مشروطیت و گفتمان ملیگرایی
اشکان زارعی پژوهشگر و دانش آموخته تاریخ از اهواز
پدیداری جنبش مشروطه را باید در بسترها و زمینههای گوناگون سیاسی٬ فرهنگی٬ اجتماعی و اقتصادی برأمده از خودکامگی قاجاریه و خودسریهای بیگانگان جستوجو کرد.
زیرا آزادیخواهان آن روزگار به درستی دریافتند که سستارادگی و ناشایستگی فرزندان آقا محمدخان٬ در کشورداری٬ ایران را به نابودی خواهد کشاند.
از اینرو برآن شدند با فرو کاستن « پادشاهی مطلقه» به « پادشاهی مشروطه» بر پایهی « قانون » و «رای ملت» ایرانی نوین بسازند.
پیوند ایرانیان با اروپا از سالهای آغازین پادشاهی فتحعلی شاه شتاب بیشتری گرفته٬ با دو رویکرد ناهمگون و بنیادین همراه بود.
از یک سو میتوان از جنگهای ۲۵ سالهی ایران و روسیه و جدا شدن بخشهایی از خاک ایران در خاور(شرق) و باختر ( غرب) دریای کاسپین٬ یورشهای انگلستان به کرانههای جنوبی و جدا کردن سرزمینی که امروزه افغانستان نامیده میشود٬ تلاش برای چیرگی بیشتر بر ساختار سیاسی ایران٬ ستمهای بیپایان و چپاول روزافزون این سرزمین نام برد٬ که این جستارها ( موضوعات) خود به آشفتگی و واپسگرایی (عقب ماندگی) بیشتر ایران میانجامید.
اما از سویی دیگر آمد و شد اروپاییان به ایران٬ رفت و آمد بازرگانان٬ دربایان٬ سیاستمداران و دانشجویان ایرانی به اروپا٬ چاپ روزنامه و ترزبانی (ترجمه) کتاب در درون و برون کشور٬ ساخت اموزشگاههایی به شیوه نوین مانتد دارالفنون و……زمینهی آشنایی ایرانیان را با فرهنگ و تمدن باختر زمین فراهم ساخته٬ تا نسلی تازه از شاهزادگان٬ سیاستورزان٬ نویسندگان٬ کنشگران و جوانان ایرانی با اندیشههای میهن دوستانه٬ نوگرایانه و ساختارشکنانه پرورش یابد که خواهان دگرگونیهای ژرف ( عمیق) در سامانهی سیاسی ایران بودند.
زیرا آنان آشکارا میدیدند اروپا و برخی از کشورهای آسیایی و اسلامی مانند ژاپن٬ مصر و عثمانی راه٬ «ترقی»٬ «تمدن» و « تجدد» را در درپیش گرفتهاند. اما ایران سدهی نوزدهم ترسایی( میلادی) از نارکارآمدی دستگاه سیاسی٬ فساد اداری و اقتصادی٬
زورگوییهایی فرمانداران( والیان) و نمایندگان دولت٬ نارساییهای آموزشی٬ بهداشتی و داوری ( قضایی)٬ خرافه پرستی و تهیدستی روزافزون مردم و ساختار ملوکالطوایفی ایران را در گردابی فرو رفته بود که هیچ امیدی به بهبودی نمیرفت.
به همین شوند( دلیل) بسیاری از نخبگان قاجاری چه روشنفکرانی که « منورالفکر » خوانده میشدند و چه روحانیونی که شریعتمدار بودند در پی پایان دادن به خودکامگی قاجارها و جایگاه ظلاللهی شاه برآمدند.
کسانی که از کوششهای آنان با نوشتن یادداشتها٬ نگارش کتاب٬ انتشار روزنامه٬ سخنرانی٬راهاندازی انجمنها٬ و ساماندهی سیاسی٬ فرهنگی و آموزشی در دستگاه قاجاریه نمیتوان در بیداری ایرانیان و پیدایی مشروطه چشمپوشی کرد.
اگر چه این چهرهها و گروهها در نگرش و رویکرد اندکی گونهگون بودند اما همگی بر واژههای« ایران» و«ملت» که برای نخستین بار با نگاهی«ملیگرایانه» به گفتمان و ادبیات سیاسی قاجاریه راه پیدا کرده بود٬ با یکدیگر همراه شدند تا زمینهساز جنبش و خروشی بزرگ گردند.
