به بهانهی رویکرد امارات متحده عربی و روسیه پیرامون جزایر سهگانه ایران: تاریخ چه میگوید؟
اشکان زارعی پژوهشگر و دانش آموخته تاریخ از اهواز
محمدعلی سدیدالسلطنه بندرعباسی در آغاز کتاب «سرزمینهای شمالی پیرامون خلیجفارس و دریای عمان» دستنوشتهایی به خط عربی از زبان پدران و بزرگان کنونی شیخهای شارجه و راسالخیمه آورده است که «آنان بعضی از سالها گوسفندان خود را با هماهنگی فرماندار (حاکم) بندر لنگه به چراگاههای تنب کوچک، بزرگ و بوموسی میفرستادند».
همچنین وی در رویهی ۳۶۳ همین کتاب، جایگاه جزایر سه گانه را در یک سدهی پیش یعنی نزدیک به سالهای ۱۳۲۴ مهی اینگونه مینویسد:
«جزیره تنب سابقا سکنه زیادی داشت. چند سال است که متفرق شدهاند. هشت خانوار عرب مقیم هستند و چندین خانوار عجم. احمدبن سعید بن عبدالله معروف به محمدکمال شیخ تنب است که حکومت لنگه او را نصب کرده است. دیگر فارس زبانها، علیبن محمدقاسم و محمدبن علی اوزی، اهل اوز لارستان و شافعی هستند. چوب عَلَم ایران را حکومت لنگه در آنجا نصب کرده است که پرده آن سبز، سفید و قرمز است و هر جمعه بلند مینمایند».
از اینرو، رخدادنویسان باور دارند، پس از اسلام در یک فرآیند تاریخی از عمرولیث صفاری تا علی عمادالدوله آلبویه و از اتابکان فارس تا ایلخانان مغول و تیموریان، تنب کوچک، تنب بزرگ و بوموسی به همراه دیگر جزایر خلیجفارس و دریای مکران زیر فرمان استانداران (والیان ) آنها در فارس، کرمان و هرمزگان بودهاند و جزایر سهگانه، از فرماندار (حاکم) بندر لنگه پیروی میکردند.
در این راستا پیروز مجتهدزاده در رویهی ۴۰ کتاب جزایر تنب و ابوموسی مینویسد: «امتیاز بهرهبرداری از منابع خاک سرخ جزایر در اواخر قرن نوزدهم از سوی شیخ قاسمی بندر لنگه در ازای سالیانه ۲۵۰ لیره به یکی از اهالی بندر لنگه واگذار شد. این امتیاز پس از پایان حکومت قاسمیهای لنگه در سال۱۸۸۷ میلادی، به حاج معین بوشهری واگذار گردید».
پرتغالیها نخستین کشور اروپایی هستند که در روزگار پرآشوب ایران توانستند بر بخشی از کرانههای خلیجفارس چیره شوند.
شاه عباس یکم صفوی آنها را بیرون رانده، دوباره فرمانروایی ایران را بر آنجا استوار گردانید
.
به گفتهی احمد اقتداری در رویه ۵۵۸ کتاب جغرافیای تاریخی دریای پارس با رویکارآمدن نادر شاه افشار؛ »لطیفخان دشتستانی در سال ۱۱۴۹ مهی به حکومت دشتستان، شولستان و کاپیتانی کامل سواحل، بنادر و جزایر فارس منصوب شد. او جزیره، بوموسی و سایر جزایر را از دست دزدان دریایی عرب خارج ساخت و در سال ۱۱۴۹ مهی نیز به بحرین لشکر کشید و شیخ جبار هوله را شکست داد و کلید بحرین را برای نادر فرستاد»
این گزارشهای تاریخی بهروشنی ایرانیبودن جزیرههای سهگانه را در دورهی اسلامی نشان میدهد. اما بر پایهی نگرش بسیاری از پژوهشگران پیشینهی فرمانروایی ایرانیان را بر خلیجفارس باید از گاه باستان پیگیری کرد.
چنانکه به باور احمد اقتداری از هزارهی دوم پیش از زایش مسیح جزیرههای ایرانی در جرگهی قلمرو شاهنشاهی ایران بوده است. وی در اینباره از «شیلهک شوشیناک ایلامی»، «هُوخشتره مادی» و «مهرداد یکم اشکانی» نام میبرد.
همچنین اقتداری در رویه ۵۵۶ کتاب خویش میگوید: «دریای پارس و از جمله جزیره بوموسی به موجب بند ۶ ستون اول کتیبهی بیستون جز استان پارس بوده است و در روزگار ساسانیان این جزایر جز قلمرو کوره اردشیر خوره استان پارس پادکسیان نیمروز بوده است».
