این رشته سر دراز دارد؛

فوتبال، خوزستان و جشن‌ سالانه مدیریت فشل

برای مردمی که ورزش فوتبال بخش مهمی از زندگی روز مره شان را تسخیر کرده و در چندین برهه، بازی بچه محل‌ها و همسایه‌هاشان را در تیم ملی به نظاره نشسته‌اند، این ناکامی‌ در مستطیل سبز به تلخ‌کامی در خانه و خیابان انجامیده است.

سقوط صنعت نفت آبادان به لیگ پایین‌تر و جشن بقای دو تیم خوزستانی فولاد و استقلال خوزستان پس از سوت پایان دیدارهای هفته آخر لیگ برتر، بازتاب عینی سبک مدیریتی در خوزستان است.

در این سالها تقریبا لیگی نبوده که در انتهای آن خوزستانی‌ها جشن برگزار می‌گیرند؛ اما نه جشن قهرمانی بلکه جشن آخر نشدن!

سال گذشته نیز صنعت نفت آبادان در یک سنت شکنی تاریخی توانست در هفته پایانی یک وقفه کوتاه در صعود و سقوط آسانسوری به لیگ برتر ایجاد کند و دوسال پیاپی در لیگ بماند و همین بقا سیل تبریک ها و ژست‌های فاتحانه را از سوی مدیران شهر در پی داشت.

برای مردمی که ورزش فوتبال بخش مهمی از زندگی روز مره شان را تسخیر کرده و در چندین برهه، بازی بچه محل‌ها و همسایه‌هاشان را در تیم ملی به نظاره نشسته‌اند، این ناکامی‌ در مستطیل سبز به تلخ‌کامی در خانه و خیابان انجامیده است.

آزار دهنده تر آنکه عناوین برخی تیم‌های خوزستانی با حال و روزشان اصلا همخوانی ندارد؛ پسوند “نفت” برای صنعت و نام “فولاد” به تنهایی برای جذب بهترین بازیکنان و مربیان و تمهید امکانات درخور شان یک باشگاه فوتبال کافی است اما چه می توان گفت در جایی که با عنوان ‘پر آب ترین استان کشور’ مردمش آب آشامیدنی شان را بشکه‌ای میخرند یا

در خطه‌ای که دود فلرهای نفتی و پالایشگاه و پتروشیمی و صنایع و بنادر از هر نقطه شهر پیداست اما رتبه بیکاری و فقر زباله گردی در حال پیشروی به سمت صدر جدول است، دیگر انتظاری از ورزش و فوتبال نمی‌ماند.

دیگر عرصه‌های مدیریتی استان نیز وضعیتی بهتر از فوتبال ندارد اما شوربختانه آمار و ارقام اعلامی مدیران به اندازه امتیازات فوتبال و اسامی تیمهای ته جدول لیگ برتر قابل راستی آزمایی و اندازه‌گیری نیست!

و انگار این تناقض طنز و تلخ داشته‌ها و هست‌ها اختاپوس سیاهی است که دامان مردم خوزستان را رها نمی‌کند.