چنانکه میرزا حسینخان سپهسالار که با راهاندازی روزنامههای «وقایع عدلیه» و
« لاپاتری» به چم( معنی) وطن با آرمان گسترش و نهادینه کردن قانونمداری و میهندوستی باید او را در جرگهی دنبال کنندگان راه امیرکبیر به شمار آورد٬ نخستین کسی بود که واژگان وطن و ملت را در کاربرد امروزین آن یعنی nation به کار گرفت.
به گفتهی علی اصغر حقدار در رویهی۲۱۷ کتاب: فریدون آدمیت وتاریخ مدرنیته درعصرمشروطیت«هیچ وزیری به اندازه میرزا حسین خان مفهوم ملت را داخل عرف سیاست نکرد. از خصوصیات نوشته های او به شاه این است که هر کجا از خدمت به دولت سخن می گوید، بلافاصله لفظ ملت را میآورد».
به باور به فریدون آدمیت نیز٬ یوسف مستشارالدوله که با نوشتن کتاب «یک کلمه» بندهای اعلامیه حقوق بشر را که در پیش درآمد قانون اساسی فرانسه آمده بود٬ به فارسی ترزبانی( ترجمه) کرد. نخستین کسی در ایران است که گفت: «منشاء وقدرت دولت، اراده ملت است و از حاکمیت ملی در ایران» سخن راند.
همچنین سید جلالالدین کاشانی٬ نامور به «مویدالاسلام» با روزنامهی «حبل المتین» که بزرگترین روزنامه برون مرزی فارسی زبان بود. همواره با بینش و مشی ایران دوستانه تلاش میکرد تا دردهای ایران را بازگو کند. به همین شوند
( دلیل) برخی او و روزنامه اش را که آگاهی و بیداری ایران در دوره قاجار را به دوش کشید از هموارکنندگان برجستهی مشروطه خواهی در ایران میدانند
در اینباره باید از آیتالله حاجآقا نورالله اصفهانی نویسنده کتاب «مکالمات مقیم و مسافر» یاد کرد که گروهی را در «انجمن مقدس ملی» که گویای گرایش ملی او بود٬ با انگیزه روشنگری و مبارزه با ستم قاجاریه در حوزه اصفهان و بختیاری گرد هم آورده بود.
ملکالمتکلمین٬ نیز روحانی نواندیش دیگری که با پایهگذاری انجمن « کمیته انقلابی» جایگاهی کارساز در پدیداری مشروطه داشت و سرانجام هنگام به توپ بستن مجلس به دست محمدعلی شاه و روسها کشته شد در دوازدهم رمضان ۱۳۱۸ مهی در مسجد شاه اصفهان میراث فرهنگی دوره صفویه را «آثار ملی» دانسته٬ درباره ویرانی آنها به دست ظلالسلطان فرماندار اصفهان، و کوتاهی در زمینه نگهداری آنها میگوید:
«پس این آثار علمی و صنعتی وهنری و ادبی و ابنیه تاریخی و کاخها و معابد عالی مظهر تمدن ادوار مختلفه و معرف مرتبه قدرت و توانایی اقوام و نمونه هنر و صنعت و ذوق مردان بزرگ جهان است و دوره مجد و عظمت و مراتب فضل و دانش هریک از ملل را به عالمیان نشان میدهد و درحقیقت آثار باستانی هر ملتی سند یا قباله زندگانی گذشته آن ملت است. این است که در نظر کلیه ملل جهان چه در گذشته یا امروز آثار و ابنیه ملی منزلتی بسزا داشته و برای حفظ و نگهداری آنها فداکاری و جنگ و جدالها کرده و از دست دادن این آثار ملی را در حکم به باد دادن شرافت خود دانسته، چنانچه تاریخ باستانی ایران و یونان و کشمکشهایی که در سر آثار و صنایع هنرهای زیبا رخ داد، بهترین شاهد بر مدعاست.»
برپایهی این نمونهها٬ با استواری میتوان گفت٬ میان دلسوزان ایران در پی باور به ساخت شناسهی (هویت) فراموش شده برآمده از شکوه و سترگی ایران باستان و بهره جستن از ملیگرایی ایرانی برای دگرگونیهای بنیادین و پیشرفت این آب و خاک٬ همگرایی در روزگار قاجاریه پدید آمد.
