سکوت مرگ‌بار اصلاح طلبان خوزستان و راهکار برون رفت

چرا بزرگان اصلاح طلب خوزستان و چهره های شاخص آنان تجربیات خود را در اختیار نسل جدید اصلاح طلبان که اتفاقا نیروهایی علمی، عملگرا و کاربلد هستند قرار نمی دهند؟

خورنا| سرویس سیاست و انتخابات: پس از پایان رقابت های ریاست جمهوری ۱۴۰۰ فعالیت های اصلاح طلبان خوزستان به محاق رفت.

شعله کم فروغ اصلاح طلبی پس از انتخابات مجلس در سال ۱۳۹۸ که در آن فقط ۵ حزب اصلاح طلب خوزستان بیانیه شرکت در انتخابات دادند، آنقدر کم سو شد که عملا احزاب اصلاح طلب خوزستان نتوانستند حول یک کاندیدای واحد در انتخابات ۱۴۰۰ گردهم آیند.

در این انتخابات که هیچ کدام از چهره های شاخص اصلاح طلبان نتوانسته اند از صافی شورای نگهبان بگذرند، عبدالناصر همتی کاندیدای بسیار کم خطر که کارنامه ای بسیار ضعیف در بانک مرکزی داشت تایید شد و فقط تنی چند از چهره های اصلاح طلبان نه در قامت حزبی، بلکه به صفت شخصی حول وی که آمده بود تا سنگین ببازد، جمع شدند.

در این انتخابات با وجود اعلام جبهه اصلاح طلبان بر عدم حمایت از فرد خاصی اما عملکرد و میزان رای همتی به پای اصلاح طلبان نوشته شد. میزان رایی که حتی از آرای باطله کمتر بود.

این اولین انتخابات ریاست جمهوری در نظام جمهوری اسلامی بود که آرای باطله در آن از کاندیدای شاخص منتسب به یک جریان رای بیشتری می آورد.

سکوت اصلاح طلبان خوزستان به این هم ختم نشد. در حالی که در بسیاری از استانها جبهه اصلاحات شکل گرفت اما در خوزستان این مسئله بنابر برخی از مسائلی که گفتن آن در این مقال نمی گنجد به ثمر نرسید و این سکوت تا انتخابات مجلس ۱۴۰۲ ادامه داشت.

در انتخابات ۱۴۰۲ با ابلاغ جبهه اصلاحات، دکتر مسعود صفایی مقدم مامور تشکیل جبهه شد. این جبهه به صدور بیانیه ای در عدم حمایت از کاندیداهای انتخابات اکتفا کرد.

ناگفته پیداست که کارکرد احزاب در اساسنامه و مرامنامه خود، محدود به زمان انتخابات نمی شود. انتظار می رود اصلاح طلبان و بالاخص چهره های شاخص آنان و احزاب شناسنامه دار آنها در فرصت بین انتخابات ها به بازسازی ساختار و نیروهای خود بپردازند تا بتوانند از رهگذر آن، هم منتقدینی آگاه و هم مطالبه گرانی قدرتمند برای مطالبات مردم باشند.

اکنون که به هر دلیلی در انتخابات ۱۴۰۰ و قبل و بعد از آن فرصتی برای ظهور و بروز اصلاح طلبان به وجود نیامده است آیا آنان باید به خواب زمستانی خودخواسته ای بروند؟

چرا بزرگان اصلاح طلب خوزستان و چهره های شاخص آنان تجربیات خود را در اختیار نسل جدید اصلاح طلبان که اتفاقا نیروهایی علمی، عملگرا و کاربلد هستند قرار نمی دهند؟

چرا نیروهای جوان آنان به عنوان چشم بیدار جامعه مدنی، حرکتی در خور شان جایگاه اصلاح طلبی انجام نمی دهند؟

قصه اصلاح طلبان خوزستانی که به تبع همکیشان کشوری خود در دستگاههای اجرایی جایی ندارند، زمانی پرغصه می نماید که عملکرد بسیار ضعیف دولت فعلی نیاز به افرادی کاردان در راس و بدنه دولت را نه تنها ضروری بلکه واجب می نماید.

عملکرد دولت دوازدهم در حدود ۳ سال تصدی آنچنان ضعیف و پر از ایراد و اشکال بوده که واجب می نماید از اصلاح طلبان و دگر اندیشان و مصلحانی که سالها در راس و بدنه دولت، نگاه کارشناسی داشته اند استفاده شود.

این دولت به حدی از ناکارآیی رسیده است که حتی در امور ساده و پیش پا افتاده ای چون سرعت اینترنت داد مردم را در آورده است؟ فیلترینگ گسترده اینترنت، سایت ها و فضای مجازی در حالی که خودشان هم در آن حضور دارند دهن کجی آشکار به مردم است.

در چنین فضایی، وجود طیفی از سیاسیون که مشق سیاست کرده اند می تواند موازنه قدرت را به نفع مردم تغییر دهد.

نمی توان از اکنون انتظار داشت اصلاح طلبان بتوانند در انتخابات ریاست جمهوری، موفق عمل کنند اما می توانند در انتخابات ۱۴۰۴ با حضور در شوراهای شهرهای شاخص همچون اهواز، بدنه اجتماعی خود را محک بزنند و آماده شوند تا انتخابات‌های جدی تر بعد از آن نقش افرینی کنند.