تشویشی، می تواند حساسیت برانگیزاننده، مخرب و دارای تبعات غیرقابل پیش بینی و محاسبه ای باشد؟ گرچه معتقدیم بازی گردانان پشت پرده؛ خود با دانستن چنین معنایی و با فهم غیرت مداری و حساسیت های فرهنگی در استان خوزستان و عامدانه تن به آب گل آلوده زده و حتماً پیش خود رویای صید ماهی های درشت و آبداری را پرورانده اند! حال آن که دشمن بعث با همه خباثت و پشتوانه ای که به ظاهر و بر اساس آموزه های ماتریالیستی داشت، در برابر بصیرت انقلابی مردم خوزستان بینی به خاک سایید و انگلیس روبه صفت نیز تا کنون نتوانسته با استفاده از تزویر و تفرقه ای که جادوگرانه انداخته، ترفی ببندد. گرچه راست گفت حضرت «صائب» که؛
زحسن شوخ طرفی دیده های تر نمی بندد.
درین دریا زشورش در صدف گوهر نمی بندد.
دم سرد ملامتگر چه سازد با دل گرمم؟
زبان شعله بیباک را صرصر نمی بندد.

دوم:
و اما نکاتی در باب استعفاء هجده نماینده خوزستان که هر یک به شهادت تاریخ و اسناد موجود، از مبارزان انقلابی و ایثارگران دفاع مقدس و نخبگان سیاسی بصیر و ولایتمدار می باشند. گرچه ذکر کامل دلایل این اقدام مشترک؛ خود مثنوی هفتاد من کاغذی است که البته در فرصت مناسب دیگری پرداخته خواهد شد.
اما به جرات و با دقت می توانیم گفت؛ تصمیم به استعفاء گروهی نمایندگان خوزستان از سر «درد» بود و نه دردآفرین. از این روست که پس از رسانه ای شدن این اقدام حتی یک خوزستانی را نمی توانید بیابید که با این استعفاء مخالفت کرده باشد، گرچه فراوان گفتند و نوشتند که «نوش دارویی بود بعد مرگ سهراب» اما صراحتاً اذعان می دارم که در چندین دهه گذشته در لایه های مختلف نخبگانی در خوزستان، هیچ تصمیم و اقدامی چنین مورد وثوق، حمایت و اجماع نبوده است. چرا که برای اتخاذ این تصمیم مسیر طولانی و فرآیند سختی طی شد. به تعبیری می توان گفت که در برهه های مختلف در این یک دهه گذشته، بارها آزمودیم، تحفظ کردیم، صبوری پیشه نمودیم. از بی اعتمادی و تردید، امید ساختیم. از نگرانی و پریشانی، نشاط… اما هرچه پیش رفتیم کمتر نتیجه گرفتیم. بلکه تقلیل یافتیم. افسردیم و فسردیم. مگر در قامت یک فعال سیاسی و منتخب مردم در نهاد مجلس چه می توان کرد که ما نکردیم. از سوال و استیضاح که بسامد حق نظارت نماینده مجلس است تا لابی و رایزنی و انتقال وضع موجود. از نطق و مصاحبه و هر وسیله و اقدام دیگر. بارها قوانین محرومیت زدایی را به صحن مجلس بردیم که مانند افزایش درصدی از سهم خوزستان از درآمد نفت فدای نگاه منطقه ای سایر دوستان در مجلس و دولت شد! هر چه فریاد کشیدیم، پژواکی نیافت و این شد که قلم به استعفاء بردیم آن هم در زمانی که این اقدام به مطالبه ای عمومی در جامعه خوزستانی تبدیل شده بود که اگر نمی توانید یا نمی گذارند، نه این که حتی نمی خواهید، بگذارید و بروید. شاید به زعم بنده این استعفاء پیامی در خود مستتر داشت که مردم خوزستان تنها خدا را دارند و…
صادقانه و دردمندانه می گویم؛ دوستان بدانند، در خوزستان محروم و مظلومِ امروزِ ما قطار استعفاء از نمایندگان مجلس و شوراهای شهر به ائمه محترم جمعه رسیده است. از خاطر نبرده ایم که در واکنش به حادثه دردناک کشته شدن چندین زن و کودک در سدکارون سه، یکی از امامان جمعه استان فرمود؛(نقل به مضمون)؛ کاری که شرکت…با مردم منطقه ما کرد، اسرائیل با غزه نکرد. از خاطر نبرده ایم که همین یک ماه پیش یکی از امامان جمعه استان ضمن استعفایی سرگشاده گفت، دیگر نمی توانم پاسخ گوی محرومیت مردم منطقه باشم.
