بی سلیقگی فدراسیونی یا رانت المپیکی
مریم ایزدی کارشناس صنایع دستی و دارنده شناسه صنعتگری در رشته رو دوزیهای سنتی و سوزن دوزیهای خاص مناطق در یادداشتی در خورنا نوشت:
هر ۴ سال یک بار تورنمنت های ورزشی برگزار می شود از المپیک گرفته تا جام جهانی فوتبال و همچنین بازیهای آسیایی و قهرمانی های جهانی و……فدراسیون ها برای هر کدام از این مناسبت های ورزشی فرصت هایی دارند که می بایست از آن بهره بگیرند و به بهترین شکل تشریفات آن را انجام بدهند. یکی از آنها لباس تشریفاتی ملی پوش های کشورمان هست. افتتاحیه مسابقات جهانی زیبایی اش به پوشش ملی پوش ها است که وقتی رژه می روند نمایانگر فرهنگ و سنن کشورهایشان می باشند و رقابتی در خوش سلیقگی مسئولین ایجاد می کند.
برای ایران ما هر دوره که می گذرد نمی دانیم چرا با این هجمه از فرهنگ و المان های قوی که در کشور باستانی ما وجود دارد هر بار بدتر از دفعه ی پیش به بدترین شکل ممکن در بی سلیقگی کاروان تیم ملی ما حرکت می کند. المپیک امسال که دیگه نوبر همه ی سال ها تیم کادر درمان شده بودند دریغ از یک نشانه که بر روی لباس هایشان باشد.
ما با این همه نشانه ها و رودوزی ها و سوزن دوزی های خاص و فرهنگ غنی ایرانی _اسلامی، چرا هنوز جامانده از کشورهایی هستیم که به اندازه ی یک استان ما جمعیت ندارند و به اندازه ی کشور ما گوناگونی فرهنگ را ندارند ولی به زیبایی همان خرده فرهنگ هایشان را به نمایش در می آورند. مگر ما در کشورمان به لحاظ نیروی خلاق و خوش فکر و خوش سلیقه و نیروهای کارآمد جوان کم داریم که می توانند به بهترین شکل ممکن طراحی کنند؛ اما نتیجه ی کار همیشه از یک هنرجوی طراحی دوخت هم بدتر است.
من به عنوان یک صنعتگر صنایع دستی در شاخه ی رودوزی های سنتی و کارشناس هنر اسلامی اعتراض به این گونه طراحی ها دارم. تا به کی باید مورد تمسخر کشورهایی بشویم که به اندازه ی ناخن انگشت کوچکمان به لحاظ فرهنگی غنی نیستند. تا کی باید ما تحمل بی فرهنگی بکنیم. نکند این چند دست لباس رانت خوبی دارد که کار را به کاردان نمی سپارند. لباس کاروان ما آنقدر می بایست زیبا و ایرانی _اسلامی می بود که وقتی در پاریس که مهد مد و لباس می باشد، راه می روند فرانسوی ها بفهمند که اینان ملی پوشان ایرانی هستند.
در پایان اینکه این دوره هم تمام می شود و ملی پوش ها بت یک خاطره ی بد و غمی بر دل که چرا در خیابان های پاریس نشانه ی فرهنگی نداشتند و شناخته نشدند و ما هم افسوس ناکارآمدی ها را بخوریم. باز هم به خودمان وعده ی دل خوشی می دهیم که درست می شود اما………..