خانواده بی سرپناه آبادانی، همچنان آواره خیابان ها هستند
خورنا: یک خانواده در آبادان به دلیل فقر مالی و نداشتن سرپناه، از چند هفته پیش تاکنون در خیابان های این شهر زندگی می کنند.
پایگاه خبری “آبادان نو” نوشت: این خانواده پیش از این در یکی از خانه های متعلق به ارگان های دولتی ساکن بود اما بعد از شکایت ارگان دولتی، این خانواده از خانه بیرون و در خیابان های آبادان آواره می شود.
این خانواده به دلیل فقر مالی، یک سال و نیم پیش به خانه در تملک یک ارگان دولتی نقل مکان کرده بود اما ابتدا حکم دو ماهه برای تخلیه منزل به آنها داده می شود و سپس به دلیل بی پولی، آنان قادر به جابجایی و تخلیه این منزل در مدت زمان دو ماه نمی شوند. بالاخره زمان دو ماه به پایان رسیده و در یک روز گرم تابستان ماموران بدون توجه به بیچارگی و آوارگی این خانواده درب منزل را شکسته دختر و مادر خانواده را در نبود پدر بازداشت و اثاثیه آنان را در منتهی به خانه آنان رها کردند.
“لیدا باقری” مادرخانواده در گفتگو با خبرنگار “آبادان نو” از آن روز چنین می گوید: ساعت ۷ صبح درحالی که من و دخترم در منزل خواب بودیم ماموران درب منزل را شکسته، من و دخترم را بازداشت کردند.
وی ادامه داد: از ساعت ۷ صبح تا ۱۱ شب من و دخترم در بازداشت بودیم، شما تصور کنید یک دختربچه چگونه می تواند بازداشت چند ساعته در بازداشتگاه را تحمل کرد و خاطره آن را از ذهن خود پاک کند؟
باقری افزود: معیشت روزانه خانواده ام از طریق دستفروشی همسرم تامین می شود و با این شرایط بد اقتصادی و درآمد اندک چگونه می توانیم یک سرپناه برای خود تهیه کنیم؟ کرایه ها در آبادان بیداد می کند نمی دانم چه کسی به دردل افرادی مثل من توجه می کند؟
وی در همین خصوص گفت: به فرمانداری، دفتر امام جمعه و به دفاتر سایر مسئولان شهر مراجعه کردهایم و همه وضعیت زندگی و معیشتی ما را میدانند اما تاکنون هیچ وضعیت بهتری برای ما حاصل نشده است.
مادر این خانواده آواره آبادانی ادامه داد: آوارگی در تمام این سال ها بسیار من و خانواده ام را زیر فشار قرار داده است، تاکنون موفق به ثبت نام فرزندم در هیچ مدرسه ای نشده ام زیرا جا و مکان مشخصی ندارم از مسئولان انتظار دارم لااقل چادری در یکی از خیابان های شهر برای من تهیه کنند تا در آن زندگی کنم.
در پایان از وی پرسیدم بعد از گذشت چند هفته از این اتفاق اکنون خانواده در چه وضعیتی قرار دارد و وی پاسخ داد: در حال حاضر اثاث منزلم در شهرداری قرار داده شد و من به همراه دختر و شوهرم در این گرمای طاقت فرسا شب ها را در خیابان به صبح می رسانیم، این آوارگی ادامه دارد زیرا ما برای هیچ کس اهمیتی نداریم.