نامهای پارسی پرشمار این جزایر مانند، بوموسی، باباموسی، بوموسو، گپسزو، تنب بزرگ، تمبگپ، تنبمار و … نیز خود گواهی بر ایرانیبودن آنان در درازنای تاریخ دارد.
در این راستا، ایرج افشار سیستانی در رویه ۱۲۲ کتابِ «نام دریای پارس و دریای مازندران و بندرها و جزایر ایرانی« مینویسد: »واژه بوموسی از دوپارهی “بو” و “موسی” تشکیل شده است که بو به معنی رایحه است و کوچک شده آن بود، باشد و سرزمین است. بوم واژه فارسی به معنای جا، منزل و سرزمین هم است که در اوستا bumi و در زبان پهلوی bum آمده است. موسی نیز احتمالا نام شخصی سرشناس بوده است که در این جزیره زندگی میکرده است. نام باباموسی هم که گاه به این جزیره می گویند شاید همانند نامهای باباکوهی و باباطاهر است که در کرانههای جنوبی کشور بنادری با این پسوند همچون باسعیدو و باباحسنی داریم،».
به باور فریدون جنیدی واژهی فارسی «بوموسو» دارای دو بخش است؛ بخش نخست این واژه «بوم» که به چم (معنی)سرزمین است و بخش دوم آن «سُو»که همان «سُوز» یا «سبز» است. با این ریخت و ساختار یعنی «بوم و سُو« میشود »بوم سبز» یا «سرزمین سبز» که مردمان بومی آنجا نیز این جزیره را گپ سبزو یعنی سبزهزار بزرگ میگفتند. زیرا این جزیره از دیرباز دارای آب شیرین، کشتزارها و چراگاههای سرسبز بوده است.
گاه در گزارشهای تاریخی از این جزیره با نام «بوموو» یاد کردهاند. که برآمده از دو بخش «بوم» و «اوو» یا «آب» است که در ریخت
«بومُف» از آن یاد شده است. چنانکه کارستن نیبور آلمانی درسال ۱۷۶۵ ترسایی( میلادی) در بازدید از خلیجفارس، بوموسی را (بوموف) خوانده است.
تُنب و تمب نیز واژهی پارسی دری یا تنگستانی به چم (معنی)تپه، پشته و تل است. از آنجا که در این جزیره مار سمی بوده است. در گویش
دریانوردان و مردم بومی، آن را تنب، تمب مار و تل مار هم میخواندند.
از این دست واژگانها در بندرها و جزیرههای پیرامون بندر لنگه و بوشهر مانند «تنب الورو»، «تنبوی شمالی» و … بسیار به کار میرود که
خود نشان از هویت ایرانی جزایر تنب دارد.
بنابراین باید گفت واژههای «ابوموسی» و ریخت نوشتاری «طنب» که در یک سدهی گذشته بر سر زبانها افتاده، هیچ جایگاه تاریخی
ندارد و بیگمان پیدایش آنها، ریشه در نگرش انگلستان و کشورهای عربی دارد که با دگرگونی واژگانها درپی «هویت تراشی عربی» هستند.
چالشهای کنونی میان ایران و امارات متحد عربی بر سر جزایر سهگانه را باید در نیرنگهای انگلستان در سالهای میانی سدهی ۱۹ ترسایی (میلادی) جستوجو کرد. آنجا که این کشور برای هماوردی با روسیه و فرانسه ، پاسداری از مرزهای هندوستان و بهره از توانمندیها و داراییهای
خلیجفارس، از ناتوانی قاجارها سود جسته به بهانهی سرکوب شورشیان و نگهداری از امنیت خود در برابر دزدان دریایی، نخست ناوگان دریایی خویش را روانهی خلیج فارس کرد، سپس در ۸ ژانویهی ۱۸۲۰ ترسایی میلادی )ژنرال «سرویلیام گرانت کایر» فرمانده نیروهای انگلستان و شیخهای قبیلهی «مسندام» با یکدیگر پیمان دوستی و همکاری بستند تا راه برای رخنهی (نفوذ) بیشتر در خلیجفارس فراهم شود.
از اینرو، یک سال پس از این پیمان، انگلستان سربازان خود را گرداگرد بندر لنگه و چارک پیاده کرد تا به آنها یورش ببرد اما با ایستادگی مردم پا پس کشید.
