همچنان اندرخم «یک کلمه» هستیم
اشکان زارعی
بیش از یک سدهٔ پیش یوسف مستشارالدوله در کتاب خود با نام « یک کلمه» فریاد زد دردهای پرشمار ایرانِ روزگار قاجاریه تنها با یک واژه یعنی «قانون» درمان میشود.
به گفتهی او هازمان (جامعه) ایرانی نخست باید، قانونمداری را آموخته، با گذار آهسته و پیوسته از سنت به نوگرایی مشروطه را پایهگذاری نماید..
زیرا به باور وی قانون؛ مردمسالاری، ارجگزاری حقوق شهروندی، ساختار گرایی، روشمندی و شایستهگزینی را در یک تراز ملی در پی داشته با پایان دادن به ملوکالطوایفی، نگرشهای قومی و قیممابانه زمینهی «همبستگی» و «توسعه» فراهم میشود، که این فرآیند خود میتواند آرمانهای جنبش مشروطه را نهادینه سازد. در برابر مستشارالدوله نیز، برخی میگفتند مشروطه که آمد، مردم خواه٬ ناخواه در اندیشه، رفتار و گفتار رخت نو به تن کرده، قانون را خواهند پذیرفت.
شوربختانه چنین نشد و رویدادهای یک سدهی گذشته نشان داد بینش مستشارالدوله پربیراه نبود، زیرا ایرانیان همچنان میان واپسگرایی و نوخواهی دست وپا زده، کسان بسیاری که از آزادی، حقوقشهروندی، شایستهسالاری و …. سخن میگویند، برای دستیابی به قدرت؛ خودکامگی، تمامیتخواهی، قانونگریزی و رابطهگزینی را در پیش گرفته، راه را بر توسعه بستهاند.
ازاین دست کردارها و رویکردهای دوگانه در سپهر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران فراوانند که بیگمان نزدیکترین و روشنترین نمونهی آن را میتوان در فرآیند برگزاری چهاردهمین همهپرسی ریاست جمهوری و پس از آن در خوزستان جستوجو کرد.
آنجا که هموندان( اعضا) و فرنشینان ( روسای) ستادهای پرشمار مسعود پزشکیان با رویکردی اصلاحطلبانه و «برای ایران » مردم را به پشتیبانی از او فرا خوانده، اما بسیاری از آنان پس از پیروزی وی، بیدرنگ برای بهره بردن از سفرهی انقلاب با رویکرد و آرمان قومی راه خویش را از هم جدا نموده، با نوشتن نامه به رییسجمهور و دیدار با نزدیکان او به چانهزنی پرداختند. در این راستا میتوان از تلاش برای راهفتن به شورای راهبردی، نقش آفرینی در کارگروههای تخصصی و گزینش استاندار آینده خوزستان نام برد.
به زبانی دیگر کسانی که در کارزارهای تبلیغاتی دوشادوش هم، خود را هوادار خرد گرایی، مردمسالاری،حقوقشهروندی، شایستهگزینی و مشارکت مردم در تصمیمگیریها نشان داده و میخواستند در کنار مسعود پزشکیان صدایبیصدایان باشند، اینک رو در روی هم ایستاده، آشکارا هریک بخشی از مردم خوزستان را نادیده گرفتند.
بیگمان شوند (دلیل) ناچیز بودن جایگاه خوزستان در کابینهی رییس جمهور چهاردهم و البته دولتهای پیشین را باید در همین راستا بررسی نمود. زیرا کنشگران و سیاست ورزانی که میبایست با همافزایی و همپوشانی از حقوق و منافع مردم خوزستان پشتیبانی کنند سرگرم سهمخواهیهای قومی و شاید کارشکنی در برابر هم شدند. ازاینرو در چنین هنگامهای که انباشتی از پراکندگی و آشفتگی است بلندپایگان کشور نیز نیروهای استان را جدی نخواهند گرفت.