در همین راستا حمید احمدی در رویه ۷۰ کتاب ایران؛ هویت٬ ملیت٬ قومیت میگوید: « در جریان جنگهای طولانی ایران و روسیه و نیز تهاجم دریایی انگلستان به جنوب ایران٬ بخشهای مهمی از سرزمین ایران در قفقاز و مناطق شرقی از دست رفت. گسترش نفوذ این بازیگران ( روسیه و انگلستان) در ایران و به همراه آن تضعیف قدرت اقتصادی، نظامی و سیاسی ایران، آن چنان روحیه نخبگان سیاسی و فکری ایران را در هم شکست که برخی از آن به عنوان بحران هویت ایرانی یاد میکنند. این شکست روحیه و آغاز بحران هویت از یک سو و بازشناسی گذشته تاریخی و شکوه تمدن ایران باستان از سوی دیگر به ظهور نگرش و نوستالوژیک نسبت به عنصر ملی هویت ایرانی در گسترش و رهیافت باستان گرایانه کمک کرد».
همچنین به گفتهی علی اصغر حقدار در رویهی ۲۶۱ کتاب خود «رکن دیگر ایده مشروطیت را ملیت خواهی تشکیل میدهد؛ ایده ای که از همان دوران جنگهای ایران و روسیه در ذهن و زبان ایرانیان رسوخ کرده بود ناگفته نگذاریم در آثار نویسندگان سوسیال دموکرات این دوره هم اندیشه ناسیونالیسم تأثیر مستقیم گذارده است».
از اینرو نخستین اندیشهی دگرگونی و نوگرایی در زمینه های فرهنگی٬ سیاسی و اجتماعی ایران روزگار قاجاریه از میان دانشآموختگان و فرنگرفتههایی سر برآورد٬ که به روشنی پی بردند٬ ملیگرایی میتواند مانند پلی میان سنت و نوگرایی فرایند گذار برای ساخت و رسیدن به دولت-ملت را فراهم سازد که در این راهبرد برخی از روحانیون نیز همراه شدند .
از اینرو بازتاب این دیدگاه با دو گرایش در رفتار و گفتار کنشگران و آزدایخواهان قاجاری که جایگاهی کارساز در مشروطه داشتند آشکارا نمایان است.
گرایش نخست را روشنفکرانی چون: فتحعلی آخوندزاده٬ میرزا آقا خان کرمانی٬ طالبوف تبریزی٬میرزا ملکمخان٬ میرزا حسینخان سپهسالار٬ یوسف مستشارالدوله و جلالالدین میرزا نمایندگی میکردند که به گفتهی فریدون آدمیت « داعی اخذ دانش و حکمت و مدنیت غربی است ؛ اندیشه ساز ناسیونالیسم ایرانی است ؛ نقاد سیاست و معتقد به تفکیک مطلق سیاست از دیانت ؛ دشمن دولت استبدادی و هرگونه حکمرانی فردی است ؛ هواخواه مشروطیت عقلی و عرفی بر پایه حقوق طبیعی است و میل به احیای شکوه و عظمت تاریخی این سرزمین و بازسازی ملیت ایرانی دارد».
به باور احمد اشرف در رویه ۲۱۷ کتاب هویت ایرانی؛ از دوران باستان تا پایان پهلوی: «هویتیابی با جلال و شکوه اعصار طلایی به افراد کمک میکند تا از «اکنونِ» اسفناک و پر از بدبختی گذر کنند؛ ازاینرو دنبال روحیه ملی و افتخار ایران باشند. وی از میرزا فتحعلی آخوندزاده، جلالالدین میرزای قاجار و میرزا آقاخان کرمانی بهعنوان روشنفکران پیشروی ناسیونالیسم رمانتیک در ایران یاد میکند. «آنها بودند که آرمانهای بنیادینی چون استقلال، وحدت و کامیابی ملت ایران بهوسیله ازخودگذشتگی میهنپرستانه را معرفی کردند. کارهای آنها وقف بذرافشانی عشق به سرزمین ملی (حب وطن) بهعنوان یک نیاز معنوی برای مردم شـد».
آخوندزاده٬ کرمانی و جلالالدینمیرزا بسیار شیفتهی ایران باستان بوده٬ از دوران های باستانی ایران، یعنی زمانی که به گفته آنها، فرمان شاهان ایران بر مغرب و مشرق جاری بوده است، با شور بسیار یاد میکنند.
