جهاد، یا دفع افسد به فاسد؟!
اندکی پسازاینکه در سال ۱۹۱۴ م/۱۲۹۳ خ جنگ جهانی اول در اروپا درگرفت، پای ایران مفلوک قاجاری نیز ناخواسته به آن جنگ جهانگیر کشیده شد. آن زمان، ایران شاهد سلطنت نوپای نوجوانی ۱۴-۱۵ ساله و مریضاحوال به نام احمدشاه قاجار بود. ایران، اعلان بیطرفی کرد، اما زبانههای توفنده آن جنگ آنچنان قوی بود و دولت قاجار آنچنان ضعیف که زبانههای جنگ بهناچار ایران را نیز در برگرفت. در این میان، خوزستان نیز که به لحاظ جغرافیای سیاسی هم با عثمانیهای حاکم بر بینالنهرین هممرز بود و هم شاهد حضور قدرتمند انگلیس و متحد محلی آن در خوزستان، شیخ خزعل و همزمان بریتانیا نیز داشت تازه مراحل بهرهبرداری از نفت کشفشده در مسجدسلیمان را پیگیری میکرد، طبعاً، استان دستخوش تحولات سیاسی- نظامی بس پیچیدهای گردید. درواقع، در حدود یک سال و چند ماه سرزمین خوزستان شاهد جولان عثمانیها و متحدان آنان در رویارویی با بریتانیاییها و متحدان آنها شد؛ بازهای زمانی که دولت ایران اعلام بیطرفی کرده بود اما درعینحال در مناطقی از خوزستان جنگهای خونینی بین دو اردوگاه متعارض اصلی جنگ جهانی یعنی بریتانیا و خلافت عثمانی درگرفته و منجر به جان باختن صدها تن از هموطنان عرب خوزستانی شد. بازه زمانی وقوع این درگیریها، ماههایی از دو سال ۱۹۱۴-۱۵ م/۱۲۹۳-۹۴ خ بود.«قیام عشایر عرب خوزستان علیه انگلیس در جنگ جهانی اول» به قلم محمد (عبدالله) طرفاوی راوی صادق و تیزبین این رویداد تلخ و دردناک است.
«قیام عشایر…» که ۷۸۲ صفحه حجم دارد، دارای یک فهرست مطالب مفصل میباشد و در ۴ فصل و ۱۷ بخش تنظیم شده است:
فصل اول: ایران و جنگ جهانی اول
- بخش اول: اوضاع ایران قبل از جنگ جهانی اول
- بخش دوم: تحولات جهان و شروع جنگ جهانی اول
- بخش سوم: جنگ جهانی اول و بیطرفی ایران
فصل دوم: اوضاع سیاسی و اقتصادی خوزستان در آستانه جنگ جهانی اول
- بخش اول: اوضاع سیاسی خوزستان در آستانه جنگ جانی اول
- بخش دوم: اوضاع اقتصادی خوزستان در آستانه جنگ جهانی اول
فصل سوم: امپراتوری عثمانی، حمله به عراق و نقش علمای دینی (سنی و شیعی)
- بخش اول: امپراتوری عثمانی و جنگ جهانی اول
- بخش دوم: نقش علمای سنی در حرکت جهاد
- بخش سوم: نقش علمای شیعه در حرکت جهاد
- بخش چهارم: حضور علمای شیعه در جبهههای جهاد
فصل چهارم: قیام عشایر عرب خوزستان
- بخش اول: جنگ جهانی اول و خوزستان
- بخش دوم: قیام عشایر عرب خوزستان علیه انگلیس
- بخش سوم:؟
- بخش چهارم: تمرکز قوای انگلیس در اهواز (ناصری) برای طرد قوای عثمانی
- بخش پنجم: آغاز یورش وحشیانه قوای انگلیس علیه بنی طرف در سوسنگرد (خفاجیه)
- بخش ششم: تحلیلی بر نقش زنان، نحوه تأمین مایحتاج غذای عشایر، نقش هوسه و یزله و آمار شهدا و مجروحین واقعه جهاد
- بخش هفتم: آثار و نتایج واقعه جهاد و قیام عشایر عرب خوزستان
- بخش هشتم: روزشمار واقعه جهاد
کتاب، همچنین شامل چندین پیوست میباشد: فهرست منابع، منابع فارسی، پایاننامهها، روزنامهها، مجلات و نشریات، منابع عربی، منابع انگلیسی، منابع آلمانی، فهرست اسناد، اسناد فارسی، اسناد عربی، اسناد انگلیسی، اسناد آلمانی، اسامی اشخاص.
