حکایت گرز عمو مجید در اهواز
احمدرضا رستمی
.عمو مجید پیرمردی مهربان و از اهالی اهواز است که از چند سال پیش وارد دوران بازنشستگی شده و زندگی جدیدی را آغاز کرده است.
او هر روز غروب با فلاکسی چای در دست و زیلویی در زیر بغل وارد پارک محله میشود و ضمن گپ و گفتگو با دوستان و هم سالان خود، گاهی هم بازی شطرنج، منچ و یا حکم لازم میکند.
اما از چند روز پیش عمو مجید هنگام رفتن به پارک، علاوه بر بار و بندیلهای همیشگی، گرزی هم به دست میگیرد و آنچنان مسیر خانه تا پارک را طی میکند که گویی رستم دستان است و به جنگ اسفندیار میرود.
او احتمال خِفت شدن توسط سارقان و زورگیران و همچنین ترس از حمله سگهای ولگرد را دلیل در دست گرفتن این گرز عنوان میکند و البته این ادعا را هم مطرح میکند که یک ضربه گرزش میتواند در کسری از ثانیه هر جنبدهی مهاجمی را افقی و زمین گیر کند.
البته عمو مجید چندان بیراه هم نمیگوید چراکه کمبود روشنایی و پرسه سگهای ولگرد در برخی پارکها و خیابانهای اهواز آنچنان فضای رعبآوری را در این شهر به وجود آورده که بیشتر یادآور فیلمهای ترسناک آلفرد هیچکاک است تا یک شهر امن همراه با فضایی آرامش بخش.
میگویند احساس امنیت از خود امنیت مهم تر و بالاتر است یعنی اگر در جامعهای امنیت باشد ولی شهروندانش احساس امنیت نداشته باشند چه بسا اضطرابهای اجتماعی در این جامعه افزایش یافته و با فرار سرمایه و کوچ نخبگان، فرآیند توسعه و رفاه نیز در این جامعه دچار اختلال میشود.
بنابراین اهواز به عنوان مرکز استان خوزستان اگر میخواهد آن طور که مسئولانش وعده میدهند به شهری با استانداردهای به روز یک کلانشهر تبدیل شود باید در گام اول موضوع احساس امنیت در این شهر با همکاری های بین بخشی افزایش پیدا کند و گرنه در شهری که دارای مشکلات آلودگی هوا و زیر ساختهای معیوب است اگر بخواهد استرس ناامنی هم به مشکلاتش اضافه شود این یعنی قوز بالا قوز و زجر مضاعف برای مردمی که در این روزهای گرم تابستان تنها دلخوشی آنها خروج عصرگاهی از خانه و قدم زدن شبانه در خیابان یا نشستن در پارکها و بوستان های شهری است.