پناهیان: اگر انتخابات دوقطبی می شد رای روحانی بیشتر میشد
*آقای روحانی در طبقهبندی رایج سیاسی یک راست سنتی محسوب میشود و جزء بدنه عام اصول گرایی قرار دارند- به حدی که اصلاحطلبان حاضر نشدند به طور جدی پای کار ایشان بیایند- نمیتوان این انتخابات را رأی نیاوردن اصولگرایان به معنای عام کلمه تلقی کرد. به هر حال ایشان عضو جامعه روحانیت مبارز بودند.
* کسی در این دوره رای بیشتری آورد که توانست بیشترین تقابل را با دولت ایجاد کند و این ثمره برخی اشکالات دولت فعلی بود. موجی از نارضایتی از عملکرد اقتصادی دولت مردم را به سمت نقطه مقابل دولت فرستاد. حمایت آقای هاشمی از ایشان هم به عنوان نقطه مقابل دولت در رای آوری ایشان بسیار موثر بود. اگر این گرانی پدید نیامده بود و اگر بداخلاقیهای رئیس جمهور در مجلس پیش نیامده بود، هرگز چنین اقبالی به آقای روحانی نمیشد.
*برخی از کاندیداهای اصولگرا به دلیل اینکه متهم به طرف دولت بودن شدند رای نیاوردند، و برخی هم چون نخواستند به شدت با دولت تخریبی برخورد کنند رای نیاوردند. به طور کلی هم هرچند آقای احمدی نژاد صریحاً خود را جزء اصول گرایان نمیدانند و اصولگرایان به صورت واضح با ایشان در تقابل بودند، منتها مشکلات دولت ایشان به پای اصول گرایان نوشته شد و نامزدهای غیر اصولگرا در نهایت بیانصافی به این اتهام دامن زدند. آقای روحانی اول خود را از صف اصولگرایان بیرون کشید و بعد با متهم ساختن رقبای خود به همراهی با جریان دولت رای بیشتری آورد. این اصلیترین عامل تخریب نامزدهای اصولگرا بود.
*الآن اگر آراء را بشمارید میبینید در صورت ائتلاف تمام دیگر نامزدها هم در نتیجه تغییری ایجاد نمیشد. بعضی میگویند اگر ائتلاف میشد اقبال مردم بیشتر میشد و ممکن بود در نتیجه تغییری حاصل شود اما بنده چنین اعتقادی ندارم؛ بلکه معتقدم انتخابات دو قطبی میشد و در آن صورت، هم آراء آقای روحانی بیشتر افزایش مییافت، و هم نتیجهاش برای ثبات جامعه خوب نبود. بالاخره جوی در جامعه ایجاد شده است که موجب تقابل با وضع موجود شده، این جو تعیین کنندهترین عامل در رای آوری بود. بخشی از آراء نامزدهای دیگر هم ناشی از همین جو بود.
*از اینکه با بیانصافی کردن در مناظرهها کسی رای بیاورد راضی نیستم و طبیعتا دوست داشتم یک فرد انقلابیتر رای بیاورد. ولی از بسیاری از نتایج و برکات انتخابات راضی هستم. غیر از فوایدی که قبلا گفتم، یک فایده مهم دیگر این بود که در این انتخابات دیگر حرفی از تفکر اصلاح طلبی به معنای حاکمیت دوگانه و تفکرات ضد خط امام وجود نداشت. حتی آقای عارف هم چنین حرفهایی نزد؛ این خیلی جای خوشحالی دارد. این یعنی دوران آن حرفها و اندیشهها به سر آمده است. اگر چه اصلاح طلبها پشت سر آقای روحانی آمدند اما خودشان هم میدانند که ایشان در خط فکری آنها نیست. شاید خود اصلاح طلبها هم دیگر به آن حرفها و سکولاریزه کردن جامعه معتقد نباشند.
* از آقای روحانی تشکر میکنم که ژست اپوزیسیون نگرفتند و از شعارهای غیر انقلابی و سخیف حاکمیت دوگانه استفاده نکردند. البته جامعه هم پذیرش چنین شعارهایی را نداشت و اگر چنین شعارهایی داده میشد مردم به ایشان اطمینان نمیکردند. یقیناً بخشی از اطمینان مردم به ایشان به دلیل روحانی بودن ایشان بود. ایشان در تبلیغاتشان بیشتر بر مشکلات مردم تکیه کردند و وعده حل آن را دادند. ولی امیدوارم در عمل بتوانند انقلابی عمل کنند و موجب پیشرفت انقلابیگری بشوند.
*اگر ناکامی در کار این دولت پیش آید مردم باز به تفکر انقلابی بازخواهند گشت. شرایط منطقه و جهان هم همین اقتضاء را دارد. منتها امیدوارم در آن زمان گفتمان انقلابی نماینده خوبی که بتواند آبروی انقلابیگری را حفظ کند پیدا بشود. اگر دولت جدید موفق به حل مشکلات شود یقیناً با یک تفکر و عملکرد انقلابی خواهد بود، پس بازهم گفتمان انقلاب است که پیروز نهایی صحنه خواهد شد.
* بنده اگر مطمئن بودم آقای جلیلی رای میآورد، علنی از ایشان دفاع نمیکردم. و یا اگر میدیدم ائتلاف فایده و یا ضرورتی دارد به حمایت علنی از ایشان اقدام نمیکردم. بنده به دو دلیل از ایشان حمایت کردم یکی به این دلیل که گفتمان صریح انقلاب تضعیف نشود. دوم اینکه واقعا شایستگیهایی را در آقای جلیلی یافتم،
*به بنده خرده میگرفتند که چرا شما که حامی آقای جلیلی هستید، دوستان آقای قالیباف را در مسیرشان تقویت میکنید یا از محاسن ایشان میگویید؟ اینها تصور میکنند وقتی به کسی میخواهیم رای بدهیم باید تمام محسنات دیگران را نفی کنیم و یا دیگر هیچ همکاریی با دیگران نباید داشته باشیم بنده چنین خط کشیهایی را نمیپسندم.