«قیام عشایر…» ازلحاظ شکل و محتوی در قالب یک « تکنگاشت»(monograph) تاریخی تهیه و تدوینشده که طبعاً هدف اصلی آن بررسی ابعاد و زوایای گوناگون رویداد تاریخی سیاسی-نظامی مذکور در عنوان کتاب است. پیشگامان تحقیق درباره این رویداد، عمدتاً غربیها بودهاند و سپس یکی دو محقق عراقی. پژوهشگران غربی پیشگام که در این زمینه قلم زدهاند عبارتاند از Moberly(1927)، Wilson(1930)، Luhrs(1938) و Strunk(1977). پژوهشگران عرب خوزستانی در دو-سه دهه گذشته بهصورت پراکنده در کتابها یا مقالات خود به جنبههایی از این رخداد پرداختهاند، اما بهطورقطع اکنون میتوان گفت که اثر ارزنده جناب طرفاوی در میان همه آثار در زبانهای مختلف ازلحاظ جامعیت بیهمتاست و از این جنبه شایسته یک «دستمریزاد» صادقانه و صمیمانه است. کتاب ازلحاظ جنس جلد، طراحی روی جلد و پشت جلد، صحافی، حروفچینی و صفحهآرایی بسیار چشمنواز و خوشخوان است. حسن دیگر کتاب این است که پیداست طرفاوی ازلحاظ روش تحقیق از همان آغاز، طرح تحقیق روشن و پیچیدهای را همچون یک نقشه راه در پیش چشم داشته و گامبهگام آن را پیش برده است. هم کار تحقیق کتابخانهای بسیار وسیعی انجام داده و هم بهصورت میدانی با بسیاری از بازیگران خوزستانی عشایر درگیر در آن ماجرا (بستگان و بازماندگان نزدیک آنها) مصاحبه کرده است. فهرست منابع پرشمار و چند زبانی (فارسی، عربی، انگلیسی، آلمانی) اثر نشاندهنده شدت پایبندی مؤلف به مراجعه مسئولانه به بیشینه منابع ذیربط است. همچنین، اختصاص یک بخش مجزای کتاب به نقشآفرینی زنان در آن ماجرا (که تاکنون متأسفانه این بخش آن رخداد در روایتگریها پیشین مغفول بوده) از دیگر ابتکارات و نوآوریهای تابوشکنانه پژوهشگر است. نگاه انتقادی و البته منصفانه به منابع نیز از دیگر محاسن کار طرفاوی است. همچنین است کشف پارهای اسناد و مدارک جدید توسط مؤلف که به درک بهتر پویایی رویدادهای موردنظر کمک میکنند. افزون بر این، چاپ اسم و مشخصات و عکسهای بسیاری از بازیگران آن رویداد (از محبوب تا منفور) از دیگر اقدامات مثبت و ستودنی جناب طرفاوی در این کتاب است.
