محسن رضائی و علی شمخانی؛ گزینه های بی بدیل برای استانداری خوزستان
جوشش اراده و عزم ملی برای به کرسی نشاندن تدبیر و عقلانیت و دمیدن روح امید در جامعه توسط مردم در ۲۴ خرداد ۹۲ با پیروزی خیره کننده حسن روحانی “نماد این اراده” رقم خورد . او در شرایطی بر کرسی داغ ریاست جمهوری تکیه زد که کشور در شرایط ویژه ای به سر می برد. شرایطی که گستره سعی و خطا را برای مسئولین و سیاستمدارن کشور بسیار تنگ کرده است ، و برای کشور راهی جز استفاده از همه ظرفیت های خود به دور از ماجراجویی را باقی نگذاشته است.
دیگر مجالی برای آزمودن نا آزموده ها. نادیدن دیگر جناح ها و اعمال خودخواهی ها نیست!
از فردای انتخابات، عرصه سیاسی بی وقفه در تب و تاب تغییر و انتخاب ژنرال های صف مدیریت کشور به سر می برد. تبی که در ۴ روز رای اعتماد مجلس به وزرای شیخ دیپلمات به داغترین حد خود رسید و گرچه بعد از آن با مشخص شدن اکثر مهره های کلیدی کشور، این حرارت تاحدودی فروکاست، ولی تکاپو و جستجوی نگاه ها به سمت استانها گسیل شد، بنحوی که هر استانی با وسواس در پی یافتن سکاندار مدیریت ارشد خود برای ۴ سال آینده می گردد.
گفتگو و بحث پیرامون گزینه های تصدی پست های استانداری که از فردای انتخابات کلید خورد، بعد از استقرار رحمانی فضلی در طبقه ۱۹ خیابان فاطمی شکل جدی تری به خود گرفت. جالب اینکه در حالی عده ای برای تصرف این پست ها بی محابا مشغول رایزنی و حتی لابی گری هستند، که پذیرش آن برای گروهی دیگر فاقد جذابیت بوده و تنها به اکراه و فشار حاضر به قبول این مسئولیت گران می شوند. این همان اتفاقی است که در روند انتخاب وزرا و معاونین رییس جمهور نیز شاهد آن بودیم و رییس جمهورِ روحانی بر خلافِ خلف خویش ترجیح داد با تکلیف کردن، ردای وزارت، بر تن قاطبه وزرای دولت تدبیر بپوشاند.
خوزستان نیز از این امر مستثنی نبوده و طبق اخبار رسیده، با ۲۷ کاندیدای استانداری درحالی که جذابترین کاخ استانداری کشور جلوه می کند که بیانگر واقعیت های تلخی نیز هست؛ “عدم اتفاق آرا در خوزستان”، “چربش نگاه قومی بر منافع استان و کشور”، “سهم خواهی های فردی و گروهی و نه حتی سیاسی” و… تنها اندکی از انعکاس تلخی این تکثر عجیب است. طعمی که حتی کام تصمیم گیران و تصمیم سازان مرکز را نیز بی نصیب نگذاشته.
اما ؛ خط مقدم کشور در مقابل تهاجم هشت ساله بیگانگان – خوزستان – این فرزند پر خیرِ بی دایه ایران، که عقب ماندگی ها، محرومیت ها و خرابی های فراوانی را بواسطه سپر کردن سینه خود در برابر دشمن بعثی، پاداش گرفته، و با نثار۲۳۰۰۰ شهید بلند مرتبه، دین خودر را به اسلام ادا کرده است، در این برهه تاریخی، نیاز به چگونه سکانداری دارد؟ آیا چشاندن طعم شیرین مهر مادری از مدیرانی با استاندارد استانی بر می آید؟ با احترامی که برای اینگونه مدیران قائلیم ولی به دلالیل مختلف پاسخ منفی است.
