پنجره شکسته در آموزش‌وپرورش

تئوری پنجره شکسته محصول فکری دو جرم‌شناس آمریکائی به نام‌های جیمز ویلسون و جورج کلینگ بود. در دهۀ ۱۹۸۰ در شهر نیویورک به سبب ناهنجاری‌هایی مانند زورگیری، بدمستی، ریختن آشغال بر کف قطار مترو، خط‌خطی و نقاشی کردن دیوارهای آن، نپرداختن پول بلیط مترو و غیره، مسئولان شهر به‌غیر از تغییر و تحولاتی که در اداره و کنترل شهر و مترو اتخاذ می‌کنند، این دو جرم‌شناس را استخدام می‌کنند تا علل ناهنجاری‌های متروی نیویورک را بررسی کنند. این دو بعد از مدت‌ها مطالعه، نظریۀ پنجره شکسته را به‌عنوان راه‌حل مطرح می‌کنند. این نظریه می‌گوید معمولاً در سطح اجتماع، بی‌نظمی و جرم در یک نوع توالی رو به گسترش، به طرزی جدایی‌ناپذیر، به هم پیوند خورده‌اند. چنانچه اگر پنجره‌ای از یک ساختمان شکسته شود و همچنان تعمیر نشده رها گردد، به‌زودی دیگر پنجره‌ها نیز خواهند شکست. یک پنجره تعمیر نشده و شکسته خود نشانه‌ای از این است که هیچ‌کس نگران (مراقب) نیست و بنابراین شکستن پنجره‌هایی بیشتر، هیچ هزینه‌ای را به دنبال نخواهد داشت.

در میان تمامی مصائب اجتماعی که گریبان نیویورک را گرفته بود ویلسون و کلینگ دست روی «باج‌خواهی‌های کوچک» در ایستگاه‌های مترو، «نقاشی‌های گرفیتی» و نیز «فرار از پرداخت پول بلیط» گذاشتند. آن‌ها استدلال می‌کردند که این جرائم کوچک، علامت و پیامی را به جامعه می‌دهند که ارتکاب جرم آزاد است هرچند که فی‌نفسه خود این جرائم کوچک هستند. بنابراین اگر جلوی ناهنجاری‌ها و جرم‌های کوچک گرفته نشود، جرم‌های بزرگ به وقوع خواهد پیوست، زیرا خطاها و جرم‌های کوچک نشانی از بی‌قانونی و ازهم‌گسیختگی کل جامعه و نظام اجتماعی تلقی می‌شود و فرستنده این پیام به جامعه، مخصوصاً به تبهکاران است که هر کس هر کاری بخواهد می‌تواند انجام دهد، بی‌آنکه کسی مزاحم وی شود «انجام جرم آزاد است». حال‌آنکه سختگیری در برابر ناهنجاری‌های به‌ظاهر کوچک و مقابله با آن‌ها، بیانگر آن است که وقتی جامعه نمی‌تواند چنین جرم‌های کوچکی را تحمل کند، در برابر جرائم بزرگ، برخورد شدیدتری خواهد داشت.

