رئیس جمهور اصلاحگرایان
هوشنگ نوبخت
آنان که میانسال اند، خوب به خاطر دارند که آخرین مقطع بعد از انقلاب که همه کشور همدل و همسو بودند دوران کوتاهی بعد از جنگ تحمیلی بود.
جنگ که شد، همه اقوام و اصناف و اقشار کشور لباس ساده خاکی پوشیدند تا از خاک شان دفاع کنند.
در دوره دوم مرحوم هاشمی رفسنجانی بود که جرقه های احزاب زده شد و طی دورانی نسبتا کوتاه ، اساس اصطلاحاتی مانند چپ و راست ورد زبان ها شد.
برخی معتقد بودند که بعد از چنگ، امور کشور باید به سمت تغییرات یا اصلاحات برود که بعدها به اصلاح طلبان شهره شدند و برخی دیگر نیز اصرار داشتند که اصول و قواعد حاکم بر جامعه نباید چندان دچار تغییر و تحول شود و بعدها به اصول گرایان معروف شدند.
از مقدمات بگذریم و با اشاره به این که این دو طیف که هیچوقت اساس و مقدمات یک حزب را نداشته و تنها عنوان آن را یدک کشیدند، هرگز نگذاشتند که ضلع دیگری شکل گرفته یا عرض اندام کند، به اصل موضوع بپردازیم.
حدود ۳۰۰ نفر از رجل سیاسی، دولتمردان و شخصیت های با نفوذ این دو گرایش را بین خود تقسیم کردند و تحت همین عناوین سال ها با دولت هایی که شعارهای قشنگی هم انتحاب کرده بودند، بر کرسی اداره کشور در راس قوا به خصوص قوه مجریه نشستند.
هر کدام از این گرایش ها سعی کردند در ۴۰ سال گذشته خود را مدعی العموم واقعی حق مردم بدانند و به گونه ای رفتار کنند که اندیشه دیگری را دلسوز ملت و مملکت ندانند و با همین شیوه هر گرایش بارها مجلس و دولت را در اختیار گرفتند.
مردم که در اصل جز حزب سفره خودشان بودند و دنبال کیفیت بخشیدن به نان این سفره بودند نیز هر بار دنبال چپ ها و راست ها دویدند، سنگ شان را به سینه زدند اما چیزی که در چند دولت گذشته تغییر نکرد، هم سفره مردم بود و هم جایگاه ۳۰۰ نفری که تحت هر شرایطی در معادلات خود را جای می دادند.
دولت ها آمدند و رفتند اما وضع بهداشت و مسکن و سفره و اشتغال و فرهنگ مردم تغییری محسوس نکرد به گونه ای که ملت نسبت به هر دو جناح و آزمون و خطاهایشان دلسرد و ناامید شدند و نتیجه اش ریزش مشارکت مردم در انتخابات های اخیر بود.
مردم دنبال نان و مسکن و معیشت شان هستند و خیلی برایشان فرقی نمی کند که نان آورشان چپی باشد یا راستی و این مهم اما برای آن سیصد نفر خیلی مهم نبود چون آن ها دوست داشتند که این بازی ادامه داشته باشد تا خودشان همچنان در معادلات راس مسوولیت های کشور جای داشته باشند.
اینک امید می رود که رئیس جمهور نهم، دکتر پزشکیان لباس خاکی بپوشد.
جاده های موسوم به چپ و راست را مسدود کند. سیصد نفر ده بار آزمون داده را با احترام به خانه بفرستد و راه مستقیم پیشه کند.
طبیب جمهور که متخصص قلب است باید به قلب مردم اش نفوذ کند تا راه درمان دردهای انباشته شده ی آن ها را بتواند با نسخه هایی جدید التیام بخشد.
پزشکیان باید چکیده ی خوبی های هر دو جناح و متنفر از کم و کاستی هایی باشد که این دو گرایش سال ها با شعار و وعده بر سر مردم آوردند.
رئیس جمهور نهم باید از کسانی در دولت خود بهره ببرد که مهمتر از اندیشه شخصی و نگاه حزبی شان، رفاه حال دل ملتی مهم باشد که از این همه وعده در دهه های اخیر قطع امید کرده اند.
پزشکیان باید دوباره رزمنده شود. دشمن بیرون را بشناسد و مواظب دشمن های درون هم باشد.
آری سخت است ولی اگر شناسنامه ای غیر از چپ و راست برای خودش صادر کند و آن را در ثبت احوال دل مردم به نمایش بگذارد، همه مهر تائید و همراهی شان را در صفحه آخر سجلد او با محبت خواهند زد و تا پایان راه در کنارش خواهند بود.