بههرروی، با توجه به ابعاد گوناگون ماجرای اصلی موضوع کتاب، چکیده کلان روایت کل کتاب به شرح زیر است. همچنان که اشاره شد، کشیده شدن پای خوزستان به آن جنگ به دلیل تحرکات متقابل سه بازیگر اصلی آن جنگ جهانی در منطقه خاورمیانه یعنی انگلیس از یکسو و عثمانی/آلمان از سوی دیگر بود. درواقع، با گسترش روزافزون ابعاد جنگ در مناطق مختلف منطقه، هریک از سه بازیگر منطقهای در پی یارگیری بودند تا به آن ترتیب مواضع خود را مستحکمتر سازند و توازن قوا را به نفع خویش آرایش دهند. درصحنه ایران/خوزستان که دولتش ظاهراً اعلان بیطرفی کرده بود (دولت قاجار عمدتاً همپیمان سنتی بریتانیا بود)، شیخ خزعل به دلیل روابط ویژه خود با انگلیسها، عملاً در کنار انگلیسها بود. از سوی دیگر، عثمانی که تحتفشار انگلیسها برای رها کردن سلطه خود بر بصره بود با استفاده از شعارهای مذهبی –اسلامی و صدور فتاوای مفتیان خود برای راه انداختن جهاد علیه «کفار غربی»، میکوشید تا مسلمانان بینالنهرین و ایران را با خود همدل و همراه سازد. وقتی درگیریهای نظامی انگلیس و عثمانی در حولوحوش بصره تشدید میشود، گروههایی از روحانیون سنی و شیعه عراق به نفع خلافت عثمانی و علیه انگلیسها اعلام جهاد کرده و اقدام به بسیج مردم در جامعه عشایری عراق میکنند. در این زمان، خلیفه عثمانی با انگلیس، فرانسه و روسیه رویاروی شده بود و با آلمان همپیمان. بهموازات پیشرویهای انگلیس در متصرفات عثمانی و ساقط کردن حکومت عثمانی بصره، نوعی ائتلاف نظامی عثمانی/سنی/شیعه شکل میگیرد و علیرغم آنکه انگلیسها رسماً اعلام میکنند با عربها و ایرانیها مشکلی ندارند، اما ائتلاف اسلامی مذکور به طرق مختلف میکوشد تا به انگلیسها ضربه بزنند. این ائتلاف، میکوشند تا با همکاری آلمانها به چاههای نفت، خطوط لوله نفت، و در صورت امکان پالایشگاه تازه تأسیس انگلیس درآبادان ضرباتی وارد آورند و درکار انگلیسها اخلال کنند. عثمانیها برای تحقق این برنامه خود با نقض بیطرفی ایران وارد خاک خوزستان میشوند. دولت ایران اعتراض میکند. از اینجا به بعد است که آرایش نیروهای قومی-عشیره ای خوزستان دچار نوعی چنددستگی میشوند. گروههای بزرگی از عربهای خوزستان زیر بیرق شیخ خزعل در کنار انگلیسها میمانند، اما شمار فراوانی نیز به پیروی از برخی علمای شیعه عتبات در کنار عثمانیها قرارگرفته، همکاری میکنند و به نفع آنان میجنگند. طوایف بختیاری و لر به تأسی از بزرگان خود با انگلیسها و شیخ خزعل میمانند، و در شهرهای اصلی و مهم خوزستان یعنی دزفول و شوشتر نیز عموماً بیطرفی حفظ میشود و مردم و علما خود را در آن ماجراها درگیر نمیکنند. درواقع، در گیرودار جنگ جهانی اول که بریتانیاییها در بخشهایی از خوزستان مستقرشده بودند و حفظ نظم و امنیت عمومی شهرها و روستاها را بر عهده داشتند، علیرغم اینکه درواقع نیرویی اشغالگر محسوب میشدند اما درعینحال درزمینهٔ ایجاد و گسترش سامانمند امنیت عمومی اجتماعی، انجام اقدامات عمرانی و حتی رسیدگی به دادخواهیهای مردم آنچنان عمل میکنند که رویه دادگستری آنها مورد تائید صاحبنظرانی محلی و ملی مانند آیتالله محمدباقرمعزی دزفولی، سید محمدعلی امام اهوازی، احمد کسروی، ناهیدی دزفولی و دیگران قرار میگیرد (امام،۱۴۰۰).
