کنکاشی در زندگی و زمانه یعقوب لیث در نشست انجمن تاریانا خوزستان
به گزارش خبرنگار خورنا از اهواز در این نشست نیلوفر همایون فر فعال فرهنگی در معرفی رویدادهای تاریخی هشت روز نخست دیماه هر سال در گاهشماری ایران باستان اظهار داشت: در این گاهشماری یکم دی ماه چون روز پس از شب چله است خرم روز نامیده میشود که بازتاب دهندهی زایش خورشید و بلندترین شب سال است. همچنین نخستین روز هر ماه نیز به نام اهورامزدا به معنای دانای بزرگ هستی بخش نامگذاری شده است.
وی با اشاره به تاجگذاری تیرداد پادشاه اشکانی در یک دی و نیز زاد روز رودکی پدر شهر فارسی در چهارم دی ماه گفت: پنجم دی مصادف با درگذشت زرتشت، ششم دی ماه زاد روز رازی دانشمند بزرگ ایران، هفت دی رسمیت بخشیدن به زبان فارسی توسط یعقوب لیث صفاری در کرمان و هشتم دی ماه نیز جشن دی به آذر یا جشن دیگان است که دی در اینجا معنای دادار و آفریدگار میدهد.
این فعال فرهنگی در پایان با بیان اینکه در گاهشماری ایران باستان پنجم هرماه نیز با واژه سپندارمذ نامگذاری شده است افزود: سپندارمذ واژهای اوستایی به معنای فروتنی و بردباری است و نماد این روز نیز گل بید مشک است.
اشکان زارعی رئیس کارگره تاریخ انجمن تاریانا خوزستان نیز در این نشست گفت: برطبق منابع تاریخی، هفتم دی ماه سال ۴۶۸ هجری قمری در شهر کرمان، یعقوب لیث وقتی چامه سرایی در برابر او چامهای در ستایش او به زبان عربی میسراید یعقوب از وی میخواهد که به زبان فارسی چامه خود را بسراید که از این زمان سخنوری به زبان فارسی اگرچه بود ولی همگانی تر و رسمی میشود. در عین حال برپایه گاهشماری ایران هشتم دی ماه نیز سالروز ثبت ملی آرامگاه یعقوب لیث صفاری است که این دو مناسبت در کنار هم بهانهای برای دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران شد تا هشتم دی ماه را به صورت غیر رسمی به عنوان روز ملی یعقوب نامگذاری کنند و معمولا در چنین روزی نیز در سطح کشور نشستهایی در ارج گذاری به جایگاه یعقوب لیث صفاری برگزار میشود.
وی عنوان کرد: یعقوب لیث در سده سوم هجری قمری یعنی در فاصله خلافت امویان تا عباسیان زندگی می کرد. همان دو خلافتی که به بهانه اسلام به ایران آمده بودند ولی با دور شدن از آموزههای اسلامی، سیاستهای بسیار نژادپرستانه و ستمگرایانه در پیش گرفتند. بنابراین در این بزنگاه ایرانیان که استقلال سیاسی و فرهنگی خود را بر باد رفته میدیدند از همان دهههای نخستین سدهی اسلامی از هر فرصتی برای ضربه زدن به ساختارهای سیاسی و فرهنگی امویان و عباسیان استفاده کردند. بطوریکه در جنبشهای عبدالله بن عفیف و توابین و همچنین قیام مختار که به خون خواهی امام حسین(ع) رخ داد ایرانیها در راستای باورمندی به مذهب شیعه و نگاه ملی خود نقش بسیار پر رنگی داشتند. اوج این رویکرد را میتوان در خیزش ابومسلم خراسانی با همراهی عباسیان و شکست امویان در سال ۱۳۲ هجری قمری مشاهده کرد.
