بحران شایستهسالاری در انتصابات سیاسی در پنج بند: چالشی فراروی توسعه یافتگی
خورنا| سرویس سیاست و انتخابات: پریچهر رضایی، عضو شورای مرکزی جمعیت زنان مسلمان نواندیش در یادداشتی نوشت:
اول_ در عرصه حکمرانی و مدیریت کلان، پرسشی بنیادین و چالشبرانگیز همواره مطرح بوده است: آیا تکیه صرف بر سوابق فعالیت سیاسی و تشکیلاتی میتواند تضمینکننده شایستگیهای لازم برای تصدی مناصب مدیریتی و راهبری امور باشد؟ این سوال، در واقع نقدی جدی بر رویهای است که غالبا در گزینش مدیران موجب می شود تا تخصص، تجربه و توانمندیهای مدیریتی در سایه ملاحظات سیاسی قرار گیرد.
دوم_ واقعیت آن است که هرچند ساختارهای غیردموکراتیک و قوانین محدودکننده میتوانند مسیر اصلاحات و تغییرات مثبت را دشوار و کند سازند، اما نباید از اهمیت کنشهای فردی و جمعی در ایجاد تحولات تدریجی غافل شد. اینگونه تلاشها، حتی در مقیاس کوچک، میتوانند زمینهساز اصلاحات بنیادینتر در آینده باشند. با این حال، اثربخشی اینگونه فعالیتها در گرو وجود فضایی است که در آن، شایستگی و کارآمدی، معیارهای اصلی برای پیشرفت و تاثیرگذاری باشند.
سوم_ معضل زمانی پیچیدهتر و عمیقتر میشود که افرادی فاقد صلاحیتهای تخصصی و مدیریتی لازم، نه تنها مدعی تصدی جایگاههای کلیدی میشوند، بلکه عملاً این مناصب را در اختیار میگیرند. این پدیده، بهویژه در فضاهای سیاسی که گاه با اولویتدهی به وفاداری بر تخصص همراه است، میتواند جامعه را، بهخصوص جوامع در حال توسعه، به ورطه عقبماندگی و ناکارآمدی سوق دهد.
چهارم_ طنز تلخ ماجرا آنجاست که غالباً همین افراد که خود بخشی از مشکل عدم شایستهسالاری هستند و بر کرسیهایی تکیه زدهاند که صلاحیت آن را ندارند، در تریبونهای عمومی بیش از دیگران از شرایط موجود انتقاد کرده و فریاد “وا اسفا” سر میدهند. این تناقض آشکار، نه تنها اعتماد عمومی به نظام مدیریتی را خدشهدار میکند، بلکه مسیر هرگونه اصلاح و پیشرفت واقعی را نیز با چالشهای جدیتری مواجه میسازد.
آخر_ در نهایت، تاکید بر شایستهسالاری و ایجاد سازوکارهایی برای ارزیابی دقیق توانمندیهای مدیریتی، فارغ از گرایشهای سیاسی، پیششرط اساسی برای حرکت به سوی توسعه پایدار و حکمرانی مطلوب به نظر میرسد.