بههرحال، بهتدریج طی چند ماه مرکز ثقل درگیریهای به غرب اهواز (خفاجیه/سوسنگرد، هویزه و سکونتگاههای عشایری پیرامون آنها)، فلاحیه/شادگان، ویس، حوالی اهواز و محمره/خرمشهر کشیده میشود. حضور نظامی آشکار عثمانیها و همپیمانان شیعی عراقی-ایرانی آنها در استان زیادتر میشود، با همدستی چندتیم آلمانی لولههای نفت مسیر مسجدسلیمان- آبادان در منطقه ویس-ملاثانی منفجر میشوند، انگلیسها و شیخ خزعل اقدام به سرکوبی این گروه نسبتاً پرشمار از عشایر همتبار خود میکنند. چرخهای چندماهه از همگراییها و واگراییهایی کوتاهمدت عشایری آغاز میشود و در این گیرودار و درگیریها و برادرکشیها صدها تن از عشایر یا مستقیماً توسط آتش قوای انگلیس به شهادت میرسند و یا در درگیریهای برادرکشانه میان خود عشایر رقیب. در این میان، یکی از نظامیان ارشد انگلیسی به نام کاکس (Cox) چند بار رسماً و کتباً به عشایر خوزستانی همپیمان عثمانیها یادآور میشود که ما با شما ایرانیها و عربها طرف درگیری نیستم؛ اما آن دسته عشایر، کوتاه نمیآیند و به مبارزات خود علیه انگلیسها ادامه میدهند چراکه به باور آنان انگلیسها به خاک ملل مسلمان تجاوز کرده و با خلافت (حکومت اسلامی) درگیر شدهاند. جنگها و درگیرهای پراکنده، همچنان از عشایر خوزستان، از انگلیسیها (به شمار بسیار کمتری) و نیز عشایر عراقی وارده به خوزستان تلفات میگیرد. دولت ایران، همچنان بهصورت پیاپی به عثمانی و حضور نیروهای آن در خوزستان اعتراض میکند و یکی دو بار نیز به انگلیسها. یگانهای مکانیزه انگلیسی با سربازان هندی –بنگالی خود چند مرحله و در چند مکان با نیروهای مشترک عرب و عثمانی درگیریهای بسیار خونینی انجام میدهند. درهرحال، با شکستهای عثمانیها از انگلیسها در خاک عراق و تضعیف پشت جبهه ائتلاف عثمانی/شیعی، برخی از قوای این گروه مشترک به خاک عراق عقبنشینی میکنند. سپس، انگلیسها اقدام به پاکسازی خوزستان از نیروهای آلمانی و عثمانی کرده و عشایر عرب خوزستانی/عراقی متحدانشان را نیز تنبیه و گوشمالی میدهند. نهایتاً، انگلیسها با عقد قراردادهایی با برخی عشایر عرب خوزستان امنیت حوزههای نفتی و لولههای نفت خوزستان را نیز تأمین میکنند. در پایان، پس از بیش از یک سال درگیریهای مسلحانه برخی عشایر عرب خوزستان که متحمل خسارات جانی-مالی بس زیادی شدهاند، از طریق نامهنگاری و ارسال شکوائیه به دولت ایران، قوای انگلیس و مجتهدین و علمای داخل (و نیز عتبات) به خونخواهی شهدای خود و دریافت تأمین جانی و جبران خسارات وارده اقدام میکنند. این، پایان تراژدی خونباری بود که به شهادت صدها نفر از عشایر متدین و پایبند به شعائر اسلامی شیعی و طرفداران روحیه وحدت اسلامی و رویارویی با مهاجمین به سرزمینهای اسلامی انجامید.