اهم شرایط ویژه استاندارِ استانِ ویژه کشور – خوزستان – را می توان بدین شرح برشمرد:
ا. خوزستان به دلیل دارا بودن اکثر ذخایر انرژی کشور، زمینه مساعد کشاورزی، بندرگاه ها، اشتراکات مرزی، نیروگاه ها و.. قلب تپنده تولید و ثروت میهن بوده و چونان موتور محرک کشور عمل میکند پس به نحو اولا استانداری خوزستان نیز مرتبه ای بالاتر از وزارت خواهد یافت.
٢. گلوگاه های مدیریتی و کاستی های منابع در خوزستان بسیار زیاد است. مدیری که در عین داشتن دانش به روز مدیریت و قاطعیت در استان، در ارکان دولت، نظام و حکومت نفوذ و شناخت کافی داشته باشد، می تواند نسبت به هم افزایی همه نیروها اقدام و زخم های کهنه استان را مرتفع نماید.
٣. وجود تنوع قومیتی و متاسفانه سهم خواهی ها و رقابت های منفی بین آنها، چهره استانداری را ترسیم می کند که ضمن تعلق به همین جلگه، مطالبات نامبارک مذکور، که یکی از دلایل مهم توسعه نیافتگی خوزستان طی ده های اخیر است، تحت الشعاع نام و شخصیت وی قرار گیرند، تا با گردهم آوردن همه قومیت ها، از این تهدید به مثابه فرصتی ویژه در راستای جهش جایگاه استان استفاده کند.
۴. خوزستان عرصه فعالیت شرکت های بزرگی است که عملا ابعاد ملی داشته، از امکانات درون استان استفاده کرده، لاجرم استهلاک و خساراتی نیزبه بار می آورند. ولی متاسفانه به علت ضعف مزمن مدیریت و نبود اراده و برش کافی در مجموعه مدیریتی تاکنون بدرستی حاضر به پرداخت عوارض این خسارات به استان نشده اند. لذا تنها یک مدیر با صلابت و دارای جایگاه خاص ملی، در راس مدیریت استان، توان دریافت تمام و کمال و نهادینه کردن اخذ این عوارض را خواهد داشت. اتفاقی که دیرزمانی است در استان هایی مانند اصفهان تثبیت شده است.
۵. علی رغم اذعان همه به حقوق حقه خوزستان، این استان هیچگاه نتوانسته است، اعتبارات و منابع متناسب با خسارات و عقب ماندگی های سالهای دفاع مقدس را از بودجه های ملی دریافت نماید. این امر وجود فردی از رجال سیاسی ذی نفوذ کشور در راس استان را می طلبد ، تا بواسطه اعتبار و جایگاه او اعتبارات بازسازی بصورت کافی، منصفانه و در خور جایگاه استان دریافت گردد.
۶. و از همه مهمتر؛ امروز؛ ساختن خوزستان نیاز به فداکاری دارد! پذیرنده این جایگاه باید حاضر باشد تا موقتا از پست های کلان ملی صرف نظر کرده، وزن سیاسی و جایگاه ملی خود را صرف توسعه استانش نماید.
ناگفته پیداست که اگر شاخص های خاص بالا، بهمراه معیارهای شایستگی عمومی، برای انتخاب استاندار آینده خوزستان ملاک قرار گیرد با جستجو در میان لیست استانداران، نمایندگان، مدیران کل سابق استان و… ره به جایی نخواهیم برد. بنظر وقت آن رسیده تا نخبگان استان افق دید، وسیع کرده،انگشت اراده خود را به سمت چهره های ملی خوزستانی نشانه روند. واقعا خوزستان شایسته این نیست که استاندارش از میان لیست کاندیداهای ریاست جمهوری و یا حداقل اعضا کابینه ها برگزیده شود؟
شاید این سخن در نگاه اول گزافه، از سر ساده اندیشی، عدم درک واقعیات سیاسی و بی فایده درنظر آید ولی با اندکی تامل، متوجه حداقل فایده این راهبرد خواهیم شد: ” ارتقای سطح توقع استان” و ارسال پیامی مهم به خیابان فاطمی و پاستور که : “خوزستان استانداری با استاندارد ریاست جمهوری می خواهد.”
