امان از باد بیجا
احمدرضا رستمی/ خورنا
دو نمونه باد داریم مزاجی و مجازی که نوع اول به دلیل نفخ و تخدیر بلعیات روزانه در جهازات شکم است که تشخیص و درمان آن برعهده پزشکان و طبیبان است نه ما.
اما نوع دوم که مجازیست حکایت آن بادیست که کم مایه را باد و امر را بر او مشتبه میکند که علیآباد شهر است نه ده.
این باد که در کانونهای فرصت طلب، منفعت جو، سیاس و شامورتیگر تولید و با چاخان و چاپلوسی تقویت می شود نه تنها کم مایه را؛ که دانا و فرهیخته را نیز میتواند تحت تاثیر قرار داده و به ورطه غرور، نخوت و دست آخر سقوط رهنمون کند.
نقل است که روزی قاآنی شاعر مدیحه سرای دوره قاجار به نزد امیرکبیر میرود و در وصف او قصیدهای بلند میسراید. امیر برآشفته و غضبناک میشود و دستور میدهد که این مردک را بگیرید و بر کف پایش چوب زنید تا دیگر برای مقامات چاپلوسی نکند.
اکنون نزدیک به دو قرن از این ماجرا میگذرد ولی همچنان قاآنی هایی وجود دارند که از قلم و زبان آنها هیچ فضیلتی برنمیخیزد جز مجیز گویی از مقامات و دست بوسی و دست لیسی و تکان دادن دم!
البته تا زمانی که نوعی نگاه دگم اندیش، جامعه را دو قطبی و به خودی و ناخودی تقسیم میکند بی گمان در این بین انگل هایی نیز متولد می شوند که با هدف رسیدن به مطامع شخصی، باد بیجا را به گروه غالب پمپاژ می کنند.
ما اعتقاد داریم که هر تریبون دار و صاحب قلمی باید جستجوگر غرور باشد نه گدایی قدرت و مکنت چراکه او پیغمبر روشنایست و تابنده نور بر تاریکی ها نه ماله کش کاستی ها….…والسلام
احمدرضا رستمی از اهواز ( ۲۹ بهمن ماه ۱۴۰۱)