با توجه به رنگ و بوی اسلامی-شیعی آن قیامها و محبوبیت آنگونه فضای گفتمانی که با شعارهای انقلاب اسلامی و روحانیون و نهادهای انقلابی نیز قرابت تام دارد و همچنین با توجه به حضور شمار بسیار زیادی از خانوادههای آن شهدا در منطقه، طی دو سه دهه اخیر بزرگداشت آن رویداد همواره موردتوجه جریانات و نهادهای ذیربط قرارگرفته است. کار ارزشمند مؤلف گرامی، جناب آقای محمد (عبدالله) طرفاوی نیز در همین راستا قابلدرک و قابلتحسین است.
بااینهمه، نکاتی را نیز میتوان بهعنوان نقد و کاستیهای کتاب یادآور شد. از اشکالات ظاهری کتاب یک نکته آزاردهنده است و آن بخش سوم (از فصل چهارم) است که نه در صفحات فهرست مطالب و نه در بدنه کتاب، حدود جایگاه آن مشخص نیست؛ نه پیداست کجا آغاز میشود و نه کجا پایان میپذیرد که بیتردید این امر ناشی از بروز اشکالی درحروفچینی بوده است. همچنین، در بخش هشتم کتاب (روزشمار واقعه) علیرغم ارزش فوقالعاده زیاد این طرح ابتکاری مؤلف گرامی، به نظر میرسد که تاریخهای مندرج در هر سه ستون (تاریخ شمسی سال ۱۲۹۳؛ تاریخ میلادی ۱۹۱۴؛ تاریخ قمری ۱۳۳۲) از جایی به بعد دچار اشکال (تایپی/حروف چینی؟) شدهاند چراکه تاریخگذاریهای جداول از دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۲۹۳/۱۹۱۴ میلادی، و ۱۳۳۲ قمری آغاز میشود و پس از ماههای بسیار که نهایتاً به جمعه ۷ مرداد/۳۰ ژولای/۱۸ رمضان میرسد! تاریخ سالهای مندرج در سرستونهای اصلی همچنان دستنخورده باقیمانده، درصورتیکه قاعدتاً هر سه تاریخ باید از جایی به بعد یک سال به جلو کشیده شوند.
عنوان اصلی کتاب نیز به گمانم از جنبه تدقیق علمی گویا و دقیق نیست چراکه ذکر عنوان «قیام عرب خوزستان» القاکننده آن است که گویی در آن رویداد تاریخی تمام قبایل و عشایر عرب خوزستان یکدست و یکسان عمل کردهاند، درصورتیکه خود مؤلف بهروشنی و بهدرستی در سرتاسر تحقیق ارزنده خود نشان داده که اعراب خوزی آن روزگار دچار دودستگی (و گاه چنددستگی) بودهاند، و اتفاقاً علیالاصول جمعیت پرشمار (تر؟) عشایر پیرو شیخ خزعل اصولاً با این قیام نهتنها همراهی نکردند بلکه شدیداً در عمل با آن مخالف بودند و در درگیریهایی که در سطح منطقه با عشایر رقیب داشتند تلفات جانی-مالی بسیاری بر یکدیگر وارد کردند. بهاینترتیب، این تعمیم و کلیگویی در عنوان کتاب، به استناد محتویات خود کتاب مدلل و مستند نیست. نکته بعدی، نوعی ضدونقیض گویی این پژوهشگر گرامی در نتیجهگیری نهایی است. جناب طرفاوی با اذعان آشکار به اهداف شوم عثمانیها در خوزستان (و ایران) میکوشد تا از اتحاد و همدستی و همداستانی گروهی از همتباران خود با عثمانی دفاع و یا آن را توجیه کند. دقت فرمایید که طرفاوی در برشمردن اهداف سیاسی، اقتصادی و نظامی عثمانی در خوزستان به نکات زیر اشاره میکند
-تسلط کامل بر اروندرود و خلیجفارس بهمنظور قطع منافع انگلیس