و همچنین از خاطر نبرده ایم که در اولین جمعه پس از استعفاء نمایندگان خوزستان، همه ائمه جمعه استان، نمایندگان خوزستان در مجلس خبرگان رهبری و در راس همه آن ها فقیه وارسته، مجاهد و انقلابی حضرت آیت الله جزایری ضمن تایید این استعفاء، حتی حمایت و ارشادات خود را همراه نمودند.
نکته مهم و برجسته حرکت نمایندگان خوزستان، غیرسیاسی، غیر حزبی و غیر صنفی بودن این حرکت بود و البته هوشمندی این جمع که اجازه سوء استفاده به جریان معاند و ضد انقلاب نداد تا زمین و زمان را بهم ببافند و برای خودشان کلاه نمدی بدوزند در جای خود قابل تقدیر و ستایش است. به زعم بنده استعفاء نمایندگان انقلابی خوزستان اتفاقاً اثر بصیرت افزایی داشت، یعنی بهانه را از ضد انقلاب و منافقین گرفت و نشان داد فرزندان صدیق نظام در قالب و چارچوب نظام، راه حلی جهت برون رفت از مشکلات را می طلبند و چه اقدامی از این حرکت می توانست در راستای افزایش امنیت ملی قلمداد شود که عده ای در درون نظام محرومیت مردم را فریاد می کنند.
با این همه انتظار می رفت که این حرکت وحدت آفرین نمایندگان خوزستان که با درک بدنه کارشناسی نظام و تصمیم عاجل سران قوه مجریه و مقننه همراه بود و توانست بخشی از ناروایی قانونی را بر طرف سازد تا دست کم در حوزه بودجه ریزی شاهد از بین رفتن حق خوزستان نباشیم، مورد خشم عده ای قرار گیرد و برایمان هزینه هایی داشته باشد. چه باک اگر این هزینه های فرد و حتی گروهی در سایه ایجاد رفاه و برطرف سازی بخش از مشکلات مردم استان خوزستان باشد. چرا که این مردم از جانشان برای حفاظت از آرمان های انقلاب و تمامیت ارضی کشور گذشتند، آبرو و اعتبار ما که چیزی نیست. آن هم آبرو و اعتباری که ناشی از اراده و تصمیم این مردم شریف بوده است.
نکته جالب دیگر تصمیم دولت یازدهم برای آغاز سفرهای استانی اش از خوزستان عزیزی است که یک ماه پیش نمایندگانش در اعتراض به نحوه سامان بودجه ۹۳ در مجلس استعفاء اعتراض آمیزی داشته اند. آیا این خود سند غیرقابل انکار و گواه صدق و درستی عمل نمایندگان خوزستان در مجلس نیست. آیا حضور هیات دولت و مهم تر از همه حجه الاسلام والمسلیمن جناب دکتر روحانی در جمع مردم استان تایید نقد کارشناسی و اصولی نمایندگان این استان و به تعبیر بنده دلجویی از مردم استان با توجه به نقش آن ها در چرخه اقتصاد کشور و محرومیت های ناروای آن ها نیست. به نظر می رسد این موضوعات به یکدیگر مرتبطند و البته درج این مقاله توهین آمیز در این شرایط تنها یک انتقام کور سیاسی و رسانه ای می تواند باشد.

سوم:
ایران اسلامی سمفونی زیبای اقوام مختلف است که هزاره ها در کنار یکدیگر و در سایه پرچم سه رنگ و افتخارآمیز کشور زیسته اند و با زبان ها، لهجه ها و تیره های مختلف پاسبان تمامیت ارضی و نگاه بان ارزش های دینی و فرهنگی خود بوده اند. این موزائیک زیبا، بهم پیوسته و همبسته، ایران اسلامی است. آیا فراموش کرده ایم که؛ «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ».
