جنگ بزرگ چالدران/واکاوی سازکاری دین و ملیگرایی
اشکان زارعی پژوهشگر و دانش آموخته تاریخ از اهواز
یکی از جستارهای چالشبرانگیزی که از یک سده گذشته سپهر سیاسی و فرهنگی ایران را در برگرفته، کشمکش بر سر همگرایی یا ناسازگاری دین و ملیگرایی بوده است.
برخی راه این دو را یکسره جدا میدانند که هیچگاه میان آنها همدلی و هماهنگی پدید نخواهد آمد. اما به باور گروهی دیگر، دین در درازنای تاریخ همواره یکی از اندامهای برجستهی شناسه ( هویت) ملی ایران به شمار آمده که به همراه ملیگرایی، جایگاهی به سزا در رویدادهای سیاسی و فرهنگی داشته است.
این دیدگاههای ناهمگون که با جنبش مشروطه شتاب بیشتری پیدا نمود، افزون بر نخبگان به لایههای میانی هازمان ( جامعه) ایرانی نیز راه یافته، شوربختانه در چند دههی گذشته بر شیوهی کشورداری بلندپایگان سیاسی و فرهنگی کشور نیز کارساز بوده است.
ازاینرو در همهی سالهای گذشته با پرسشهایی، بیپاسخ روبرو بودهایم که به راستی دین و ملیگرایی، آشتی ناپذیرند؟چگونه میتوان پنداشت ایرانیان که در جرگهی نخستین مردمان یکتاپرست جهان به شمار میآیند با دین سرستیز داشته باشند؟ دیانت و ملیت در پایداری و ماندگاری فرهنگ و تمدن ایرانی در فراز و فرود تاریخ چه جایگاهی داشته است؟ کارکرد «دولتها و حکومتها»در نزدیک کردن این دو یا دور نمودن آنان از یکدیگر چه اندازه کارساز بوده است؟
یکم شهریور سالروز جنگ چالدران میان شاه اسماعیل صفوی و سلطان سلیم عثمانی در سال۹۲۰ مهی است. شاه اسماعیل صفوی کسی که نخستین فرمانروایی فراگیر ایرانی را پس از اسلام پایهگذاری نموده، یکپارچگی را پس از ۹۰۰ سال در این خاک اهورایی استوار گردانید.
از اینرو برخی از پژوهشگران ریخت و ساختار سیاسی، دینی و فرهنگی ایران پسا صفوی را وامدار فرزندان شیخ صفیالدین اردبیلی میدانند. چنانکه رسول جعفریان در رویه ۲۹۴ کتاب دین و دولت در دوره صفویه میگوید: «پیوستگی هویتی و ملی که بین ایرانیان امروز و دورۀ صفویه وجود دارد، مبدأ تاریخ معاصر ما است.»
به گفتهی احمد اشرف نیز در رویهی ۱۵۵ کتاب ایران؛ هویت، ملیت، قومیت « در دوره صفویه با اسقرار دولت مرکزی، مفهوم ایران، پس از نهصد سال فترت، تعیّن و تشخص سیاسی و دینی پیدا میکند و شالوده تحول و تکامل هویت ملی در عصر جدید میشود». همچنین در دیدگاه سعید رضا عاملی در رویه ۴۴۸ کتاب میراث تمدن ایران؛ «صفویه سلسلۀ ملی ایران در روزگار جدید و سرآغاز عصر تازهای در حیات اجتماعی و سیاسی و مذهبی ایران است».
به همین شوند( دلیل) چگونگی روی کار آمدن خاندان صفویه، بستر خوبی است تا دریابیم اسماعیل جوان در این فرآیند از چه ابزارهایی سود جسته است؟ در روزگاری که پیرامون ایران را ترکان سنی مذهب فرا گرفته بودند نگرش پادشاهان صفوی به شناسه ( هویت) ملی چه بوده است؟ آیا شیوه و رویکرد شاه اسماعیل صفوی و جانشینانش درباره همگرایی دیانت و ملیت میتواند الگویی برای ایران امروز باشد؟
به گواه گزارشهای تاریخی با فروپاشی تیموریان در سدهی نهم هجری، ایران دستخوش پریشانیهای سیاسی و اجتماعی گردیده با گسترش ملوک الطوایفی، دودمانهای محلی برای دستیابی هر چه بیشتر به قدرت به جنگ با یکدیگر پرداختند.
چنانکه در شمال باختری طایفههای آققویونلو و قراقویونلو هر کدام در اندیشهی فرمانروایی بر ایران بودند. در مرزهای خاوری و باختری نیز ترکان ازبک و عثمانی همواره به خاک ایران دستدرازی میکردند.