-پیوستن منطقه استراتژیک خوزستان به خاک عثمانی و تضعیف ایران با عنوان تنها کشور شیعی
– تسلط بر اروندرود به خاطر منافع اقتصادی و تردد آزاد کشتیهای خود در این آبراه
– ارتباط با کشورهای خلیجفارس و سیطره کامل بر آنها
-الحاق خطه زرخیز خوزستان به خاک عثمانی و بهرهگیری از منابع عظیم اقتصادی آن (ص. ۲۱۵)
حتی درباره ذهنیت عمومی مردم عراق نسبت به عثمانیها نیز مؤلف مینویسد «عشایر شیعه عراق، با دشمن سابق خود یعنی ترکها متحد شدند… عشایر به سب ظلم و ستمی که سال قبل ترکها بر ایشان روا داشته بودند، از آنها کینه داشتند…» (ص. ۱۹۳). حال، بهاینترتیب بهراستی خواننده درمیماند که چگونه باید از آن سیاست نیاکانی دفاع کرد یا آن را توجیه نمود؟! آیا منطقیتر و واقعبینانهتر نیست که قیام بخشی از نیاکان محلی خود را «پناه بردن از عقرب جراره به مار غاشیه» تشبیه کرد و آن جانبازیهای صادقانه همتباران را مصداق ضربالمثلهای فارسی «دفع افسد به فاسد» یا «افتادن از چاله به چاه/چاه به چاله» ارزیابی کرد؟! در سرتاسر کتاب، جناب طرفاوی برای توجیه سیاست گروهی از عشایر عرب خوزستان عمدتاً به نیات خیر آنان در ایستادگی در برابر «کفار غربی»، پیروی از شعارهای دینی علمای عتبات و هماندیشان آنان در خوزستان و حرفشنوی آن دسته از عشایرخوزی از گروهی از علما و مجتهدین عتبات و ایران اشاره میکند. بهاینترتیب، پیداست که متر و معیار محقق گرامی عمدتاً هویتی است و ایدئولوژیک که گویی نهایتاً هرچه باشد بالاخره عثمانیها مسلمان بودند و خودی!! حتی خواننده تیزبین در این نیز درمیماند که آن علما و مجتهدین با کدام ادله فقهی و کلامی انگلیسیها را «کافر» قلمداد میکردند ولی آلمانی ها را خیر؟ «استعمارگر» دانستن انگلیسها در آن دوران، سخنی است منطقی و مسموع که اکثریت خود صاحبنظران انگلیسی (و غربی) نیز آن را تائید کرده و میکنند، اما اطلاق عنوان کلامی –فقهی «کافر» به مردم و کشوری که تاکنون همواره با عنوان فقهی-کلامی «اهل کتاب» شناسایی شدهاند، بیشتر به یک شعار باانگیزههای سیاسی همخوانی دارد و اثبات صحت اطلاق و انتساب آن نیازمند بسیاری دلایل ذیربط. چگونه بوده که علمای عتبات، انگلیس ها (یا دولت آنان را)مصداق کفر و کافر معرفی کرده اند و آلمانی ها(و دولت آنان را) شایسته همپیمانی با مسلمین؟! شاید به همین دلایل و شبهات بوده که دیگر پژوهشگر عرب خوزستانی صاحبنظر با حزم و احتیاط در ارزیابی کلی خود از آن قیام مینویسد «ماهیت و اهداف این حرکت، ماهیتی اعتقادی و در جهت دفاع از عقاید و مقدسات نبوده، بلکه ماهیت و صبغهای دنیوی و مادی داشته است»(قیم،۱۳۹۲، ص. ۱۹۳). بااینوجود، تلاش تحقیق همهجانبه جناب طرفاوی کاملاً ستودنی است: حیاک الله.
منابع
امام، عباس (۱۴۰۰). ستایشنامه مجتهد دزفولی خطاب به افسر انگلیسی. سایت خبرگزاری خورنا. جمعه ۲۲/۱۱/۱۴۰۰.
قیم، عبدالنبی (۱۳۹۲). فراز و فرود شیخ خزعل. تهران: نشرآمه.