در این مقال مقصود بیشتر بیان ویژگیهای خاص خوزستان و در پی آن، واکاوی معیارهای خاص انتخاب استاندارش بوده و نیت، اجتناب از ذکر مصادیق بود. ولی چه باک که گریزی نیست وقتی بی درنگ فهرستی با معیارهای بالا به ذهن متبادر خواهد شد، که در راس آنها محسن رضایی و علی شمخانی نظر را می ربایند! ( البته یک گره خِفت! می ماند که در پایان به راهکار گشودن آن خواهیم پرداخت)
عجالتا بیایید لحظه ای هم که شده خوزستان را در حالی که یکی از این دو بر صندلی ساختمان سپید خیابان فلسطین تکیه زده است، تصور کنیم:
– آیا شرکت هایی مانند نفت، فولاد ، پتروشیمی، توسعه نیشکر و… توان طفره رفتن از پرداخت عوارض معوقه استان را در مقابل شخصی با مختصات محسن رضایی یا علی شمخانی خواهند داشت؟ و اگر پرداخت این عوارض چندسالی ادامه یابد تثبیت نخواهد شد؟
– تصور کنید چه کسی می تواند این دو را به قوم گرایی متهم کند؟ و اساسا نیرویی هست که به بهانه قومیت با وی هماهنگ نشود؟
– مطمئنا محسن رضایی و علی شمخانی می توانند اختیارات ویژه ای برای اداره استان تحت مدیریت خویش از دولت اخذ کنند.
– هیئت دولت و سازمان برنامه و بودجه بدون دغدغه و با خیالی آسوده اعتبارات مورد درخواست را بسوی استاندار قوی و برنامه ریز خود گسیل خواهند نمود.
– بدون تردید وضعیت امنیت که در این سالها به شدت فروکاسته، در سایه تدبیر و تجربه چنین افرادی ارتقا خواهد یافت و امید در دل هم استانیها جان تازه ای خواهد گرفت.
– ترسیم کنیم سطح معاونین و مدیرانی را که با جان و دل در کنار چنین استانداری کمر به خدمت خواهند بست.
و…
اما بپردازیم به گشودن گره خِفت! ( گره خفت، گره ایست که گرچه بسیار محکم می نماید ولی، با شیوه درست خود، بسیار راحت باز می شود) آنچه در باور گزینه هایی مانند محسن رضایی و علی شمخانی، برای فرماندهی مدیریت استان سخت گره می اندازد، در ششمین شاخص برشمرده، هویداست! تجربه ثابت کرده فرزندان خوزستان، بعد از بالیدن و رشد در این خاک دوست داشتنی، هنگامی که جایگاه ملی می یابند و این استان بدانها نیاز دارد حاضر به فداکاری برای خطه خویش نیستند. حاضر نیستند برای چندسالی هم که شده مناصب و جایگاه خود را در پایتخت وانهند ، دور از شان خود ندانسته و در عمل، کمر به خدمت خوزستانشان ببندند!
این گره، گرچه کور در نظر آمده و بسیار سخت و محکم است ولی ناگشودنی نیست، کافیست این خواست تبدیل به یک مطالبه عمومی در سطح استان، بویژه نخبگان گردد.
اگر ستادی متشکل از قاطبه نخبگان سیاسی ، نمایندگان ادوار مجلس ، دانشگاهیان، علما، اصحاب رسانه و… فارغ از گرایش سیاسی و قومیتی بصورت فراگیر بر انتخاب یکی از معدود واجدین شرایط بالا برای تصدی استانداری خوزستان اتفاق نظر کرده، از یک سو خواست خود را به خواست وزارت کشور و دولت تدبیر و امید منتقل کرده و از سوی دیگر به وی برای پذیرش این پست اصرار و تکلیف نمایند، آنگاه بعید است این انتخاب خواه محسن رضایی باشد یا علی شمخانی یا هر کس دیگر توان ایستادگی و استبداد رای در مقابل این مطالبه به حق خوزستانی ها را داشته باشد.
گره خِفت براحتی باز می شود، به شرط ها و شروط ها؛ بسم الله
منبع: خوزنیوز/ مهدی جباری