امروز نیز اگر گزینش استاندار خوزستان که میتواند با همدلی برپایهی منافع همهی شهروندان استان و شایستهسالاری چارهجویی شود، کلاف سردرگمی گردیده، بیگمان ریشه در خودخواهی، انگیزههای شخصی و قومی وناباوری به مردمسالاری دارد زیرا برخی از« رفقای» اصلاحطلب دیروز که از روزنهگشایی سخن میگفتند اینک با فراموش کردن گفتار خود، برای رسیدن به قدرت « رقبایی» سرسخت برای یکدیگر شده، از هیچ کردار ناروا و ناشایستی همچون: دشنام، انگزنی، برگزاری نشستهای تو درتوی روزانه و شبانه، قومی کردن چاههای نفتی، دستکاری در بافت جمعیتی، ریختن آرای مردم شمال خوزستان به سبد رای شهرهای جنوب استان، قومی کردن کاستیها و نارساییها. و…. کوتاهی نکردهاند.
چنانکه برخی با بزرگنمایی، از بیکاری «شارع اهوازی» سخن گفته که «در رستورانهای تهران ظرفشویی» میکند. اینکه واژه «اهوازی» به جای واژه «خوزستانی» به کار برده میشود خود جای شگفتی و پرسش دارد اما به راستی بر پایهی کدام کندوکاو میدانی به این باور رسیدهاید که تنها بیکاری از آن اوست؟ آیا دیگر جوانان خوزستان، همگی دارای پیشهای بوده و زندگی خوش و خرمی دارند؟ ای کاش گفتگوی علیرضا مهمدی دارنده گردنآویز نقره المپیک ۲۰۲۴ پاریس را با خبرگزاری تسنیم میخواندید که چگونه از بیکاری و تنگناهای اقتصادی خود و شهرش رنج میبرد:
«مردم ایذه خیلی اذیت شدهاند، رفاه ندارند و فقیرند. پدر خودم کارگر است و در عسلویه کار میکند. اینجا همه از وقتی بالغ میشوند، کارگری میکنند و خیلیها به عسلویه میروند، من وقتی مدال گرفتم خودم دو سه بار به عسلویه رفتم، جایی که کارگران کار میکنند. پدرم جزو همانهاست. باید اَبر انسان باشی که آنجا دوام بیاوری، در آن گرمای وحشتناک شرجی که گاز داخل هوا پخش است و به زور نفس میکشی. پول کارگری هم که مشخص است، من جایی استخدام نیستم»( تسنیم ۲۷امرداد ۱۴۰۳). پیشتر سعیدعبدولی دارندهی نشان برنز بازهای المپیک ۲۰۱۶ ریو و گردنآویز زرین قهرمانی کشتی جهان ۲۰۱۱ نیز بارها از نداری گلایه کرده بود.( مشرقنیور اردیبهشت ۱۳۹۶ )
در همین راستا بر پایه نامهی۲۳۴۵۳۹/۱۰۱ ۸۱/۱۲/۱۴ سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به هیات دولت و در اجرای ماده۸ آیین نامه ی اجرایی ماده “۶۰” اصلاحی قانون برنامه ی توسعهٔ سوم اقتصادی٬ اجتماعی و فرهنگی٬ شهرستانهای ایذه٬ باغملک٬ هفتکل٬ مسجدسلیمان٬لالی و اندیکا که همکی در شمال خوزستان هستند به همراه ۶ منطقه دیگر٬ کمبرخوردارترین مناطق کشور شناسایی شدهاند که شناسههای توسعه این شهرها٬ زیر نمودار میانگین کشوری است. شوربختانه دو شهر از این سیاهه با ۴۴ درصد نرخ بیکاری جایگاه نخست بیکاری را از یکسو و نمودار خودکشی و مهاجرفرستی را در ایران دارا هستند.
بنابراین بیکاری، نارسایی وکمبودها شوربختانه جای،جای، خوزستان را در برگرفته، بسیاری از جوانان شایستهی سراسر استان از شادگان تا اندیمشک و از سوسنگرد تا رامهرمز برای یافتن کار در چهار گوشهی کشور آواره شدهاند. همانگونه که بیآبی و کمآبی از غیزانیه تا دهدز را فراگرفته است. از اینرو چنین جستارهایی ( موضوعاتی) هیچ پیوندی با قوم و تبار نداشته، نمیبایست دستاویزی برای زیادهخواهی و آرمان اهریمنی گروهی گردد.