همچنین میرزا عبدالرحیم طالبوف از نسل نخست ملیگرایان ایران دربارهی برداشت نوین از واژه وطن چنین نوشته است: «وقت فلسفه قدیم گذشت که می گفتند:
این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن جایی است کو را نام نیست
باید بفهمیم این وطن که وظیفه ما در حفظ و ترقی او هر نوع فداکاری و جان سپاری است ، ایران است».
باورمندی طالبوف به میهن را میتوان از این فراز دریافت: «غیرت و حمیت و عصبیت بشری فقط در حفظ عزت وطن و ناموس وطن وارد یاد ثروت وطن و تربیت اولاد وطن و اقدام مذهب و رسوم وطن است و بس».
به همین شوند( دلیل) چهرههایی که از آنها نام برده شد نماد روشنفکرانی بودند که بهره بردن از « ایران باستان» «بازسازی ملیت ایرانی» و«نوگرایی» برای دستیابی به «تمدن» و« تجدد» را راهگشا میدانستند.
چنانکه یرواند آبراهامیان در رویه ۵۷ کتاب ایران بین دو انقلابدر اینباره آورده است:«مشروطیت، دنیویت وناسیونالیسم را سه وسیله حیاتی برای توفیق در ایجاد ایرانی نوین، نیرومند و پیشرفته میدانستند».
گرایش دوم را باید در میان برخی از روحانیون بررسی نمود که دریافتند آموزههای شریعت و سنت٬ به تنهایی نمیتواند ایران و ایرانی را از ویرانی و واپسگرایی ( عقب ماندگی) برآمده از سست ارادگی و ناتوانی شاهان قاجاری رهایی بخشید٬ بنابراین میکوشید با نگاهی تازه٬ ملیگرایی را در اندیشههای دینی جستجو کنند. از اینرو با باورمندی به« حاکمیت ملی» و کارسازی ملیگرایی برای نخستین از واژه ملت را به چم ( معنی) سیاسی و ملی آن به جای
« امت » که آن روزها نزد روحانیون بیشتر کاربرد داشت٬ بهره بردند.
از اینرو به گفتهی شیروین وکیلی در پژوهش تحول مفهوم هویت ملی در مشروطهی آغازین: « در میان نواندیشان مذهبی، گرایش به تاکید بر ملیت در سطوح و درجاتی گوناگون دیده میشد.
حاج نورالله اصفهانی در نقطهای نزدیک به ملکمخان قرار میگرفت و بر ملیت، تاکیدی ویژه داشت. جریان دیگر در میان روحانیون شکل گرفت، که در ابتدای کار در هواداری از جریان ملیگرای اصلاحطلب شکل گرفت٬ نائینی و آخوند خراسانی در میان حامیان معنوی این جنبش، نامی شاخص داشتند و در میان چهرههای سیاسی و فعالِ اجتماعیشان نیز باید به آیتالله طباطبایی و میرزای شیرازی اشاره کرد»
چنانکه مجتهد آخوند خراسانی در نامه خود به مظفرالدین شاه، شایسته میداند که پادشاه به جهت «ترویج ملت بیضا و تقویت دولت عظما و اسباب آسایش عموم عباد و ترقیات عامه قاطبین بلاد محروسه ایران … در لبس البسه مصنوعه اسلامیه، مقدم، و به صدور امر ملوکانه در مساعدت این مطلب مهم، وزرای عظام و اولیای فخام دولت – ابد مدت – را مفتخر فرمایند». وی همچنین در نامه دیگری به محمدعلی شاه قاجار از «ناهنجاری اوضاع ممالک محروسه و تنزل و انحطاط حیات استقلالی دولت و ملت ایران» سخن میگوید.
آیتالله نائینی نیز با فهمی نو از واژه »ملت» در شمار اندک فقیهانی است که تلاش کرد به جای «تکفیر» با پشتیبانی از دیدگاه مشروطه و نگرش دولت- ملت بر پایهی شوندها( دلایل) دینی« حاکمیت ملی» را در ساختار سیاسی ایران استوار سازد.
در همین راستا داود فیرحی در رویه ۱۲۳ کتاب آستانهٔ تجدد؛ در شرح تنبیه الامه و تنزیه المله، مینویسد: « نائینی در میان بحثهای تئوریک و فقهی خود، به نوعی دغدغه ارائه ترکیبی از دین و تجدد را داشت که چنین امری در مفهوم ملیت نیز خود را نشان داد. در واقع، نائینی در زمره متفکران و روحانیون میانه غرب و سنت قرار داشت».