این دکترای تاریخ افزود: البته با روی کار آمدن عباسیان باردیگر همان سیاستهای ظالمانه و نژادپرستانه قبلی بر ضد ایرانیها (البته با مقدار کمتر نسبت به امویان) تداوم پیدا کرد و سرانجام ابومسلم نیز که نقش بنیادی در به قدرت رسیدن عباسیان داشت ناجوانمردانه به دست منصور دومین خلیفه عباسی کشته شد و اینجاست که به خوانحواهی ابومسلم در گوشه و کنار ایران قیامهایی به دست بابک در آذربایجان، مازیار در مازندران( تبرستان)، استاسیس در سیستان، سندباد در نیشبابور، بهآفرید در هرات، المقنع در مرو و…..صورت پذیرفت. همین که در جای جای ایران این قیامها به خونحواهی ابومسلم صورت میپذیرد نشان دهنده این است که ما از قدیم یک ملت بودیم و این پاسخی به کسانی است که امروز تلاش میکنند تا ما را چند ملیتی نشان بدهند. البته همگی این قیامها که تا سده سوم هجری به دست عباسیان سرکوب و قهرمانان آنها نیز کشته شدند.
زارعی ادامه داد: همچنین در این بزنگاه در جای جای ایران به ویژه در خاور و مرکز ایران نیز دولتهای مستقل و نیمه مستقلی چون سامانیان، طاهریان، علویان، آل بویه و صفاریان با رویکرد ایرانی و پایان دادن به سیاستهای نژاد پرستانه عباسیان هم تشکیل می.شود. سامانیان و طاهریان سنی مذهب و تا حدی هم نوا با خلیفه بغداد بودند و آل بویه اگرچه شیعه بودند اما به نوعی عباسیان را به رسمیت میشناختند. ولی یعقوب لیث صفاری بنیان گذار صفاریان که نگرش های شیعه و اسماعیلی هم داشت آشکارا اعلام کرد که باید این ظلم و تبعیض برضد ایرانیها پایان بپذیرد بنابراین وارد نبرد مستقیم با المعتمد پانزدهمین خلیفه عباسی شد.
در بخش دیگر این نشست نیز محمد امیری کارشناس ارشد تاریخ گفت: زادگاه اصلی یعقوب در روستای قرنین از توابع شهر زرنگ (زرنج) در منطقه سیستان قدیم ایران است (این منطقه اکنون در محدوده کشور افغانستان قرار دارد) او رویگر زادهای بود که در دوران کودکی در مغازه پدری شاگردی کرده است و بعد از اینکه به شهر زرنج میآید همین پیشه را ادامه میدهد و در این شهر وقتی اوضاع نابسامان سیستان را میبیند به گروه عیاران یا جوانمردان میپیوندد.
وی تصریح کرد: یعقوب پهلوانی جوانمرد و طرفدار ففرا بود که به حرمت نان و نمک و دوستی و رفاقت خیلی اهمیت می داد. او در ابتدا با شکست ابراهیم القوسی حاکم سیستان موفق به فتح کامل این منطقه شد و سپس با پیروزی بر خوارج و بت پرستان، تمام افغانستان فعلی را نیز تسخیر کرد. در ادامه هم به منطقه خراسان تاخت و حکومت طاهریان را در آنجا برانداخت و در نهایت نیز پس از تصرف کرمان و فارس به سمت خوزستان لشکر کشید.
این کارشناس ارشد تاریخ گفت: یعقوب وقتی وارد خوزستان می شود به منطقه جندی شاپور میرود و از آنجا به سمت بغداد مرکز خلافت عباسی لشکرکشی میکند ولی در جنگ دیرالعاقول با نیرنگی که خلیفه بغداد با باز کردن آب دجله میزند شکست میخورد و با عقب نشینی به سمت جندی شاپور تلاش میکند که نیروهای خود را بازسازی کرده و باردیگر به سپاه خلیفه حمله کند اما به دلیل ابتلا به بیماری در سال ۲۶۵ از دنیا میرود.
