مسئله نوشتن و اصالتِ مطالبه
بابک عبدالهی معاون اداره کل اجتماعی و فرهنگی استانداری خوزستان
این روزها، از فرط عشق به خواندن و شوقِ دانستن، علاوه بر شطحیات حافظ و میراث کهن ادبیات، مروری بر اخبار نشست ها، مذاکرات جریانات و ملاحظات انسانهای دست به قلم استان که در این ایام شدیدا درگیر سیاست اند داشتم. به آن امید و از این روی که شاید بفهمم خواست اصلی یادداشت نویسان مطالبه گر در استان چیست؟ چه میخواهند از روند جدید اجرایی؟ چشم به راه چه پیامدهایی از حضور استاندار جدید هستند؟ رهیافت و راهبرد اصلی شان، ته نشین های به هم خورده ذهن شان، مطالبات فوران کرده روح شان از استاندار، بناست چه مهمات و ضروریاتی را رقم بزند؟
النهایه و در مجموع تحلیل ها بدنبال چیزی درخور میگردم که هم در تراز خوزستان عزیز و هم در شان شخصیت فرهنگ دوست، فرهنگ باور و اجتماع محوری نظیر دکتر موالی زاده، استاندار این جغرافیای مهمِ ایران اسلامی.
در پرسه هایِ گاه و بیگاه ام در دست نوشته ها، دریافتم که وجه پررنگ یادداشتهای اغلب دوستانی که قلم فرسایی داشتند، مسئله سیاست بود. حتی نویسندگانی که پیش ازین، همه اشارات شان به زیربنایی بودن امر فرهنگ در استان بود، اکنون که طبیب فرهنگ از راه رسیده است، سخن اصلی شان همانا سیاست است و بخش پررنگ وجوه نوشتاری شان در باب سیاست هم متوجه انتصابات است.
ازین دریافت بسیار شوکه ام و متعجب. از اینکه که دست نوشته ای نیافتم که در آن به استاندار طرح منسجمی از راهکارها و پیشنهادات فرهنگی ارائه شود.
هیچ یادداشتی نیز که منضم به پیوست های اجرایی برای مشکلات استان باشد، تولید و منتشر نشده است.
در واقعیتی تلخ، اکثر مکتوبات و یادداشت ها یک سر اصلی اش به انتصاب و تسریع در این امر ختم میشود و سر دیگرش به سهم خواهی جناحین و حامیان جریانات.
متاسفم از این باب که هیچ مطلبی در دست نوشته ها ندیدم که درباره ضرورت توجه به ظرفیت بین المللی استاندار محترم باشد، توان مذاکره و چانه زنی و آشنایی ایشان با مقامات عالیرتبه اجرایی پایتخت در خصوص مشکلات و مسائل کلان را معرفی نماید، مقبولیت عمومی ایشان در میان آحاد مردم، جریانات سیاسی و اقوام که وحدت آفرینی درون استانی مهمترین کارکرد اش است را به تحلیل بنشیند، عشق او به فرهنگ و ذهنیت فشرده اش از شناخت تمدنی ایران اسلامی و نیز خوزستان عزیز را به نمایش گذارد و نهایتا ارتباطات گسترده ی ایشان با بزرگان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و مفاخر کشور را که از مهمترین وجوه شخصیتی اوست را برای بدنه عمومی جامعه تشریح کند.
در این اندیشه ام که قلم فرسایان باید توجه داشته باشند که مزیت حضور این مرد در استان موارد صدرالاشاره است و نه انتصابات و این قِسم امورات اداری که به وقت خویش و بطور طبیعی صورت میپذیرد و همیشه هم در جریان بوده، هست و خواهد بود. افزون بر این اینکه نویسنده ی مدافع فلان جریان بگوید اگر کارگزار وابسته به جریان فکری من در منصب اجرا قرار گرفت، استاندار خوب است و آن دیگری بنویسد که اگر نماینده من به فلان جایگاه دست نیافت، استاندار خوب عمل نکرده است، نهایت سطحی نگری و دیدگاهی کاملا منسوخ در سراسر دنیاست چه رسد به کشور خواستگاه تمدن و فرهنگ، ایران اسلامی و خوزستان که از ستون های حوزه های تمدنی غرب آسیاست.
اهالی قلم و فرهیختگان استان عزیزمان که همگان رویای توسعه اش را در سر میپرورانیم، توجه داشته باشیم که اصلا نیکو و پسندیده نیست که ما هر چه در ذهنمان به عنوان اصول سیاست و تقابل های جریانی و جناحی می شناسیم را تبدیل به نوشته کنیم و منتشر نماییم، هرچند که استاندار، بالذات، مدافع تنوع آرا و دیگاههاست و این مهم از سخنان این روزهای اش در جلسات و همایش ها کاملا روشن است. اما آنچه بر عهده ماست آنست که محک، به قدر فحوایِ مورد سنجش در کار داریم و بدانیم در مورد چه محتوای فکری و چه ترازِ شخصیتی در حال قلم زدن ایم.
بر این گمانم که آنچه امروز مهم است آنست که، اینک، استاندار خوزستان، سفیری ست دنیا دیده که سالها دبیر شورای فرهنگ عمومی کشور جمهوری اسلامی ایران نیز بوده. لذا شایسته است که مطالبات مان را بر این اساس تنظیم کنیم و دست نوشته هایمان را با در نظرداشتِ این سطح از مرتبه، نگاشته و منتشر نماییم.