جناب آقای دکتر مقتدایی؛ مشکل از آماده هاست/ میلاد ادیبی
خورنا _ میلاد ادیبی: در استقبال روز پنجشنه ایشان در فرودگاه اهواز همه آمده بودند و سربازان شنبه نیز آماده!آری همه آمده بودند اما جناب اقای دکتر مقتدایی فرزند عزیز خوزستان مشکل از آماده هاست!
سه شنبه دوم تیر ماه هزار دویست هشتاد وهفت باغشاه چنان که از نامش پیداست ستاد نیروهای استبدادی محمدعلی شاه قرار گرفته بود وبهارستان که شکوفه های بهار آزادی ملت در ان رسته بود ستاد مدافعین و نیرو های از جان گذشته مشروطه !
و تقدیر چنین بود که خون جوانان مشروطه بر صحن بهارستان بریزد تا شکوفه های بهار آزادی را سیراب کند!
شب قبل از حادثه برخی نمایندگان چون تقی زاده سایر نماینده گان را به حضور در مجلس تهیج ودعوت می کردند و در این باب اصرار می ورزیدند اما هنگامی که توپ های لیاخوف به سمت مجلس نشانه رفته بود و برخی از نماینده گان مجلس چون حاجی میرزا ابراهیم آقا فرزند خلف ایران و نماینده آذربایجان با تفنگ ساده ماورز خود به جنگ توپ های روسی رفته بودند و ملک المتکلمین و میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل و ایت الله بهبهانی و ایت الله طباطبایی ,,,,,,,,,,و دهه ها نماینده شجاع مجلس را از بهارستان به باغشاه می بردند و از قامت سرو قدشان جان ها خمیده بود درست در ان زمان تقی زاده ها سوار بر کالسکه سفارت انگلیس فرار را به قرار ترجیح دادند! تا بعد ها جزو ارکان آزادی و مشروطه به شمار آیند ودر دستگاه های حاکمه مقامات عالیه را در اختیار گیرند !
در پی آن نخستین دسته از مجاهدین به قصد تسخیر پایتخت که هزار سوار بختیاری بودند به فرماندهی سردار اسعد بختیاری در بیست و نه خرداد ۱۲۸۸هجری شمسی به قصد تسخیر پایتخت آهنگ حرکت کردند.
وصول خبر حرکت سردار اسعد چنان رعب و هراسی در دل درباریان افکند که به جزسعدالدوله همه وزرا از شغل خود کناره گیری کردند.بله همان هایی که پیکر خونین جهانگیر خان صوراسرافیل و ملک المتکلمین ها را در باغشاه دیدند و قهقه مستانه سر دادند بی درنگ از کار کناره جستند تا رو به سوی مشروطه آرند!
سرانجام سربازان بختیاری به طهران رسیدند!! با لباس هایی مندرس و پاهایی تاول زده از سرزنش های خارهایی مغیلان و اما با قدم هایی راسخ!
مجاهدین در جمعه روزی طهران را فتح نمودند و امید را و عدالت خانه را برای ایران و همه ایرانیان به ارمغان آوردند و ان سال نه سال عدل مظفر که سال عدل ملت بود!
آن روز همه آمده بودند فرقی نمی کرد یپرم خان ارمنی با سردار اسعد بختیاری ,ستارخان و باقرخان آذری یا سید اشرف الدین گیلانی ,ایلیاتی یا روشن اندیش و منورالفکر,همه و همه آمده بودند و از جمع و خیل مستانه شان خیزش و جوششی پدید آمده بود که هنگام خروش بود.
آن روز همه مستانه به عشق وطن بودند اما همه باده فتح ننوشیدند,فردای آن جمعه روزکه سربازان فاتح و خسته به تیمار کردن زخم های خویش مشغول بودند دملی در حافظه تاریخی و رفتار سیاسی اجتماعی این ملک در حال شکل گیری بود به اسم سربازان شنبه.
همان هایی که خود جرعه جرعه شرنگ و شوکران به کام ملت می ریختند در هنگامه فتح و ظفر پیشاپیش ملت باده فتح می نوشیدند و بیت الغزل روز هجران و شب فرقت یار آخر شد ملت را به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است بدل می ساختند.
همان هایی بودند که با صورت های صفا داده و سبیل های بنا گوش چرب شده و شنگ قطار بسته جلوی دوربین ها عکس یادگاری
جهت ثبت در تاریخ می گرفتند.همان هایی که آستان بوس درگاه قدرت بودند و جیره خوار خان نعمت همایونیشان و پس از هر تغییری نیز از سفره پدید آمده متنعم می شدند.
آری برادر درد بی درمان مان نه صفیر گلوله مستبدان پنجشبه ویا مجاهدت مجاهدین و جمعه هایی که از آسمانش خون می چکد که از سربازان پیکار نکرده شنبه هاست!
سال۱۳۹۲هجری شمسی سال دیگری است سالی که تبلور جمهوریت نظام و نشانگر روند دموکراتیک انتخابات کشور بود سالی که قرار است نوش در کام ها بی نیش باشد و ملتی رشید خود نقطه سر خط ها بگذارند.چشم ها را باز کنیم تا ببینیم کیان حماسه اخیر را رقم زدند کیان سالها سوختند و در راه عاشقی از سوز و ساز نگریختند کیا ن باده هاشان نوشیده شد و سنگ به جام هاشان افتاد ,کیان رنج اندیشدن پذیرا شدند تا دیگران رسم اندیشیدن بیاموزند.
خبر چهارشنبه هفته پیش کوتاه بود و مسرت بخش,دکتر مقتدایی فرزند خوزستان و اصلاحات استاندار استان شدند. مدیری موفق آشنا به استان و رنج استان دیده.
در استقبال روز پنجشنه ایشان در فرودگاه اهواز همه آمده بودند و سربازان شنبه نیز آماده!آری همه آمده بودند اما جناب اقای دکتر مقتدایی فرزند عزیز خوزستان مشکل از آماده هاست!
اینک که به یاری حضرت حق و اندیشه و گفتمان بر حق ملت و دولت تدبیر و امید بر صندلی استانداری تکیه زده اید مبادا فرصت طلبان و سربازان همیشه شنبه بر زخم خوردگان و سربازان جمعه رجحان داده شوند. مبادا فراموش شوند آنانی که به موسم خسوف خورشید اصلاحات چون حضرت مولوی بر بام ها, که گفت آن آفتاب جاوید بمرد می سرودند مبادا فراموش شوند آنان که آتش به خرمن نام و نان خویش زدند تا چراغ راه شوند و نه فقط اصلاح طلب و همفکر که مبادا برادران و مدیران موفق و خوش نام اصولگرا به جای هضم به تیغ حذف سپرده شوند که امروز نه روز حساب کشی و مدیر کُشی که روز همدلی و کار است که اگر چنین نکردیم پا از این دایره بیرون ننهیم تا باشیم