چنانکه برخی نیز برای توجیه سهم خواهی قومی ونگاه تمامیتخواهانه خویش با دستکاری در تاریخ و وارونه نشان دادن واژه « ممالک محروسه» مدیریتهای کلان استان به ویژه استانداری را «حق» خود میدانند. حال آنکه چنین برداشتی از تاریخ، دروغی بیش نبوده، نگارنده در نوشتاری با نام «ایران هیچگاه ممالک محروسه نبوده است» را در روزنامهی مردمسالاری چهارشنبه ۷ مهر ۱۴۰۰ برپایهی گزارشها و پژوهشهای تاریخی بررسی نموده است به راستی چنین کسانی با همین بینش و مشی به دنبال استاندار بومی هستند؟ آیا نباید به خواست آنان با نگرانی نگریست؟
اکنون باید پرسید در چنین بستری، استانداری توانمند و با اراده برگزیده میشود؟ کسانی که پدید آورندهی رفتارها و گفتارهای پیش گفته هستند بیهیچ چشمداشتی با استاندار آینده همکاری خواهند کرد؟ آیا کسانی که سادهترین سازوکار مردمسالاری یعنی تابآوری، گفتگو، کارگروهی و ارجگزاری دیدگاههای گوناگون را برنمیتابند میتوانند زمینهساز پیشرفت و آبادانی خوزستان باشند؟ به راستی مدیریتها تنها برپایهی بومی بودن به ویژه پیرامون استاندار میتواند راهگشا باشد؟ آیا هیاهو درباره ناکارآمدی مدیران غیربومی و فراخوانهای به راهافتاده ازسردلسوزی و کار کارشناسی است؟ آیا مدیر بومی یعنی هم «قوم من»؟
کسانی که این روزها چشمبسته شوند ( دلیل) کاستیها و گرفتاریهای خوزستان را مدیران و استانداران غیر بومی میدانند باید پاسخ دهند که چگونه چهرههای غیربومی مانند غلامحسین کرپاسچی، اسحاق جهانگیری و محسن مهرعلیزاده در اصفهان از یک سو و روحالله احمدزاده، غلامرضا صحرائیان ومحمدعلیافشانی در فارس از سوی دیگر زمینهساز پیشرفت و آبادانی بودهاند؟ استانهایی که اینک نماد توسعهگرایی به شمار آمده، بسیاری از مردم خوزستان آنجا را برای زندگی برگزیدهاند. آیا نباید به نگرش مدیریت بومی و غیربومی با دودلی نگریست؟ آیا گرهی کار را نباید در جایی دیگر جست وجو کرد؟
با استواری باید گفت، شوند بنیادین (دلیل) توسعهنیافتگی استان، افزون بر نگاه و برداشت نادرست همهی دولت در چهار دهه گذشته به خوزستان، بیگمان ریشههای پرشمار درونی نیز دارد. آنجا که بسیاری از کنشگران، سیاستمداران، رسانهها، مدیران و نمایندگان استان هیچ، همداستانی و همراهی با یکدیگر نداشته، گاه منافع استان را فدای مرزبندیهای شخصی، قومی و سیاسی خویش نمودهاند.
این جستار ( موضوع) را حجتالاسلام درویشیان رئیس وقت سازمان بازرسی کشور پس در دیداری چهار روزه از خوزستان در سال ۹۹ اینگونه بازگو میکند: «به نظرم رسید که بخش قابل توجهی از حل این مشکلات به دست خود مسوولین استان است و با ظرفیتهای موجود انجام میشود. یک آسیبی که در استان خوزستان وجود دارد این است که صدای واحدی از نمایندگان و افراد دغدغهمند به گوش نمیرسد.اگر چند نماینده یکصدا پرداخت حق آلایندگی یا حل مشکلات مربوط به حوزه اشتغال، آب و فاضلاب را خواستار شوند، بسیاری از مشکلات حل میشود».
پیامدهای این ناهمگونی و از همگسیختگیها اگر چه در جای، جای خوزستانِ دارا و پربرخوردار نمایان است اما میتوان نمونهای از آن را در چند روز گذشته به روشنی دید. جاییکه استانی مانند کهگیلویه و بویراحمد که کوچکتر، کمجمعیتتر و کمبازدهتر از خوزستان است توانست جایگاهی کارساز در کابینه آقای پزشکیان به دست آورد.
برجستهترین سخن رییسجمهور در کارزار انتخایاتی، «برای ایران» بود. ایران تنها یک نام و یک جغرافیا به شمار نمیآید. ایران یک « ایده» و یک «اندیشه» با پیشینهایکهن است که باید شکوهمندترین ویژگی آن را «ملت بودن» مردمانش در درازنای تاریخ دانست.
