جواد لاریجانی: احمدینژاد یک کپی اصلی دارد و یک کپی زیراکسی
خورنا: محمدجواد لاریجانی گفت: احمدینژاد یک کپی اصلی دارد و یک کپی زیراکسی؛ کپی اصلی همان است که هست و باید باشد و همان صورت حزباللهی و طرفدار مکتب اهلبیت، طرفدار ولایت فقیه و آقای خامنهای و ضدآمریکا و ضداسرائیل که همان ادبیات گذشته را به کار میبرد.
گزیده سخنان وی را در ادامه بخوانید:
*آقای احمدینژاد با گفتمان بچهمسلمانها و اصولگرایانه و بچهحزباللهیها روی کار آمد. در ۴ سال اول ادبیات آقای احمدینژاد ادبیات روشن، صریح و قاطعی بود و باعث شد حتی آنهایی که چندان علقه دینی سنگینی نداشتند از این ادبیات خوششان بیاید؛ در نتیجه احمدینژاد در آخر دوره چهارم محبوبترین رئیسجمهور در داخل و در جهان اسلام شد.
*به تدریج ما تغییراتی را در ادبیات آقای احمدینژاد مشاهده میکنیم؛ البته بنده خیلی پدیدارشناسی نمیکنم زیرا دلیل این تغییر را نمیفهمم. بعضی از دوستان ایشان به من گفتند که احمدینژاد نگران آن ۱۲ میلیونی است که به مهندس موسوی رای دادهاند و قصد دارد ادبیاتش را به صورتی درآورد که به آنها هم بخورد که به نظرم این اشتباه بسیار بزرگی است. ما در سیستم دموکراسی لازم نیست نگران افرادی باشیم که به ما رای ندادند ما به رای آنها احترام میگذاریم و اگر آنها پیروز شدند رای آنها اکثریت خواهد بود.
* مکتب ایرانی و بزرگ کردن کوروش و امثالهم، ما را در دنیای اسلام در معرض سوءاستفاده دشمنان قرار داده است. آنها گفتند ببینید ما گفتیم اسلام اینها اسلام مجوس است درحالی که اسلام ما اسلام اهلبیت است و اهلبیت که ایرانی و غیرایرانی ندارد.
*بحث مکتب ایرانی لطماتی را در پی داشت. البته در داخل هم برخی نکات مطرح میشود که مطلوب نیست؛ به طور مثال در ادبیات آقای احمدینژاد تکیه روی انسان را زیاد میبینیم مانند بیداری انسانی و…؛ انسانی مفهومی است که در دوران مدرنیته مطرح شده و یک مفهوم مشکک است. در ادبیات مدرنیته زمانی که بیداری انسانی مطرح میشود یعنی ما ارزش دین و امثال آن را کنار میگذاریم تا انسانها خودشان را کشف کنند. چرا ما باید چنین ادبیاتی را به کار بگیریم؟
* به تعبیر مقام معظم رهبری بعضی از این مطالب برای دولت حاشیه ایجاد میکند و ما نباید مشغول آن شویم بلکه ما باید کمک کنیم تا آقای احمدینژاد مدتی که برای دوره آخرشان باقیمانده را با خوشی، شوق و خوشنامی به اتمام رسانده و مسائلی که راجع به تبعیتشان از رهبری و گفتمانشان مطرح میشود نباید وجود داشته باشد.
* احمدینژاد یک کپی اصلی دارد و یک کپی زیراکسی؛ کپی اصلی همان است که هست و همان است که باید باشد و همان صورت حزباللهی و طرفدار مکتب اهلبیت، طرفدار ولایت فقیه و آقای خامنهای و ضدآمریکا و ضداسرائیل که همان ادبیات گذشته را به کار میبرد و تغییری نکرده است.
*مطالبی که از آقای مشایی در روزنامهها درج میشود توسط وی نفی شده و وی میگوید به این صورت نیست؛ لذا بنده خودم گیج هستم که مشایی چه چیزی را میگوید و چه چیزی را نمیگوید اما در کل مطالبی که آقای سقای بیریا نقل کردهاند مطالب بسیار خطرناکی است و امیدوارم که این مطالب درست نباشد. در مجموع باید گفت که کلیدواژه دوران ما بصیرت است و بایستی ابعاد آن را برای مردم به صورت کامل روشن کرد؛ زیرا اسلام ما نیز براساس بصیرت است حتی حرکت به سمت خدا نیز بایستی با بصیرت باشد و این بصیرت، بصیرتی نیست که انسان شب خوابنما شده و یا اتصالات خاصی داشته باشد، روشنفکر و یا مارکسیسم بوده و به وی داده شود.
*جلوگیری از حاشیه و دوری از تنشزدایی باید در دستور کار ما قرار گیرد و نباید اجازه دهیم ریاستجمهوری آقای احمدینژاد با تلخی تمام شود. احمدینژاد باید رئیسجمهور موفق ما باشد. باید تعامل داشته و شرایط را به صورتی درآوریم که اقدامات با بهترین نحو ممکن صورت گیرد که دولت نیز باید در این مسیر قدم بگذارد.
*من نگران این هستم که تجربهای که ما از زمان آقای هاشمی مبنی بر اینکه وی در دوره دوم ریاستجمهوری احساس کردند که بسیاری از برنامههایش ناتمام است و بایستی یک یا دو دوره دیگر هم باشد، تکرار شود. این موضوع را آقای مهاجرانی پیشنهاد دادند که به همان صورت که حضرت امام(ره) در قانون اساسی رهبری دائمی شد و رفراندوم صورت گیرد آقای هاشمی هم چون نقششان در انقلاب کلیدی بود رئیسجمهور مادالعمر شود. البته نقش بسیار عالی آقای هاشمی در پیروزی انقلاب منکری ندارد و خدمات وی نیز غیرقابل انکار است اما بیاندازه افسوس میخورم که چرا کارهای بعدی چنین روی چهره سرشناس انقلاب رنگ پاشید؛ این چهره باید به همان صورت تابناک باشد.
*در نهایت با این موضوع مخالفت شد. ما خودمان در مجلس با آن مخالفت کردیم و آقای هاشمی درصدد برآمد که حزب کارگزاران تاسیس کرده و حزب، حکومت را به دست گرفته و نظرات وی را اعمال کند و دوم خرداد محصول همینها شد؛ البته اینها که سر کار آمدند اولین ضربه را به آقای هاشمی زدند و بعد آقای خاتمی آمد و با وجود همین فلسفه حزب مشارکت راه افتاد. به نظر بنده چیزی شبیه به همین در بعضی از تحولاتی که من میبینم درحال رخ دادن است و افرادی از اطرافیان آقای احمدینژاد میخواهند در انتخابات باشند و آنها هم به دنبال چنین فکری هستند.
*جناب آقای مشایی تشکلی را به صورت پنهانی برای انتخابات مجلس تشکیل دادهاند که من هم ابعاد آن را نمیدانم و فکر میکنم که این راه قانونی نیست. راه قانونی این است که بلافاصله یک یا چند حزب با تابلوی رسمی آن هم به صورت روشن و قانونی وارد میدان شوند؛ زیرا تشکیلهایی که چهره قانونی نداشته و زیرزمینی باشند خلاف قانون بوده و قانون با آنها برخورد میکند.