قلب این نظریه اینجاست که این تغییرات لازم نیست بنیادی و اساسی باشند بلکه تغییراتی کوچک چون از بین بردن گرفیتی و یا جلوگیری از تقلب در خرید بلیط قطار می‌تواند تحولی سریع و ناگهانی و اپیدمیک را در جامعه به وجود آورده به ناگاه جرائم بزرگ را نیز به‌طور باورنکردنی کاهش دهد. این تفکر در زمان خود پدیده‌ای رادیکال و غیرواقعی محسوب می‌شد؛ اما سیر تحولات، درستی نظریه ویلسون و کلینگ را به اثبات رساند. تئوری پنجره‌های شکسته، ارتباطی تنگاتنگ با نظریه اثر پروانه‌ای هم دارد. بر اساس این نظریه، یک تغییر جزئی در ابتدا به یک تغییر بسیار بزرگ در پایان کار تبدیل خواهد شد. بر اساس این ویژگی، یک تغییر کوچک در شرایط اولیه کار می‌تواند تغییرات بنیادی و اساسی درنتیجه کار ایجاد کند. اثر پروانه‌ای، توجیهی عقلایی و کامل از رفتارها و تصمیم‌های مدیران به دست می‌دهد که با یک حرکت مناسب و کم انرژی توانسته‌اند موجبات تحول و دگرگونی‌های عظیم و توفیق‌های شگرفی را برای سازمان فراهم آورند. از سوی دیگر، بی‌توجهی به مشکلات جزئی و کوچک از سوی مدیران، به‌تدریج سازمان‌ها را با بحران‌های بزرگ و غیرقابل‌کنترل روبه‌رو خواهند کرد. در مدیریت، این مسئله محرز است که یک سلسله رخدادها می‌تواند نقطه‌ای از بحران را به بار آورد که تغییراتی کوچک را بزرگ کند.

همان‌طور که برخورد با جرائم کوچک زندگی روزمره، به نفع شهر و محله است اعمال مجازات علیه تخطی از قوانین کلاس درس که به‌زعم خیلی از معلمان وقت تلف کردن است در حقیقت بسیار ارزشمند است. مسائل ریزی که نزد بسیاری از معلمان فاقد ارزش است می‌تواند تأثیر فراوانی روی دانش آموزان داشته باشد. با اجرای قوانین و استانداردهای رفتاری که باعث حفظ شادابی کلاس می‌شود (مانند اقدامات و تعاملات مؤدبانه، پاکیزگی، نظم و سازمان‌دهی) انواع رفتارهای مخرب و توهین‌آمیز به شکل بارزی کاهش می‌یابد. بسیاری از معلمان صبر می‌کنند تا یک قانون به شکل جدی نقض شود بعد آن را اعمال می‌کنند. این اشتباهی بسیار فاحش است. اینکه قانون محکمی در کار نباشد و اجرای آن منوط به خلق‌وخوی شما و اینکه دانش‌آموز خاطی چه کسی است، باشد و یا شدت نقض قانون در چه حدی است، دانش آموزان را گیج می‌کند. این کار ضمن اینکه به دانش آموزان اجازه می‌دهد گاهی اوقات و تا سطح نامعینی قوانین را بدون هیچ عواقبی نقض کند، نشان می‌دهد که چنین کاری باعث ترغیب بیشتر نقض قانون شده و از دانش آموزان می‌خواهد تا جایی که می‌توانند به محدودیت‌ها توجهی نکنند . همچنین تئوری پنجره شکسته این بینش را ایجاد می‌کند که بین محیط اجتماعی، رسیدگی و شرایط ساختمان ارتباط وجود دارد. ساختمان مدرسه‌ای که به‌صورت ضعیفی نگهداری می‌شود می‌تواند به عوامل دانش‌آموزی مانند احترام، ایمنی و احساس اختلال ارتباط برقرار کند. مدرسه‌ای که در وضعیت فیزیکی ضعیف قرار دارد ممکن است به دانش آموزان القا کند که برای جامعه، آن‌ها و یا آموزششان ارزشمند نیست.

منظور از این تئوری این است که نباید بگذاریم قبح بعضی چیزها از بین برود. اگر رفت و این سد شکسته شد، سدهای بعدی راحت‌تر خواهد شکست. ارتشا، زدوبند، اتلاف وقت، محیط پرتشنج، عدم رعایت آیین‌نامه‌ها، بی‌توجهی به کارکنان، تأخیر در انجام کارها، جلسات بی‌بازده و … ازاین‌دست موارد است.

منابع علمی این یادداشت در دفتر خورنا موجود است و در صورت درخواست علاقمندان به ایشان ارائه خواهد شد.

 

فرزانه قاسمی

دکتری مدیریت آموزشی