انتقال تهران، پایتخت ایران/ بخش اول: درس‌هایی از تجربیات مشابه

علی کیافر معمار، شهرساز، پژوهشگر، استاد دانشگاه کالیفرنیا

اظهارات اخیر رئیس‌جمهور تازه انتخاب شده ایران بحث در مورد انتقال پایتخت از تهران به نقطه ای دیگر را دوباره به جریان انداخته است. مسعود پزشکیان اظهار داشته است که به دلیل وجود مشکلاتی مانند کمبود آب، فرونشست زمین، و آلودگی، به نظر می‌رسد که هیچ گزینه‌ای جز جابجایی مرکز سیاسی و اقتصادی کشور وجود ندارد. این گفته منجر به بحث‌ها و تبادل نظرهای قابل توجهی در ایران شده است، به ویژه توسط حرفه‌ای‌هایی نظیر برنامه‌ریزان شهری و معماران، و دیگر افراد نگران شرایط موجود. حتی در خارج از ایران، به ویژه در میان ایرانیان علاقمند به سرزمین مادری، توجه‌هایی به این موضوع جلب شده است. زمانی طول خواهد کشید تا مشخص شود این فکر و پیشنهاد چقدر جدی، مبتنی بر واقعیت و واقع‌بینانه است. واقعیت، هنوز باید مشاهده و آزمایش شود

این اولین بار نیست که یک رئیس‌جمهور ایران چنین ایده‌ای را مطرح می‌کند. در دوران ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد، تلاشی برای غیرمتمرکز کردن تهران با جابجایی برخی از دفاتر دولتی و نهاد‌های دولتی به شهرهای استان های دیگرصورت گرفت. با این حال، این تلاش ناموفق بود و منجر به هزینه‌های مادی و از دست رفتن منابع انسانی قابل توجهی شد.
در بخش اول این مقاله، من به ارائه یک مقدمه‌ و بحث در مورد تجربیات تلاش‌های مشابه در دیگر نقاط جهان، به ویژه در کشورهایی با خصوصیاتی نزدیک به ایران، می‌پردازم. همچنین، سعی می‌کنم برخی از درس‌های آموخته‌شده از آن تلاش‌ها را ارائه دهم. در نهایت، و در بخش دوم، به بررسی مزایا و معایب (جنبه‌های مثبت و منفی) احتمالی انتقال تهران، پایتخت و کلان‌شهر ایران خواهم پرداخت. در بحث من، نگاهی به میزان قابل‌قبول و واقع‌گرایانه بودن فکر انتقال پایتخت ایران نیز خواهد بود، حتی اگر نیت واقعی وجود داشته باشد و تنها گفت‌وگوی مردم پسندانه و از روی سیسات بازی نباشد

درس‌هایی که باید از پایتخت‌های جدید در یک گستره جهانی آموخت

انتقال پایتخت شهری تصمیم پیچیده‌ای است که ابعاد و پیامدهای مختلفی برای هر دو پایتخت قدیمی و جدید در بردارد. این تصمیم می‌تواند به دلایل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و عوامل دیگر اتخاذ شود و قطعاً تأثیرات شهری و محیطی بر شهروندان نه تنها پایتخت قدیم و جدید بلکه برای تمام کشور خواهد داشت. واقعیت‌هایی که باید با توجه به تأثیرات انسانی و اجتماعی – اقتصادی – سیاسی قابل توجه مورد توجه قرار گیرند. چنین واقعیت هایی شامل، اما نه محدود به، شرایط اقلیمی، یافتن موقعیت مناسب، برنامه‌ریزی، طراحی، بودجه‌بندی وتامین هزینه برای ایجاد پایتخت یا شهر جدید و بازآفرینی پایتخت قدیمی میشوند. همچنین توجه جدی و معقوا به زیرساخت‌ها و منابع آنها، و برنامه‌ریزی و اجرای صحیح جداسازی مراکز سیاسی و اداری از وظایف فرهنگی و اقتصادی در هر دو شهر می باشد.
برای ارائه یک دیدگاه تجربی، بررسی تجربیات کشورهایی که مشابه یا نه به طور قابل توجهی متفاوت از ایران هستند، می‌تواند اهمیت داشته باشد. در این راستا، و برای این آگاهی یافتن، کشورهایی نظیر مصر، اندونزی، برزیل، نیجریه و ساحل عاج به عنوان نمونه برای این یادگیری انتخاب شده‌اند. به عنوان مثال، مصر در حال حاضر در حال ساخت پایتخت جدیدی برای کاهش فشار جمعیت و تمرکز شهری بر پایتخت قدیمی خود، قاهره، است. مشابه آن، اندونزی در پاسخ به چالش‌هایی که جاکارتا با آن‌ها مواجه بوده است، از جمله آلودگی، ترافیک و بالا آمئن سطح دریا، در حال برنامه‌ریزی برای پایتخت جدیدی است. کشورهای دیگری نیز در صحنه جهانی پایتخت‌های خود را جابجا کرده‌اند و درس‌های ارزشمندی از تجربیات خود برای دیگرانی که قصد چنین اقدامی را دارند به جای گذارده اند. به راستی این تجربیات قابل آموختن هستند.