به صراحت می گویم؛ بخش هایی از مقاله مزبور که مساله «قومیت و ارزش های سنتی اقوام خوزستانی» مانع توسعه استان خوانده می شود و با وقاهت تمام تا جایی پیش می رود که نوشته می شود این فرهنگ قومی حتی «مانع می‌شود که انسان به گونه ای عقلی و علمی بیاندیشد.» ناشی از نگاهی نژادپرستانه، غیر اسلامی و کاملاً توهین آمیز است.
اولاً اقوام خوزستانی از یک قرن پیش تا کنون پیش قراول اصلاح و آزادی و دموکراسی و استقلال در این کشور بودند. بنگرید به مقاومت جانانه مردم عرب خوزستان در برابر انگلیس فتنه گر در قالب جنگ «الجهاد» و قیام و نقش مردم بختیاری خوزستان که یک تنه انقلاب مشروطه را به پیش رانده و طومار قاجار را درهم پیچیدند که از هر دو این وقایع نزدیک به یکصد سال می گذرد و از آن زمان تا کنون تاریخ آزادی خواهی و حق طلبی ملت ایران را بدون در نظر داشت اقوام خوزستانی نمی توان قلمی کرد. عرب خوزستانی، بختیاری خوزستانی، شوشتری خوزستانی، بندری خوزستانی، دزفولی خوزستانی، بهبهانی خوزستانی و ترک خوزستانی همه و همه ایرانیان اصیل و شرافتمندی هستند که علی رغم سرمایه گذاری حیثیتی وهابیت و صرف میلیاردها دلار حتی یک آن و لحظه خود را جدای از جریان بصیر و آگاه ملت ایران ندانسته اند. در اوج فتنه، جنگ و برخی ناآرامی ها، قلب خوزستان به نام ایران و نبض او به نام مقتدایش امام خامنه ای تپیده است.
کور است، کر است، و البته نادان یا مغرض است کسی که این همه آگاهی و شعور را ناشی از ریشه های فرهنگ زلال و پاک قومی مردمان این دیار نداند. دوستان بدانند، شاخصه فرهنگ اقوام ایرانی به خصوص قومیت های خوزستانی، شعور و نجابت آن هاست. این شعور و آگاهی است که این مردمان ولایتمدار، در کنار لوله های نفت «بی کار»، در کنار صنایع عظیم گاز و پتروشیمی «فقیر» و در کنار بزرگ ترین رودهای کشور هنوز «تشنه» اند. نویسنده مغرض و ناآگاه را متوجه یک مثال از قطارکرانه ناپدید نجابت مردم خوزستان می نمایم. مردم خوزستان تشنه اند. نه تنها تشنه یعنی از آب شرب استاندار و پاک محرومند که آب شربشان همراه با آلودگی های میکروبی خطرناک بسیاری است. اخیراً حتی قوه قضاییه به موضوع ورود کرده و چند مدیری را محکوم نموده است که البته راه حل این مشکل این گونه محکومیت ها نیست بلکه توجه، تخصیص اعتبارات لازم و مورد نیاز بخشی از نسخه شفابخش این مشکل است. به نظر شما واکنش مردم خوزستان و به ویژه کلانشهر اهواز به مشکل نداشتن آب آشامیدنی سالم و در عین حال تسریع در طرح های انتقال آب، آن هم برای مصارف غیر قابل شرب چه بوده است. همان مردمی که از سوی شما به دلیل وابستگی به «قومیت» عامل عقب ماندگی های موجود لقب گرفته اند. همان مردمی که به واسطه سیطره فرهنگ قومی که نوشته اید و نتیجه گیری کرده اید؛ «در طول تاریخ این استان مشاهده کردیم که هر گاه عناصری آگاه و صاحب اندیشه نو و خواهان سازندگی پا به عرصه عمل گذاشته‌اند، این فرهنگ ویران گر این فرصت را از آن‌ها گرفته است.» از سوی ایشان حتماً باید در مقابل این مشکل بدیهی، اقدام نسنجیده ای صورت گیرد. بگذار نه برای شما که پرده های بخل و کینه نمی گذارد حقایق خوزستان امروز را ببینید بلکه برای تاریخ و مخاطبان آگاه بگویم؛ ماه هاست هر پنج شنبه ساعت چهار بعد از ظهر، هزاران خوزستانی در سکوت، در اوج متانت و آرامش و در قالب زنجیره ای انسانی به ساحل رودخانه کارون می پیوندند و با در دست داشتن دست نوشته هایی، آرام، منطقی و متمدنانه؛ خواهان توقف طرح های انتقال آب برای مصارف کشاورزی و صنعتی و آب سالم شرب برای خود و فرزندانشان هستند. آیا این اوج بلوغ یک فرهنگ قومی و به قول شما سنتی نیست.