امیری در پایان نیز یادآوری کرد: گاهی در فضای مجازی نام اصلی یعقوب را رادمان پورماهک نیز عنوان میکنند که اشتباه است چراکه در تمامی تاریخ های متقدم از جمله تاریخ طبری، سیستان و گردیزی این نام برای وی به کار برده نشده است. همچنین در بحث محل قبر یعقوب لیث در روستای شاهآباد دزفول هم نظریاتی وجود دارد و آن اینکه این قبر یعقوب لیث نیست بلکه متعلق به شاه ابوالقاسم عارف قرن چهارم هجری بوده و بنای آن نیز مربوط به دوران تیموریان است. به گفته برخی کارشناسان محل قبر یعقوب در داخل قناتی در منطقه جندی شاپور است.
کوروش سروش پور کارشناس ارشد ادبیات فارسی و هنرهای نمایشی در ادامه این نشست بیان کرد: “تاریخ سیستان” از یعقوب لیث می گوید و فرمان او ، روبه سخنوران زمان خود که او را به زبان تازیان ستوده اند، چیزی که در آن روزگاران رویه و روا بوده، اما یعقوب بر آنان خرده می گیرد که “چیزی که من درنیابم چرا باید گفت” و با این نهیب، محمد بن وصیف سگزی نخستین ستایش نامه فارسی دری را به نام او می سراید:
ای امیری که امیران جهان خاصه و عام / بنده و چاکر و مولای و سگ بند و غلام …” ستایش نامه ای که اگر نگوییم نخستین دست کم از نخستین سروده های فارسی دری است.
وی اظهار داشت: یعقوب پس از پیروزی و دستیابی بر کرمان در ۸۶۸ میلادی، نوشتار اداری، دیوانی و رسمی را فارسی اعلام می کند و با این کار، تثبت این زبان را در امور دفتر و دیوانی موجب می گردد. پیش از این رسایل و مکاتبات از سال ۶۵۲ میلادی به عربی بود و یعقوب پس از دو سده آن را به فارسی برگرداند. کار مهم او بعدها به دست دودمان سامانی با پایمردی بیشتری دنبال شد و مردانی چون ابوالعباس اسفراینی در تثبت و تقویت زبان فارسی بسیار کوشیدند. این مرد بزرگ از وزیران سامانیان و غزنویان بوده، از دوستان و هواداران فردوسی و شاهنامه، که دانای توس او را به نیکی و دانش دوستی می ستاید، ابواالعباس اسفراینی به تبعیت از یعقوب لیث دفتر و دیوان را به فارسی برمی گرداند و مکاتبات درباری را نیز به همین زبان ثبت و ضبط می کند، او در کودکیِ محمود غزنوی، سمت معلمی اش را به عهده داشت و به او زبان فارسی و فرهنگ و آیین های ایرانی را می آموزاند.
این کارشناس ارشد ادبیات یادآور شد: اگرچه یعقوب لیث را در رسمیت زبان فارسی، شخصیتی تاثیرگذاری می بینیم اما نباید تصور شود او به تنهایی نگهداری و گسترش زبان فارسی را پیش آورده و نهادینه کرده است، چون هرگز موضوعی به این حد مهم، پرپیچ و خم و پرگستره نمی تواند به فرمان و اراده یک شخص به ثمر بنشیند و قطعا زمینه های اجتماعی فرهنگی و سیاسی مهمی پشتوانه اوست که با مطالعه احوال و اوضاع سده های نخستین به آن ها پی خواهیم برد.
سروش پور در پایان عنوان کرد: باید تاکید کنیم در دو قرن سکوتی که مفهومی تمثیلی دارد، مردم بی زبان و گفتار نبودند، آن ها به زبان نیاکان خود سخن می گفتند و می زیستند، اما به دلیل منع شدید خلافتگران مسلمان، از ثبت و ضبط امور و نگارش به زبان فارسی منع می شدند که با برآمدن یعقوب و اراده او، این مانع برطرف گردید. یعقوب در ۸۶۸ میلادی برای زبان فارسی کاری را کرد که ۵۰۰ سال پس از او مارتین لوتر، با ترجمه انجیل از لاتین به زبان آلمانی برای آلمانی ها کرده است.