آیتالله سید محمد طباطبایی نیز از دیگر روحانیونی است که ایراندوستی٬ دلبستگی به میهن و حاکمیت ملی در اندیشههای او جایگاهی پررنگ داشته است.
چنانکه عبدالهادی حائری در رویه ۱۰۶ کتاب تشیع و مشروطیت در ایران نامهای را از طباطبایی آورده که به مظفرالدین شاه میگوید:
«ایران وطن و محل انجام مقاصد دعاگویان است. باید در ترقی ایران و نجات آن از خطرات جاهد باشیم»
اوج میهندوستی آیتالله طباطبایی در رویه ۱۰۶ کتاب تاریخ مشروطه ایران در نامه به عینالدوله صدراعظم مظفرالدین شاه چشمگیر است:
«اعتبارات من در این مملکت است، خدمت من به اسلام در این محل است، عزت من تمام بسته به این دولت است، میبینم این مملکت به دست اجانب میافتد و تمام شئونات و اعتبارات من میرود. پس تا نفس دارم در نگهداری این مملکت میکوشم بلکه هنگام لزوم جان در راه این کار خواهم گذاشت».
از ایران دوستی و اینکه طباطبایی همه را به چشم هممیهن میدید همین بس که در همهپرسی دور اول مجلس «مقرر شد که اقلیتهای دینی وکیل انتخاب نکنند و حق انتخاب خود را به مسلمانان تفویض نمایند. لذا یهودیان وکالت خود را به سید عبدالله بهبهانی و ارمنیان نیز وکالتشان را به سید محمد طباطبایی تفویض کردند»
طباطبایی افزون بر پذیرش نمایندگی ایرانیان ارمنی در مجلس، هنگام درخواست زرتشتیان ایران برای داشتن یک نماینده در مجلس٬ برپایه سخن
محمد علی کاتوزیان در رویهی ۶۷۲ کتاب مشاهدات و تحلیل اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطیت ایران:«دفاع موثر طباطبایی از لایحه درخواست مساوات زرتشتیان و همراهی دیگر مجلسیان علی رغم مخالفتهای متعصبین مذهبی بیرون از مجلس با برابری مسلمانان با اقلیتهای دینی، منجر به داشتن وکیلی جداگانه برای هر یک از ملل متنوعه (اقلیتهای دینی) در مجلس شد.
همچنین به گفتهی محمدعلی سفری در کتاب مشروطه سازان به دنبال فشار برخی از چهرههای دینی که نام مجلس
« شورای اسلامی» و یا مانند سید عبدالحسین عرب نام «مجلس محمدی» را شایستهتر میدانستند٬ آیتالله طباطبابی از نام «شورای ملی» پشتیبانی نمود.
بر پایهی آنچه گذشت باید بپذیریم میان روشنفکران٬ پیش از جنبش مشروطه با بازآفرینی چهرهها و دورههای تاریخی ایران پیش از اسلام و آمیختن ان با خواستههای چون برابری٬ دادگری٬ نوخواهی،٬ تجدد٬ ترقی٬ قانون و… گفتمان نوینی با زمینهی ملیگرایی پدید آمد که به جنبش مشروطه و پدیداری
« دولت- ملت مدرن» انجامید.
چنانکه باور به «ملت» و« حاکمیت ملی» که بنمایهی ملیگرایی به شمار میآید در ادبیات سیاسی آن بازه بسیار بر سر زبانها بود تا جاییکه افزون بر روشنفکران به گفتهی شروین وکیلی
«روحانیون نواندیش، چه آنها که هوادار این نسخهی نوظهور از ملیت ایرانی بودند و چه آنها که شکلی از هویت اسلامی مدرن را در تقابل با آن تعریف میکردند، در هر حال از کلیدواژگانی مانند وطن و ملت و ایرانیبودن دلالتی مشابه را برداشت میکردند. این بدان معناست که در مقطع تاریخی مورد نظر ما؛ یعنی، در ثلث پایانی قرن ۱۳ خورشیدی، تحولی مهم و بنیادین در مفهوم هویت ملی ایرانیان پدیدار شد».
رویکرد و نگرشی که برخی آن را «ایرانیت- اسلامیت و غربیت» و برخی دیگر « ملی٬ باستانی- اسلامی و غربی» نامیدهاند.