برازلیا، در کشور برزیل، یک پایتخت ساخته شده برای یک هدف و منظور خاص است. این پایتخت در دهه ۱۹۵۰ میلادی (دهه سی خورشیدی) تأسیس شد. هدف، جابجایی پایتخت از ریو دو ژانیرو به مکانی نزدیک‌تر به مرکز جغرافیایی کشوربود. به‌طور مشابه، پایتخت نیجریه، در سال ۱۹۹۱ از لاگوس به ابوجا، منتقل شد؛ به دلایل مشابه، از جمله جمعیت زیاد و مرکزی بسیار مشکل برای مدیریت مناسب در جایگاه یک مرکز فرهنگی و اقتصادی که عملکردهای اداری در آن به سختی پیش می‌رفت. نمونه دیگری، یاموسوکرو، پایتخت ساخته شده ساحل عاج است که در سال ۱۹۸۳ به‌منظور جایگزینی ابیجان به‌عنوان پایتخت اقتصادی تأسیس شد.

بوجود آمدن این پایتخت‌ها سوالاتی در مورد نقش یک شهر به‌عنوان مرکز اقتصادی، فرهنگی، یا سیاسی و اداری مطرح می‌کنند. آن‌ها نشان می‌دهند که چگونه یک رویکرد واحد و تصمیم و برنامه ریزی از بالا به پایین می‌تواند بر نتیجه شهرهای جدید تأثیر بگذارد. آنها همچنین سوالاتی در مورد انواع زیرساخت‌ها، برنامه‌ریزی شهری و حتی معماری مناسب برای یک شهر صرفاً اداری مطرح می‌کنند. این مقاله با بررسی و مقایسه اقدامات و واکنش‌های این سه پایتخت به بررسی این زوایا می‌پردازد.

رویکرد و پیاده‌سازی از بالا به پایین، یا رشد طبیعی و سازگار با شرایط زمینه ای

پایتخت‌های جدید بر اساس مدل‌های منطقی و جامع، با تأکید بر طرح‌های بزرگ کشوری و حتی منطقه ای ایجاد شدند. کارشناسان از رویکردهای از بالا به پایین در برنامه‌ریزی استفاده کردند، با هدف شکستن سنت‌ها و آغاز تغییرات اجتماعی. شخصیت شهرجدید توسط طراحان و برنامه‌ریزان شهری و منطقه ای تعیین شد، به‌جای اینکه ویژگی های شهر جیدی به‌طور ارگانیک در طول زمان تکامل یابد. این رخداد و عدم وجود یک روند خود ساز و خود تعیین کننده، به دلیل اندازه و مقیاس شهر جدید، اغلب منجر به ایجاد فاصله میان شهر و ساکنان آن پروژه‌ها شده اند.
بطور مثال، برازلیا و ابوجا نمونه هایی از شهرهایی هستند که برای مالکین خودرو طراحی شده‌اند، با توجه محدود به حمل‌ونقل عمومی، به‌ویژه برای کسانی با بودجه محدود و عدم دسترسی آسان به مالکیت خودرو، حتی اگر چنین هدفی مورد نظر و خواست تصمیم گیرنده های سیاست های شهری و کشور بوده باشد. طراحی متمرکز بر خودرو منجر به وابستگی زیاد جمعیت شهری به خودروها می‌شود، و پیاده‌روها و توجه به پیاده روندگان را نادیده می‌گیرد؛ و نیز مشخصا گروه‌های اجتماعی خاص مانند افراد کم درآمد و معلولان را کنار می‌گذارد. این دیدگاه همچنین امکان‌پذیری طرح‌های آینده برای حمل‌ونقل عمومی مؤثر را دشوار می‌کند.