با افزایش ناآرامیها و نابسامانیها در سراسر ایران و همچنین گرایش برخی از بزرگان تسنن به دستگاه خلافت عثمانی، بیم آن میرفت که در نبود یک سامانه متمرکز و یک گفتمان همگرا، زمینهی چیرگی عثمانیها بر ایران فراهم شود که آنگاه استقلال سیاسی و فرهنگی این سرزمین برای همیشه نابود میگردید.
در چنین هنگامهای اسماعیل صفوی در یک بزنگاه تاریخی و سرنوشتساز به سال ۹۰۷ هجری با تاجگذاری در شهر تبریز ، فرمانروایی نوینی را برآمده از عرفان، تصوف، تشیع و ملیگرایی پایهگذاری نمود.
در همین راستا وی روزی که به تخت نشست بیدرنگ از یک سو شیعه را مذهب رسمی ایران نمود و از سوی دیگر خود را فرزند حیدر، فرزند کیخسرو و فرزند فریدون نامید تا رویکرد تازه را به همگان گوشزد کند.
چنانکه حسن روملو در رویهی ۹۲ کتاب احسنالتواریخ از روی کار آمدن شاه اسماعیل اینگونه یاد میکند:
فروزندۀ تاج و تخت کیان
فرازندۀ اختر کاویان
به گفتهی علی شریعتی در رویه ۱۰۴ کتاب هویت ایرانی_ اسلامی « دوره صفویه از وقتی شروع میشود که احساس ملی و تشیع با یک گرایش صوفیانه با یکدیگر مخلوط میشوند».
راجر سیوری نیز در رویهی ۳ کتاب ایران عصر صفوی در این باره مینویسد: «قدرت شاهان صفوی بر سه پایه مشخص استوار بود: اول نظریه حقالهی پادشاهان ایرانی و این حق بر این اساس مبتنی بود که این پادشاهان از فَر ایزدی برخوردار بودند و این نظریه باستانی متعلق به دوران قبل از اسلام بود. دوم: ادعای شاهان صفوی مبنی براین که آنان نماینده حضرت مهدی(ع) بر روی زمین هستند و سوم: مقام پادشاهان صفوی به عنوان مرشد کامل پیروان طریقت صوفیه».
بیگمان پدیداری ایران به عنوان یک سامانهی سیاسی مستقل در سدهی دهم هجری را باید برآیند شناخت شاهاسماعیل از تاریخ و فرهنگ ایران و آگاهی از رخدادهای روزگار خود دانست.
زیرا وی هوشمندانه با سیاسی نمودن مذهب تشیع و آمیختن آن با شناسه ( هویت) ملی گفتمانی نیرومند پدید آورد که توانست افزون بر همبستگی ایرانیان، از تسنن عربی_ ترکی نیز جدا شده با نیرویی رزمنده در برابر دشمنانان ایران ایستادگی نماید.
این جستارها ( موضوعات) را راجر سیوری در رویه ۲۷ کتابش به روشنی بازگو میکند:« ایران طی قرن شانزدهم/ دهم احتمالا مورد طمع امپراتوری عثمانی که در آخرین حد گسترش ارضی خود بود، واقع میشد. پیروزی انقلاب ( جنبش شاه اسماعیل) حداقل این بخت را نصیب دولت صفویه کرد که در برابر مهیبترین ماشین جنگی جهان اسلام دیده شده است تاب آورد. خلاصه اینکه برقراری تشیع اثنیعشری بعنوان مذهب رسمی کشور توسط صفوبه موجب ایجاد آگاهی بیشتری نسبت به هویت ملی و بدین طریق ایجاد دولت متمرکز تر و قویتر شد».
به همین شوند( دلیل) روی کار آمدن پادشاهی صفویه را میتوان تلاشی برای بازیابی تاریخ و فرهنگ کهن ایران بر پایهی گزارههای دیانت و ملیت بهشمار آورد که شاه اسماعیل به درستی آن را انجام داد.
چنانکه ادوارد براون در رویهی «۱ »کتاب تاریخ ادبی ایران آورده است:«ظهور سلسلۀ صفویه نشانۀ تجدید استقرار ملیت ایرانی است که قرنها چون آفتابی در کسوف بود. سلسلۀ صفویه بود که ایران را بار دیگر ملتی قائم بالذات، متحد، توانا و واجبالاحترام ساخت و ثغور آن را در ایام سلطنت شاه عباس اول به حدود امپراتوری ساسانیان رسانید.»