همچنین به گفتهی احمد اشرف «اساساً برجسته شدن مفهوم ملت در معنای جدید آن، در عصر مشروطه کلید خورد. «اندیشههای روشنفکری جنبش مشروطه در مرحله نخست دو هدف اساسی را دنبال میکرد: ایجاد یک دولت- ملت مدرن به منظور توسعه منابع کشور و حفظ استقلال آن در برابر قدرتهای خارجی، و تشکیل یک ملت با تبدیل مردم از رعایا به شهروندان از طریق مشارکت بیشتر در زندگی سیاسی کشور. به علاوه، این اندیشههای ملی ملت ایران، تمامی مردمان ایران را بدون توجه به وابستگی مذهبی، ریشه قومی، زبان یا موقعیت اجتماعی- اقتصادی دربر میگرفت. در عصر مشروطه، مفهوم ملی که از واژه ملت گرفته شده است شهرت فزایندهای پیدا کرد. این مفهوم، برای نمونه، برای اشاره به مجلس شورای ملی، بانک ملی، و عناوین قهرمانان ملی استفاده شد»
بازتاب گفتمان و رویکرد ملیگرایانه مشروطیت که احمد اشرف به روشنی آن را بازگو میکند در رویدادهایی پیدایش مشروطه و پس از آن نمایان است. چنان که سرزمینهای جدا شده از ایران مانند باکو و نجف کانون مشروطهخواهی گردیدند و رخدادهای ایران را موشکافانه پیگیری میکردند و هممیهنان اقلیتهای دینی با رهبران مشروطه همراهی و همکاری میکردند که کمکهای مالی ارباب جمشید بازرگان خوشنام زرتشتی به مشروطهخواهان نمونه روشنی دراینباره است.
همچنین نشانههای ملیگرابی در نخستین مجلس مشروطه را نیز میتوان دید. آنجا که از یک سو در متن قانون اساسی واژه ملت و حاکمیت ملی ۱۹ بار به کار رفته٬ اما هیچ واژه جهانگرایانهای چون «امت» به کار نرفته است و از سوی دیکر نمایندگان پرچم سهرنگ شیرو خورشید را که اندامهای آن ریشه در تاریخ و فرهنگ دیرینهی ایران داشت نشان و درفش ایران برگزیدند.
ازاینرو با استواری میتوان گفت جنبش مشروطیت به شوند( دلیل) پرداختن و پررنگ گفتمان ملی در زمینههای سیاسی و فرهنگی ایران، نقش سترگ در گسترش و بالندگی تاریخنگاریهای ملیگرایانه و شناساندن پیشینهی باستانی ایران بهعنوان زیربنای هویت ملی ایرانیان داشت؛ ازاینرو »ناسیونالیسم »یکی از بنیادیترین ستونهای مشروطهخواهی به شمار میرفت که بستری ارزشمند را برای روشنفکران و سیاستمداران ایرانقاجاری و پس از آن پهلوی فراهم آورد تا در ساختار تازه، شکوفایی دیدگاههای ملیگرایانه درباره تاریخ ایران دست بزنند.
مشروطیت ایران جدای از فراز و فرودها٬ پیروزیها و ناکامیها٬ دستاوردها و پیامدهایی که داشت٬ پیامی روشن و گویا دارد؛ این که ملیگرایی ایرانی پویا٬ و سازنده و است که با تار و پود فرهنگ ایرانیان سرشته شده٬ جایگاه کارساز آن در رخدادهایی همچون روی کارآمدن دولت صفویه وجنبش مشروطه را نمیتوان نادیده گرفت.
یارینامه:
ایران؛ هویت٬ ملیت٬ قومیت؛ حمید احمدی
ایران بین دو انقلاب؛ یرواند آبراهامیان
هویت ایرانی؛ احمد اشرف
آستانه تجدد؛ داود فیرحی
تشیع و مشروطیت؛ عبدالهادی حائری
تاریخ مشروطه ایران ایران؛ احمد کسروی
مشاهدات و تحلیل اجتماعی و سیاسی از تاریخ انقلاب مشروطه، محمدعلی کاتوزیان
فریدون آدمیت و تاریخ مدرنیته؛ علی اصغر حقدار
نوشتار: تحول مفهوم هویت ملی در مشروطه؛ شروین وکیلی
نوشتار: جایگاه هویت ملی در ایران؛
فرشید دیلمقانی ، محمدعلی قاسمی