وبلاگ مرد آبادانی/ بعد از بهشتی…
خورنا: وبلاگ مرد آبادانی نوشت:
وقوع فاجعهء هفتم تیر و شهادت شهید مظلوم آیت الله بهشتی و هفتاد و دو تن از یاران امام همه را شوکه کرده بود. خصوصاً اونهایی که آقای بهشتی رو از جون و دل دوست داشتند. یکیشون «رحیم غلامی» بود. پاسدار کمیتهء عشایر و عضو تیم گشت زنی خطوط مقدم اروندکنار. دو روز از فاجعه گذشته بود و من برای انجام کاری به آبادان آمده بودم. موقع برگشتن، یک سری به بچه های خط زدم. در «نهر قاسمیّه» بهشون برخورد کردم: رحیم به همراه برادرم «ناصر قنواتی» و «عبدالشّهید حاجی مکّی» مشغول گشت زنی بودند. خیلی دمغ و پکر بود! یهو با لحن عجیبی بهم رو کرد و گفت: «قنواتی! این دنیا بدون آقای بهشتی دیگه جای موندن نیست! بعد آقای بهشتی دیگه نباید زنده باشم!…» و در حالی که انگشتانش را روی شقیقه اش گذاشته بود، با شور و حرارتی مثال زدنی ادامه داد: «باید یه تیری، ترکشی چیزی بیاد و یه راست بخوره همینجا!…»
همینو بگم که معنای حرفش رو درست کمتر از ۲۴ ساعت بعد درک کردم! که انفجاری در همان حوالی رخ داد، ناصر و عبدالشهید مجروح شدند و ترکشی از همان انفجار (درست همانگونه که خواسته بود!) او را به بهشتی و یارانش ملحق کرد…
بیان خاطره از:
«رزمندهء جانباز عبدالرّحیم قنواتی» (با اندکی دخل و تصرّف)