آیا این نجابت قومی، مدرن ترین مفهوم دنیای امروز یعنی انتقال نقد و اشکال به نحوه مسالمت آمیز و آرام و منطقی را به منصحه ظهور نمی گذارد. آیا در طول این چند دهه گذشته از مردم استان خوزستان جز بزرگواری و نجابت و صبر دیده اید. پس چرا یقه می درانید و توهین روا می کنید. پس چرا از خوزستان انتقام آگاهی و صبر او را می ستانید. من در این ناروایی های سرانگشت نفاق و تزویر می بینم. گرچه توهین به انگاره های فرهنگی، سنتی و قومی جامعه خوزستانی توهین به همه ایران است چرا که اقوام خوزستانی از سایر اقوام ایرانی جدا نیستند و راستی مگر ایران بهشت قومیت های گونه گون و خرده فرهنگ های غیور نیست که رنگین کمان زیبایی را سامان داده و در دنیای امروز به نمایش گذارده است.

چهارم:
در بخشی از مقال مزبور ضمن انتصاب محرومیت های امروز جامعه خوزستانی به باورهای قومی مردمان این استان که چنان چه گفتیم در تضاد با آموزه های دینی اسلام عزیز و نوعی تلقی و استنباط سخیف غیرانسانی و نژادپرستانه است و البته از فکری بیمار و مغرض تنها بر می خیزد و بی توجهی تحریریه ناظر «الف» البته بر حیرت و تاسف ما می افزاید، استان خوزستان با استان اصفهان مقایسه می شود و نویسنده، جاهلانه برخی از صفات حسنه انسانی که محدود به جغرافیا و حتی قوم و مسلک و نژاد خاصی نیست را از اهالی خوزستان گرفته و حمل آن ها توسط هموطنان اصفهانی را دلیل توسعه این استان در مقایسه با خوزستان می داند که ناخودآگاه به یاد نقل قول موهون چندی پیش برخی سایت های خبری از استاندار اصفهان افتادم که به دلیل تکذیب صریح ایشان در می گذریم و البته ظاهراً نویسنده این متن سخیف این اظهارات را باور کرده است. در این راستا چند نکته گفتنی است:
الف) ایران سرای من است. به عنوان یک خوزستانی هیچ گاه فراموش نخواهم کرد که خون هزاران هموطن اصفهانی در دفاع از خاک استان خوزستان در کربلای ایران ریخته شده است. به تعبیری اگر استان اصفهان نیز مورد تهاجم بیگانه قرار می گرفت مطمئن باشید که این واکنش از سوی جوانان غیور خوزستانی صورت می گرفت. اگر امروز این استان به لحاظ صنعتی، رفاهی و کشاورزی و علمی جزو استان های بهره مند کشور محسوب می شود و هموطنان ما در این استان از آرامش و مطلوبیت بیشتری استفاده می کنند موجب خوشحالی ماست.
ب) هر گونه تحلیل و اظهار نظری که سعی در ایجاد تقابل یا رقابت منفی میان هموطنان ساکن در استان های مختلف کشور داشته باشد، نه تنها غیرمنطقی و غیرواقعی که در شرایط حساس فعلی کشور خیانت آمیز نیز محسوب می شود. همه ایرانیان از درجه ای متوازن از صفات نیکو و قابلیت های انسانی برخوردارند و اصولاً مبنای خلقت بشر غیر این نیست. همچنین توسعه و بهره مندی هر کدام از استان های کشور با محرومیت استان دیگر و در سایه نابهره مندی استان دیگر محقق نخواهد شد.