بیگمان«برای ایران» یعنی باورمندی به منافع ملی این سرزمین ورجاوند و پاسداری از حقوق همهی شهروندانش است، رویکردی که شوربختانه برخی از «مجاهدان» مسعود پزشکیان در خوزستان پس از آن شنبهی پرآوازه فراموش کرده، به نام ایران اما به کام قوم یا سود خویش به تکاپو افتادند.
جای افسوس دارد در حالی که ما از هنگام پادشاهی هخامنشیان با گذار از ساختار قومی- قبیلگی به دولت- ملت رسیده، و از روزگار ساسانیان به یک شناسه( هویت) ملی همبسته و یکپارچه برآمده از زبان، سرزمین، دین، آیینها و باورها دست یافتیم که همواره ما را در برابر تندبادهای تاریخی رویینتن ساخته، شوربختانه در خوزستان که جایگاه دولت ایلام یکی از نخستین تمدنهای جهان بوده و همچنین دروازهی نوگرایی( مدرنیته) نیز به شمار میآید، اندیشهها و آرمانهای واپسگرایانه قبیلگی همچنان بیداد میکند.
رویدادهای چند روز گذشتهی خوزستان نشان داد نامهای درشتی چون دکتر٬ مهندس٬ استاد٬ کنشگر٬ پیشکسوت٬ روزنامهنگار و….هیچگاه قانونمندی نمیآفرینند٬ آدمی خود باید در نهادش باورمند به آن باشد.
سرشت برخی نیز به خوبی آشکار گردید که تنها لاف نخبگی و فرهیختگی زده، در گفتمان آنان واژههایی چون «گعده»، «حلقه»، و«تصمیمات پنهانی»، بیشتر از «رایزنیهای شفاف»، «نقد سازنده» و«کار گروهی» کاربرد دارد. کسانی که در چهل سال گذشته مسئولیتهای ریز و درشت داشته با آنکه حال بد امروز خوزستان برآیند بیتفاوتی، کمکاری یا ناکارآمدی آنان بوده، همچنان خود را« شیفتگان خدمت نه تشنگان قدرت» میدانند و روشن نیست چه هنگام میخواهند به این شیفتگی پایان دهند
در حالی، از بامداد تا شامگاه بر غرب بانگ میزنیم که از دل فرهنگ آنان «ولتر» برخاسته که میگوید:«اگر چه با اندیشه تو مخالفم اما حاضرم جانم را بدهم تا تو آزادانه حرفت را بزنی» و در حالی به مسلمانی میبالیم که فراموش کردهایم حضرت محمد«ص» سال ششم هجرت در صلح حدیبیه با مشرکان به گفتگو پرداخته با آنان آشتی کرد.هر دو نمونهی تاریخی، بر این نکته یادآوری دارد که هیچ چیزی بالاتر و برتر از «منافع همگان» نیست.
فراموش نکنیم همدلی و همگرایی با زبانزدهای ( اصطلاحات) «اتحاد نخل و بلوط»، « رنگینکمان اقوام» و عکس گرفتن با رخت این قوم و آن قوم به دست نمیآید. گماردن یک استاندار توانمند نیز اگر چه نیاز خوزستان است و در راه پیشرفت استان کارساز خواهد بود، اما تنها آتش زیر خاکستر تنشهای سیاسی و قومی را پنهان میکند.
بیگمان راه برونرفت از بستر کنونی افزون بر نگاه ویژه به ساماندهی زیرساختهای اقتصادی، فرهنگی و امنیتی با همدلی و همراهی همهی نخبگان راستین و باورمند به منافع ملی و حقوق شهروندی از چهرهای دانشگاهی گرفته تا کنشگران و از سیاستورزان تا روزنامهنگاران انجام میپذیرد.
آنجا که سیاههای( لیستی) از نیروهای کارآمد بومی بر پایهی شایستهسالاری و تخصصگرایی فراهم گردیده تا در آینده به کار گرفته شوند و البته همگان نیز با استاندار و مدیران استان با کنار گذاردن «لویی جرگه بازی» همکاری کنند و گرنه خوزستان هیچگاه روی خوش نمیبیند و ما همچنان اندرخم «یک کلمه » خواهیم بود.