همایون کاتوزیان در رویه ۱۲۷ کتاب ایرانیان دوران باستان تا دوره معاصر باور دارد « صفویه امیراتوری باستانی ایران را به شکل کشوری شیعه مذهب بازسازی کردند. صفویه با متحد کردن تقربیا تمام سرزمینهای ایرانی با نام ممالک محروسهی ایران با پرچمی با نقش شیری شمشیر به دست و خورشید بر پشت، امپراتوری باستانی ایران را بازسازی کردند».
رسول جعفریان نیز در رویه ۱۶ کتاب خود میگوید: «ایران به عنوان یک واحد سیاسی مستقل در دورۀ صفویه صورت بندی پیش از اسلام خود را بازیافت».
همچنین به گفتهی احمد تاجبخش در رویهی ۱۷ کتاب ایران در زمان صفوی «با تشکیل سلسلۀ صفویه حکومت ملوکالطوایفی از میان رفت و ایران وارد مرحلۀ جدیدی شد که شباهتی با ادوار پیشین نداشت. سلسلۀ صفویه توانست دوران استقلال و عظمت ایران قدیم را تجدید کند».
برپایهی همین نگرش در روزگار شاه اسماعیل و جانشینانش شاهنامهخوانی، نقالی و پردهخوانی که بازگویی داستانهای ملی ایرانی بود در شربتخانهها و قهوهخانهها برگزار میشد. تعزیه نیز که آیینی شیعی با بنمایههای ایرانی بود به همراه ورزش زورخانهای که ریشه در آیین مهر داشت، شکوه و گسترش بیشتری پیدا نمودند.
همچنین شاه اسماعیل در میدانهای جنگ، همواره از سردارانش میخواست برای افزایش توان جنگاوری سپاهیان، فراز ( جمله)« جاوید باد ایران» را فریاد زده، چامههای شاهنامه را با صدای بلند بخوانند که در اینباره میتوان از محمدخان استاجلو یکی از فرماندهان نامآور شاه اسماعیل در نبرد چالدران یاد کرد که با خواندن چامههای از زبان رستم شور وخروشی در میان سربازانش پدید میآورد
کنون من اگر جمله هامون کنم
اگر آب جیحون پر از خون کنم
نبیند دو چشمم بجز گرد رزم
حرام است بر جان من جام بزم
نگاه ستایشآمیز و باورمند شاه اسماعیل به تاریخ کهن ایران را میتوان از نام فرزندانش دریافت، چنانکه وی پسران و دختران خویش را با بهره گرفتن از چهرههای تاریخی و استورهای ایران، «طهماسب میرزا »، «ابوالفتح بهرام میرزا »، «ساممیرزا»، پریخان خانم، مهین بانو و فرنگیس خانم، نامید. کرداری که در سدهها پیش بیهمتا و بیگمان آگاهانه بوده است.
برپایهی آنچه گذشت با استواری میتوان گفت، شاه اسماعیل صفوی خردمندانه دریافت فرمانروایی و رهبری سیاسی نه از رهگذر جداسازی دین و ملیت یا رویارویی آنان که در پی همراهی و همدلی این دو به دست میآید. رویکردی که به «ملت» شدن دوبارهی ایرانیان، پس از اسلام انجامید، زیرینا و شالودهی شناسهی ( هویت) ملی امروزین ایرانیان گردید
به زبانی دیگر روی کار آمدن صفویان را باید همانند پادشاهی ساسانی، زنده کنندهی «شناسهی(هویت) ملی ایرانی» و پیریزی «فرمانروایی ایرانی» دانست. زیرا در هزارتوی تاریخ ایران، همیشه دین و ملیت در کنار یکدیگر از اندامهای سازنده وبرجستهی در راستای همبستگی سرزمینی، سیاسی و فرهنگی به شمار آمدهاند.چنانکه در روزگار باستان این کارکرد را خردمزدایی و آموزههای زرتشت به دوش کشیده بود.
در همینباره اریک هابسبام در رویهی ۵۰ کتاب هویت ایرانی میگوید: «هم هویت قومی- مذهبی به شکلی، پیشا ناسیونالیستی در قالب هویت ایرانی-زرتشتی پیش از ورود اسلام و هویت ایرانی-شیعی پس از آن وجود داشته و به انسجامبخشی جامعه ایرانی کمک کرده است»
یارینامه:
-دین و سیاست در دوره صفویه؛ رسول جعفربان
-ایران در زمان صفویه؛ احمد تاجبخش
-میراث تمدنی ایران؛ سعید رضا عاملی
-ایرانیان دوران باستان تا دوره معاصر؛ همایون کاتوزیان
-باز شناسی هویت ایرانی- اسلامی؛ علی شریعتی
-تاریخ ادبیات ایران،جلد پنجم ذبیحالله صفا
-تشکیل دولت ملی در ایران؛ والتر هینتس
-ایران عصر صفوی؛ راجر سیوری