د) اتفاقاً طنز تاریخ است که در طول سه دهه گذشته در استان خوزستان شاهد حضور و صدارت سه استاندار از میان هموطنان اصفهانی بوده ایم. استان خوزستان تا کنون تنها شاهد حضور سه استاندار بومی بوده و قریب به اتفاق استانداران این استان غیربومی و به تعبیر نویسنده مطلب از استان های توسعه یافته کشور انتخاب شده اند. اما پرسش اساسی این است چرا استاندران اصفهانی یا غیربومی خوزستان نتوانستند نقشی در بهبود وضعیت اشتغال، معیشت، رفاه، عمران شهری و روستایی و حتی نیازهای اولیه ای چون آب شرب سالم و جاده های استاندارد داشته باشند و شاهد سقوط استان در زمان صدارت ایشان در اغلب شاخص های کیفی و کمی بهره مندی نیز بوده ایم.
پس تحلیل غلط اندر غلط نویسنده مقال مزبور تنها ناشی از افکار غلط و عمق کینه ایشان نسبت به اقوام و مردم خوزستان است. وگرنه همگان می دانند. توسعه استان خوزستان قربانی توسعه کشور شد. همه استان خوزستان در سه دهه گذشته اولاً در راستای دفع اشغال خارجی و رهایی از جنگ تحمیلی به بهای نابودی به طور کامل و صددرصدی استان گذشت. و ثانیاً پروژه های ملی واقع در استان کمترین عایدی را به استان داشته و در عین حال همه ظرفیت های استان را در اختیار گرفته اند.
پس به جای فرافکنی و عقده پراکنی بهتر است محققانه و کارشناسی فی المثل بگوییم بازسازی ناتمام چه بر سر خوزستان آورد؟ سهم صنایع ملی در توسعه استان کجاست؟ چرا تنها مشعل نفت در خوزستان می سوزد و دودش به چشم خوزستان می رود؟ چرا در کنار عظیم ترین سدهای کشور و بزرگ ترین رودخانه های کشور، در مرکز استان شهر اهواز کودکان به دلیل بیماری های میکروبی ناشی از آب شرب آلوده جان می دهند؟ چرا فقر و نداری از سر و کول خوزستان بالا می رود؟ چرا خوزستان بیشترین بیکار کشور را دارد؟ و صدها چرای دیگر که کمترین ارتباط ممکن با قومیت های مظلوم خوزستان را دارا هستند.

پنجم:
در بخشی از مقال مزبور و در واقع در پایان بندی نوشتار که نتیجه گیری آن نیز محسوب می شود، بر اساس گفته ای از دکتر نوبخت که نمی دانیم چه منبعی دارد بیان شده که؛ «بودجه استان خوزستان نسبت به سایر استان‌ها بیشتر است»، اولاً این حرف اساساً کذب و غلط است، دکتر نوبخت نیز هیچ گاه چنین نفرموده، پس کلیت نتیجه گیری این نویسنده مغرض، زیر سوال و تردید جدی قرار می گیرد. خوزستان در سه دهه گذشته هیچ گاه برخوردار از بودجه ای فراتر از استان های رده چهارم کشور نبوده است. ظاهراً دوستان فکر کرده اند از مثلاً بودجه چند هزارمیلیاردتومانی ساخت سد کارون سه و یا سد گتوند علیا چیزی نصیب خوزستان می شود. بله کارون شورتر شده است. بیکاری افزون تر. زمین های کشاورزی کمتر. مهاجرت روستاییان به شهرها و حاشیه نشینی بیشتر شده. راه های استان فرسوده تر شده. زیرساخت هایمان از بین رفته و… طراحی پروژه های ملی در استان خوزستان جز نابودی کشاورزی، زندگی عشایری و روستایی و هویت دیرپای فرهنگی و باستانی استان خوزستان هیچ نتیجه دیگری در پی نداشته است.
