حافظ، ما، دنیا
بابک عبدالهی، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی
بیستم مهرماه در تقویم، یادبود سخنسرای بزرگ ایران زمین، لسان الغیب، حافظ شکرسخن است، هم او که سخن اش سرآمد ادبیات کهن ایران است و” مقام معظم رهبری، او را درخشان ترین ستاره فرهنگ فارسی میدانند”.
به پاس این روز و این یادبود، در شرح مرادات حافظ، یادداشتها میتوان نگاشت، باری، در این بین آنچه میتواند بایسته پردازش و پژوهش موضوعی باشد، اشاره به وام تئوری های ست که سنت فکری اروپا و ممالک آنسوی وطن عزیزمان ایران، از رهگذر بن مایه های تاملات ادیبان، فلاسفه، سخن سرایان و اندیشمندان ما برداشت کرده و بر اساس سنت رایج ادبی در تفکر اروپا که ما محترمانه به آن برداشت بدون ذکر منبع می گوییم و مصادره بی رعایت اخلاق، به نام خود به آن پرداخته اند.
واقعیت آنست که اروپاییان در ممالک غرب آسیا، علاوه بر آنکه بدنبال نفت و معادن خدادادی بوده اند، درباره تاراج تاملات فکری و فلسفی این سوی دنیا نیز توسط آنگوساکسون ها، مجلدها میتوان انگاشت، باری در این یادداشت سعی داریم به اصل مفهوم و برداشت های عقیدتی که از نخبگان اسلامی – ایرانی توسط شرق شناسان در طول دوره های تاریخی صورت گرفته است، اشاره ای کنیم.
زمانی که هانری کربن در جستجوی پاسخ تاملات فلسفی و دریافت جواب های راهگشای ذهن، به خدمت علامه طباطبایی رسید، آورده اند که روزی و در نشستی ما بین ایشان، حاصل، نگارش پنج پروندان (زونکن) گردید که تا کنون منتشر هم نشده است و موضوع این محتوای چندین ساعته، حافظ بود. سیر تاملات مردی در سطح علامه طباطبایی، وصف ناپدیر و سترگ است و آنچه مهم است آنکه، حافظ جایگاه ویژه ای در تاملات ایشان داشته است که چند ساعت درباره او زمان صرف داشته اند.
مسئله قابلیت برداشت های فلسفی، ادبی و فکری از منابع ادبی ایران را اندیشمندان و سخن پردازان دنیا به خوبی دریافته اند، لذا از بستر مطالعات شرق شناسانه، به جستجو و بررسی موشکافانه و انصافا استادانه نسخ کهن ادبیات ایران پرداخته اند. با جرات و جسارت میتوان گفت، سنت فلسفی و فکری غرب، وامدار، بدهکار و برگرفته از دریافت های فلسفی از بزرگان و دانشمندان اسلامی – ایرانی است.
از ملاصدرا و سهروردی گرفته تا حافظ، مولانا، خیام، سعدی، نظامی، عطار و از این دست، آثار همه بصورتی کاملا سازمان یافته، آگاهانه و هدفمند مورد مطالعه و بررسی شرق پژوهان قرار گرفته است. در نگاهی اجمالی به این عناوین و این شخصیت ها، براحتی میتوان رد پای سنت های فکری نظریات فلسفی اروپای مدرن را یافت. این نظر، پیش از آنکه ادعای ما باشد توسط خود محققان غربی، اشاره ها شده است. اصلا گویی ترجمه می کنند که مصادره آغاز شود. هرچند سنت های فکری ایرانیان متعلق به همه بشریت است و حوزه تمدنی اسلامی – ایرانی در این مورد همواره با دست گشاده و تعارفات سخاوتمندانه با دنیا رفتار داشته است، اما حق رعایت اخلاق و امانت داری را نیز از ایشان انتظار داشته و دارد.
امروز سنت عقل گرایی غربی ها در ادبیات واقع گرایانه، مدیون تفکرات برگرفته از اصول و محتوای مثنوی است. رمانتیسیسم اروپایی هم برداشتی آزاد از تغزل در شعر فارسی است. نه اینکه آنها چیزی از خود نداشته اند، بلکه، اعتلای داشته هایشان و پختگی افکار و عقاید ادبی شان، یقینا مدیون پژوهندگان و سخنسرایان کهن این سوی دنیاست. این سطح گسترده از ترجمه دیوان حافظ و دیگر بزرگان ایران در ممالک دیگر، گواه این ادعاست و کاش جریان روشنفکری امروز این ادعا را گزاف نمیدانست و به جای پرداخت به مفاهیم برساخته ذهن خام متفکرین اروپایی، به اثبات پژوهش مدارانه ی این مهم می پرداخت.
استقبال ایرانیان از حافظ و سنت های ادبی جنبه تمدنی دارد، در این حوزه تمدنی بزرگان بیشماراند و این بیشماری گاه به عادی سازی این مسئله در ذهن صاحبان این تمدن می انجامد، اما پرداخت اروپاییان به حافظ جنبه عاشقانه و در عین حال استعماری دارد، چیزی شبیه به سخنان مادام دلافوآ که به همراه همسر اش در شوش به دنبال آثار تاریخی میگشت، او در کتاب خاطرات اش آورده،” آنقدر این آثار زیبا بودند که هرآنچه توانستیم را بار کردیم که به فرانسه ببریم ولی برای آنچه ماند و نمیشد با خود برد، فکر دیگری داشتیم و آن اینکه با پتک آثار باقیمانده را ویران کنیم تا برای ایرانیان باقی نماند”.
این عصاره تفکر اروپا در مورد تاریخ، تمدن و فرهنگ این سرزمین است.
النهایه آنکه در روز بیست مهر باید چیزی مینوشتم، باید دستی برای حافظ تکان میدادم، در فقره ی موضوعاتی که به ذهن پر ازدحام ام آمد، این فحوا جوشید.
باشد که مقبول افتد.