به همین شوند(دلیل) انگلستان برای جایگاهی پایدارتر در خلیجفارس با شیخهای عرب کرانههای جنوبی که برخی از آنان مانند قواسم با ایران پیوند داشتند، بر پایهی آنچه در رویهی ۵۵۹ کتاب جغرافیای تاریخی دریای پارس آمده » در سال ۱۸۵۳ ترسایی (میلادی) پیمانی تحت عنوان «صلح جاوید امضا کرد که به موجب آن انگلستان اجازه مییافت در هر رویدادی در خلیج فارس دخالت کند».
در همین راستا، این کشور با یورش به تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسی آنجا را گرفته، پرچم انگلستان را برافراشت. همچنین با ترفندهای
گوناگون به فارسیزدایی و ایرانستیزی پرداخته، شیخنشینها را برآن داشت تا از عربیبودن جزایر سخن بگویند. این هنگامی است که گزارش نمایندگان و افسران بریتانیا در همان بازه، نشان از ایرانیبودن تنبها و بوموسی دارد.
چنانکه برپایهی رویهی ۳۹۷ کتاب سدیدالسلطنه ؛ «پادشاه انگلستان برای جلوگیری از گسترش فعالیت دزدان دریایی کاپیتان هنل افسر بحریه انگلیس را در سال ۱۸۳۵ ترسایی (میلادی ) ماموریت داد تا خط مرزی در خلیجفارس ترسیم کند.
وی یک خط فرضی به موازات ساحل رسم کرد که امتداد آن از جزیرههای بوموسی و سیری میگذشت. که بر اساس آن جزایر نام برده در شمال خلیجفارس و آبهای ایران قرار میگرفت».همچنین وزارت جنگ انگلستان در سال ۱۸۸۸ میلادی نقشهای از خلیجفارس چاپ کرد که در آن جزایر سهگانه به رنگ خاک اصلی ایران به نمایش درآمده بود و همین نقشه را ملکه ویکتوریا به ناصرالدین شاه پیشکش نمود.
این نکته را باید یادآوری کرد که دستگاه سیاسی قاجاریه و پهلوی هیچگاه زیر بار عربیزه کردن خلیجفارس و جزایر آن نرفته، بر ایرانی بودن آنها پافشاری میکردند. چنانکه به گفتهی اقتداری در رویه ۵۶۵ کتابش؛ «مظفرالدین شاه درباره حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه به صدراعظم خود مینویسد: “جناب اشرف صدراعظم! به وزیر خارجه ابلاغ نمایند که به سفارتخانهی انگلیس بگوید، پارسال در این باب مذاکرات شد. دولت انگلیس از ما خواهش کرد که بیرق خودمان را از این دو جزیره برداریم تا رسیدگی و گفتوگو شود. در صورتیکه ما خودمان میدانیم که این دو جزیره، ملک مسلمه دولت ایران است در این صورت چطور دولت انگلیس در عالم دوستی راضی میشود که ما ملک مطلق خودمان را به شیخ واگذار کنیم و او بیرق در آنجا بیفزاید. شما باز هم گفتوگو کنید و ما به هیچ
وجه از حق خود کوتاه نخواهیم گشت”
۵ اسفند ۱۳۰۸ وزیر خارجه رضا شاه نیز در پی افراشته شدن پرچم انگلیس در بوموسی واکنش تندی به «سر رابرت کلاویو» وزیر مختار این کشور در تهران نشان داد. در ۲۴ شهریور ۱۳۰۹ خورشیدی نیز وزارت جنگ ایران در نامهای رفتار بریتانیا را پیرامون جزایر ایرانی «غیر دوستانه» و«حقشکنانه» خواند. همچنین دکتر محمد مصدق و امیر اسدالله علم، بارها رویکرد انگلستان را نکوهش کرده، خواهان بازگرداندن جزایر سهگانه به ایران شدند.
سرانجام کشمکشهای ایران و انگلیس پس از گفتگوها و دادخواهیهای (شکایات) ایران به سازمانهای جهانی، درپی یک بده و بستان بر سر بحرین، که نکتهی تاریک و نابخشودنی بهشمار میآید، به پایان رسید.
بدینگونه که ایران استقلال بحرین را بر پایهی یک «نظرخواهی فرمایشی» و نه «همهپرسی» در برابر بیرون رفتن انگلستان از خلیجفارس و جزایر
سهگانه پذیرفت.