زوال شهری و بافت های فرسوده شده

زمانی که شهرها موقعیت کلیدی خود به عنوان پایتخت را از دست می‌دهند، بسیاری از عملکردهای اداری و سیاسی به پایتخت جدید منتقل می‌شود و ساختمان‌های فیزیکی که روزی محل استقرار این عملکردها بودند، خالی، یا به‌طور قابل توجهی کمتر، استفاده می‌شوند. متأسفانه، پیامدهای این جابجایی‌ها اغلب به‌ درستی برنامه‌ریزی نمی‌شوند. این عدم برنامه ریزی، منجر به ایجاد ساختمان‌های متروکه می‌شود. آنچه بر سر ریو دو ژانیرو در برزیل آمد، نمونه بارزی از چنین نتیجه نامطلوبی است. زمانی که برازلیا به‌عنوان پایتخت جدید انتخاب شد، ساختمان‌های اداری در ریو غیرقابل استفاده برای عملکردهای دولتی شدند. با این حال، به‌دلیل رشد سریع جمعیت بی‌خانمان در ریو دو ژانیرو، پروژه‌های قرارگیری سازمان‌یافته جمعیت – و حتی اشغال غیرقانونی، و از پیش برنامه ریزی نشده — برای استفاده مجدد از این ساختمان‌های متروکه به‌عنوان خانه برای فقرا به وجود آمده است. از طریق سیاست‌های وضع شده، اشغال‌کنندگان پس از پنج سال حق قانونی برای ماندن پیدا می‌کنند، اگرچه تأسیس این حق در عمل چالش‌برانگیز بوده است.
در مورد لاگوس، پایتخت سابق نیجریه، به دلیل از دست دادن موقعیت شهر به عنوان پایتخت، ساختمان های زیادی متروکه شده اند. در ناحیه تجاری و مرکز شهر، ساختمان های بسیاری، هرکدام تا حتی پنج طبقه، به این سرنوشت دچار شده اند. از آنجا که دولت از پرداخت صحیح و برنامه ریزی شده به این ساختمان ها غفلت کرده است، افراد بی خانمان آنها را به اشغال خود در آورده و آنها را تبدیل به نوعی زاغه نشینی دائمی کرده اند. این وضعیت منجر به ایجاد بافت شهری پراز بناها و معماری بلااستفاده شده است.

عدم توازن توسعه شهری

پایتخت‌های جدید اغلب طراحی ساختمان‌های دولتی، بناهای یادبود و ساختمان‌های شاخص را در اولویت قرار می‌دهند تا قدرت حکومت را به نمایش بگذارند و به نوعی مستقیم و غیر مستقیم در نظر داشته باشند که جامعه آنها و اقدامات آنهارا ستایش کنند. این رویکرد در توسعه شهری، سازه‌های عظیم و بزرگ را ایجاد می‌کند که با این نقطه نظر که رابطه بین ساکنان و عناصر شهر تقویت شود. با این حال، این پروژه‌های جاه‌طلبانه، حتی اگر توسط نهادهای سیاسی با توانمندی و منابع کافی و نیت‌های خوب اجرا شوند، باید واقعیت‌های اقتصادی کشورهای خود را در نظر بگیرند. کم نیستند پروژه‌های شهرو شهرک سازی و معماری عظیم که برای شرایط و وضعیت اقتصادی این کشورها مناسب نباشند، با وجود این واقعیت، دولت های خود محور و طالب بزرگ نمایی به ایجاد چنین پروژه هایی دست میزنند؛ اما در عمل سیاست های بلند پروازانه به شکست منتهی میشوند. نمونه بارز این رخداد، شهر یاموسوکرو است که بسیاری از توسعه‌های بزرگ پیشنهادی به‌دلیل بحران اقتصادی پیش بینی نشده یا از پیش محتمل دانسته شده، نیمه‌کاره باقی مانده‌اند. به همین دلیل، شهر اکنون شامل اراضی پراکنده با تنها چند ساختار معماری بزرگ است – نمادری آشکار از ساخت و توسعه شهری بی توازن.
تاکید بیش از اندازه نیست که برنامه‌ریزی شهری و طرح‌های معماری باید انتظارات خود از ساخت‌وساز جدید را با واقعیت‌های اقتصادی زمینه‌های شهری و ایالتی و کشوری خود سازگار کنند. این نیاز به برنامه ریزی شهری دقیق و بر پایه علمی و روش های شناخته شده، شامل ساختن طراحی‌هایی می شود که با عدم قطعیت و تغییر شرایط بتواند سازگار باشد، حتی اگر به‌دنبال به رخ کشیدن اهداف نمادین و نمایش قدرت نظام حاکم باشد. با ادغام استراتژی‌های طراحی تدریجی و مرحله به مرحله (به اصطلاح فاز بندی شده) که معمولاً در ساخت و توسعه پروژه های مسکن اجتماعی و گروهی استفاده می‌شود، در ساخت بناها، حتی بنا‌های شاخص و نمیان کننده قدرت، می‌توان به رویکردی پایدارتر و عملی‌تر دست یافت.