بی تردید خوزستان بدون نفت، خوزستان بدون گاز، خوزستان بدون پتروشیمی، خوزستان بدون فولاد و سد و…خوزستان آبادتری بود. خوزستان بهتری بود. دوستان! تحلیل غلط بر مبنای اطلاعاتی غلط، ره به ترکستان و ناکجا آباد می برد. بار دیگر تاکید می کنم خوزستان هیچ گاه حائز بیشترین و حتی نزدیک به متوسط بودجه استان های بهره مند کشور نبوده است. گرچه وقوع جنگ تحمیلی و عقب ماندگی این استان در آن سال های از قطار توسعه سایر استان ها و منعی که برای سرمایه گذاری در این استان تا دو دهه بعد از پایان جنگ تحمیلی وجود داشت، نظام بودجه ریزی کشور را در راستای تحقق توازن عدالت منطقه ای ملزم می کرد که عنایت بیشتری به خوزستان داشته باشد که البته خوزستان از این مهمِ بایسته و بدیهی نیز محروم بوده است. نتیجتاً خوزستان امروز بیش از هر چیز نیازمند بودجه و اعتبار محقق شده قابل توجه است و گرنه نیروی انسانی این دیار اگر زیر سایه مدیریت پروازی و غیربومی از بین برود خود بهتر می داند که استان خود را چگونه از محرومیت برهاند.
خوزستان مهد دلیران و نخبگان بزرگی است که تاریخ این سرزمین را به پیش رانده اند. اگر آن ها مجال و امکان یابند، خوزستان را از غصه فقر و بیکاری و محرومیت واخواهند رهانید.
نویسنده در فراز پایانی سخنواره خود تصریح می کند که مشکل خوزستان را باید در «فرهنگ عمومی، وجود برخی مدیران نالایق و حاکمیت فرهنگ قبیله ای» جستجو کرد. ضمن اظهار تاسف از رسانه ای شدن چنین تفکر سخیف و اشتباهی تصریح می کنم، فرهنگ عمومی جامعه خوزستانی که مرز نشین، متکثر و متشکل از اقوام گونه گون و در تهاجم لشکر نابه کار وهابیت است در سطحی افتخارآمیز و نخبه گرایانه قرار دارد. امروز موج نوی شعر، ادبیات، رونامه نگاری، هنرهای تجسمی و سینمای خوزستان وارد عرصه بین المللی شده است. جوانان نخبه و دانشگاهی این استان سهم بارزی در توسعه علمی کشور ایفا می کنند. هزاران طلبه و درس آموز حوزوی خوزستانی در کشور می درخشند و فضای معنوی و دینی استان خوزستان در کشور بلکه جهان اسلام مثال زدنی است. پس چگونه چنین جامعه ای متهم می شود که فرهنگ عمومیش ضعیف و تحت حاکمیت فرهنگ قبیله ای است. حاشا از این قلب واقعیت و تحریف حقیقت.
امروز خوزستان ایستاده است. با همه نامهربانی ها و کج فهمی های اینچنینی.
نسخه شفا بخش بیماری مزمن خوزستان اگرچه با همت غیورمردان و شیرزنان خوزستانی کارگر خواهد افتاد اما یادمان باشد توسعه، پیشرفت و امنیت خوزستان یعنی توسعه، پیشرفت و امنیت ایران. به جای قبول واقعیت و نسخه پیچی بر اساس وضعیت موجود، با تنگ نظری و تحلیل مغرضانه و کور آسیاب از رمق اقتاده دشمن دون را نچرخانیم. خوزستان اگر دیروز دروازه ورود تشیع به کشور بود امروز نماد، تبلور و پرچم در اهتزاز تشیع کشور است، اگر یاریش نمی کنیم بر چهره مظلوم و رخسار نجیبش چنگ نکشیم.
به قول شاعر خوزستانی مرحوم «قیصر امین پور»؛
سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک‌خورده‌ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم
اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم
اگر دل دلیل است، آورده‌ایم
اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم
اگر دشنۀ دشمنان، گردنیم
اگر خنجر دوستان، گُرده‌ایم
گواهی بخواهید، اینک گواه
همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم
دلی سر بلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده‌ایم

hosseiniseyedsharif@yahoo.com