از اینرو، ۹ آذر ماه ۱۳۵۰ خورشیدی، نیروی دریایی ارتش ایران ۲ روز پیش از پیدایش دولت امارات عربی متحده در یک درگیری نظامی
اندک و دادن سه شهید ساعت ۸ بامداد در هر سه جزیره درفش سه رنگ ایران را همراه با شلیک ۲۱ گلوله توپ برافراشتند، تا پس از ۸۰
سال بوموسی، تنب کوچک و بزرگ به مام میهن بازگردانده شوند.
رفتار کنونی روسیه و پیش از آن چین درباره جزایر سه گانه و درخواست امارات دراینباره اگر چه برای ما ناخوشایند است، اما بدانیم که آنان در چارچوب «منافع ملی»خود برخورد کردهاند. ما باید از خودمان گلایهمند باشیم که همه چیز را ایدئولوژیک نگریسته و منافع ملی را فدای آن نمودهایم.
بیگمان منافع ملی بدون نگرش ملیگرایانه دستاوردی نخواهد داشت. اندیشهای که شوربختانه در ۴۰ ساله گذشته آن را سرکوب نموده٬ کفر و ناسزا دانستیم.
پیامدهای دشمنی با ملیگرایی در درون کشور فربهشدن گفتمان جداخواهی و رویکرد پانها بوده و بیرون از کشور گستاخی سرزمینهای
پیرامون ما را درپی داشته است. وارون (برخلاف) آنچه در چند دههی گذشته گفته شده، جهان بیش از پیش به سوی ملیگرایی گرایش
پیدا نموده است.
چین با اقتصاد، درپی گسترش ملیگرایی چینی است. روسیه با زور میخواهد دوباره روسیه تزاری و شوروی استالینی را زنده کند.
چنانکه آنها سالها است از واگذاری چهار جزیره ژاین در اقیانوس آرام به نامهای ایتوروپ، کوناشیری، شیکوتان و جزایر هابومای خودداری کرده، از هرگونه گفتوگو در اینباره پرهیز میکنند، همچنین در سال ۲۰۰۸ ترسایی (میلادی) به بهانهی پشتیبانی از روستبارهای گرجستان «اوستیای جنوبی»و «آبخازیا»را با جنگ از این کشور جدا نموده، با همین ترفند، جزیرهی کریمهی اوکراین را از آن خود نمود. شیوهای که در دونتسک و لوهانسک نیز دنبال کرد.
ترکیه نیز در آرزوی جهان ترک و ساخت دوباره امپراتوری عثمانی است. کشورهای عربی حوزه خلیجفارس هم با دروغپردازی در اندیشه پیشینه و هویت هستند.
اما ما که دارای یک ملیگرایی دیرینه، ریشهدار و اخلاقمدار هستیم که از پی آن هیچ جنگی پدید نیامد، هیچ نژادی سرکوب نگردید و بر پایهی خداپرستی همیشه استوار بوده به جنگ با آن برخاستهایم.
بیگمان اگر در نگرش خود به ملیگرایی که هیچ دشمنی با دین ندارد بازنگری نکنیم باید چشم بهراه (منتظر) گستاخی بیشتر انیرانیان
باشیم. چه بسا همین عراق که خسارات جنگ هشت ساله را نداده و از یاری گوناگون ما بسیار سود برده، دگربار از «خوزستان عربی»، «حاکمیت بر شطالعرب » و «خلیجعربی» سخن بگوید. ازاینرو چه زیبا گفت شادروان دکتر جواد طباطبایی که، «در این سرزمین همه چیز متولی دارد جز خود ایران».
یارینامه:
۱- تاریخ تجزیه ایران، دفتر دوم تجزیه بحرین؛ هوشنگ طالع…
۲- جزایر سه گانه ایرانی :پیشینه تاریخی ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک؛ عرباسماعیلی و سلمان قاسمیان..
۳-کتاب جزایر ایرانی خلیجفارس؛ مسعود کوهستانی
۴ -تاریخ روابط خارجی ایران از عهد صفویه؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی
۵- دریای پارس و دریای مازندران؛ ایرج افشار سیستانی.
۶- خلیجفارس از دیرباز تاکنون؛ احمد اقتداری.
۷- تاریخ خلیجفارس و ممالک همجوار؛ دکتر محمدباقر وثوقی.
۸ -سرزمینهای شمالی پیرامون خلیجفارس و دریای عمان؛ محمد علی خان سدیدالسطنه بندرعباسی.
۹- جغرافیای تاریخی دریای پارس؛ ایرج افشار.
۱۰- جزایر تنب و ابوموسی؛ پیروز مجتهدزاده، برگردان: حمیدرضا ملک محمدینوری