از دست دادن منابع طبیعی

کشور برزیل به‌خاطر جنگل‌های وسیع و گسترده‌اش شناخته شده است. با این حال، در مورد برازلیا، ۷۳نزدیک به سه چهارم از بافت شهری موجود در هنگام تأسیس پایتخت جدید تخریب شد. این تخریب شامل ساختمان‌های دولتی، مناطق مسکونی و تجاری، زیرساخت‌های حمل‌ونقل و سایر توسعه‌های ضروری بود. متأسفانه، طراحی این ساختمان‌ها و زیرساخت‌ها، نه تنها تلاشی برای جایگزینی جنگل‌های وسیع از دست رفته نکرد، بلکه منجر به تأثیر منفی بر اقلیم و محیط زیست – بوِژه بخش های حیاتی آنها — شد
در مقابل درسی که در اندونزی از این اتفاق ناهنجار در برزیل گرفته شد قابل تامل است. با یادگیری از پیامدهای جنگل‌زدایی در برازلیا، مقامات درگیر در توسعه پایتخت جدید اندونزی اطمینان تلاش کردند و در عمل ممکن ساختند که اکثر اراضی برنامه‌ریزی‌شده برای تبدیل به فضای شهری شدن شامل کاشت‌های درخت اکالیپتوس به جای تولید جنگل‌های استوایی و درخت های بومی از نوع ناپایدار باشد. با این حال، و حتی با وجود موفقیت در این زمینه، گروه‌های طرفدار نگاهداری زیست‌محیطی نگرانی‌هایی در مورد نتیجه این رویکرد ابراز کرده و خواستار انتشار ارزیابی‌های زیست‌محیطی قبل از ادامه توسعه شده‌اند.
با توجه به آنچه در سایر نقاط دنیا روی داده است و تجربیات قابل درک و یادگیری آنها، من صادقانه و از صمیم قلب امیدوارم که اگر قرار باشد پایتخت ایران واقعاً – و نه تنها به‌عنوان یک بحث و منافع صوری و زودگذر– از تهران به نقطه دیگری جابجا شود، نمونه‌های عمل به در آمده و تجربه شده دیگر جابجایی‌ها در زمینه‌های مشابه به‌طور جدی و کافی مورد بررسی قرار گیرند؛ پیامدها – چه پیش‌بینی شده و چه غیرمنتظره – مورد توجه جدی قرار گیرند و درس‌های آموخته‌شده ی دیگران بویژه با توجه به هزینه های داده شده، در حدی جدی و منطقی به حساب آیند. در غیر این صورت، نتایجی که بدست خواهند آمد، فاجعه‌بار خواهد بود. هیچ شکی در این اتفاق نباید وجود داشته باشد.
این بررسی در بخش دوم ادامه خواهد یافت.

پی نوشت:

۱- این مقاله از مطالب نوشته زیر بهره گرفته است.
“Lessons from Relocating and Building New Capital Cities in the Global South” – Arch Daily, February 1, 2024

۲- علاقمندان می توانند به منابع زیر برای دریافت اطلاعات بیشتر رجوع کنند.

“Capital Cities: Varieties and Patterns of Development and Relocation” – Research Gate,
January 1, 2016

“New capital cities as tools of development and national development” – Science Direct
Sep 1, 2021

“Building New Capital Cities in Africa: Lessons for New Satellite Towns in Developing Countries” – Research Gate, September 26, 2017

“Building Indonesia’s new capital city: Building Indonesia’s new capital city: an in-depth analysis of prospects and challenges from current capital city of Jakarta to Kalimantan” – TandfoOnline.
Nov 9, 2023