در بخش پایانی این نشست نیز یعقوب زلقی مدیر پایگاه میراث فرهنگی گندی شاپور و ایوان کرخه گفت: محوطه آرامگاهی یعقوب لیث در دل سایت تایخی گندی شاپور قرار دارد که به شماره ۴۶ در ۲۴ شهریور سال ۱۳۱۰ هجری شمسی ثب ملی شده است. سازه اصلی این بنا خشت خام است و آجر و سنگ به کار رفته در آن نیز مربوط به دورههای مختلف تاریخی از تیموری، صفویه تا قاجاریه است.
وی با بیان اینکه در ساخت این بنا بیشتر از مصالح موجود درمحوطه گندی شاپور استفاده است افزود: بنای آرامگاه یعقوب از یک ورودی برخوردار است که سطح داخلی آرامگاه را از سطح بیرونی آن جدا میکند. همچنین این بنا دارای سر در ورودى، با دو ستون بازویى در ضلع شمالی است که پى هاى ساختمان نیز از آجرهاى قطور ساخته شده است. ستونهاى دو بازویی آرامگاه یعقوب داراى پنج ضلع خارجى است که اندازه هر کدام از این اضلاع در سطح زمین یک متر و در بالا به حدود نیم متر می رسد .ضلع ششم ستونهای دو بازویی هم که متکى به دیوار اصلى است تقریباً دو متر و ۲۰ سانتیمتر طول دارد. آجرهاى ستونها از نوع بکار رفته در بنا کاملا متمایز هستند طول هر آجر ۱۶/۵ سانتیمتر و ارتفاع آن ۲/۵ سانتیمتر است و ملات بکارفته در آنها نیز گچ و خاک است. همچنین در داخل بناى ستونها ”نى” به عنوان یکى از مصالح ساختمانى به کار رفته و فاصله دو ستون از هم پنح متر و ۹۰ سانتیمتر و عرض جبهه شمالى بنا ۱۰/۵ متر است.
مدیر پایگاه میراث فرهنگی گندی شاپور و ایوان کرخه تصریح کرد: بعد از ستونهای بنای آرامگاه ایوانى با طاق رومى و در کوتاهى وجود دارد که مصالح و گچ و آجرى که براى ساختن شبکه درون هلالى طاق به کار رفته است، از آجرهاى ستونهاى دیگر و پایه طاق هلالى دیگر (که احتمالاً پایه قدیمى تر طاق رومى بوده است) از نوع جدیدترى میباشد. عرض درب ورودی بنای آرامگاه ۹۰ سانتیمتر و ارتفاع آن تا روى پله ۱/۳۰ متر است همچنین آجرهاى بکار گرفته شده در فونداسیون اصلى بنا در چند نوع متفاوت میباشند. در پوشش پشت بام یک ردیف کاشى ساده مستطیل سفید فیروزه اى و سیاه رنگ به طور عمودى به کار رفته است، از این نوع کاشى با همین رنگها در تزئین قبور اطراف بنا نیز به چشم می خورد.
زلقی در پایان نیز درباره وضعیت گنبد آرامگاه یعقوب لیث گفت: این گنبد که به شکل مخروطی دندانه دار بوده که در قسمت جنوبى بنا و تقریباً در وسط آن قرار گرفته است. طبقات گنبد مضرس که بر پایه اى چهارگوش قرار گرفته است، ۱۹ طبقه است. پایه اولین طبقه هشت ضلعى و بقیه طبقات ۱۶ ضلعى است و هر ضلع کثیرالاضلاع مقعر و با خطوط منحنى به طور مقعر ساخته شده است. درضلع شرقى گنبد نیز پلکانى وجود دارد که به پشتبام بنا می پیوندد. ارتفاع گنبد از پشت بام تا نوک آن درحدود ۱۵ متر است. سقفى لچکى با حمال رومى هشت گانه که بر گور اصلى بقعه ساخته شده است با سقف شبستانهاى دیگر و راهرو آجری میانی تفاوت زیاد دارد.