حافظ در آکسفورد!
بابک عبدالهی پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی از اهواز
از قدیمی ترین کتابخانه ها اروپاییان، کتابخانه بادلیان دانشگاه آکسفورد است که راه اندازی آن به قرن هفدهم بازمی گردد. آورده اند که در این کتابخانه حدود ۴ میلیون و پانصد هزار جلد کتاب و ۵۰۰۰ متر نسخه خطی وجود دارد که با کمی تامل در آن، ارزش گردآوری نسخ تشکیل دهنده این مرکز نمایان خواهد شد.
اما آنچه انسان را یاری می کند تا در مورد چگونگی برپایی چنین مراکزی و اینکه این مشهوریت و معروفیت بین المللی شان به چه شکل و با استفاده از چه روش هایی حاصل شده تامل کند، داشتن دقت در آثار جمع آوری شده و توان ذهنی طبقه بندی این آثار می باشد. به بیان دیگر و ساده تر آنکه باید دید اعتبار فرهنگی کتابخانه بادلیان آکسفورد بر مبنای آثار تالیفی و تحقیقاتی انگلیسی هاست! و یا آنکه روح استعمارگرایانه روباه پیر اروپا، تصمیم به دست و پا کردن تشخص علمی و ادبی با دست اندازی و غارت مکتوبات و متون کهن دیگر ملت ها داشته و اینسان آن مرکز بزرگ و آن مستعمره ادبی را ساخته و پرداخته است.
یکی از محتواهای موجود در این کتابخانه نسخه ای منحصر و نایاب از دیوان غزلیات حافظ است. نسخه ای که ویژگیهای عجیب و منحصری دارد و از نسخ دیگر کاملا متمایز است.
از مهمترین این خصایص میتوان به آن نکته اشاره داشت که نسخه بادلیان دیوان خواجه شیراز، در زمان حیات او کتابت شده است. این نسخه بیش از دویست سال است که در کتابخانه بادلیان آکسفورد نگهداری می شود و متاسفانه باید به این نکته نیز اشاره داشت که بر اساس اطلاعات منتشر شده و تحقیقات صورت گرفته این نسخه توسط یک فرد انگلیسی در سال ۱۷۹۳ از ایران خارج و به آکسفورد منتقل شده است.
این نکته نیز حاکی از روح درنده خویی در کالبد بیمار انگلیسی هاست که کار را بدانجا رسانده بودند که به متون فرهنگی تالیفی ملت های دیگر خصوصا نسخ و دیوان های ادیبان زبان فارسی در محدوده نفوذ این زبان ( ایران،هند، افغانستان، پاکستان، کشمیر) نیز رحم نمی کرده و سعی در بلعیدن و غارت آنها داشته اند.
علیرغم آنکه زبان و ادب فارسی توسط انگلستان در محدوده تمدنی شبه قاره هند، بر افتاد و این امر از خصومت انگلیسی ها با این زبان حکایت دارد ولی این نکته می بایست از نظر دور نماند که جمع آوری نسخ کهنه ادبیات فارسی به چه کار ایشان می آید که با ولع مخصوص و منحصر خود به تجمیع آنها در بادلیان پرداخته اند.
تاسف برانگیزتر آنکه امروز اگر محققی بخواهد از این نسخ استفاده کند باید هزینه ای گزاف را بپردازد و نسخه کپی اثر را دریافت کند. جالب آنکه بدانیم حدود شش نسخه دیگر دیوان حافظ که از قرن نهم بر جای مانده نیز در کتابخانه های مختلف انگلیس وجود دارد، همچنین نسخ دیگری از دیوان خواجه شیراز در کتابخانه های پاریس، وین، میشیگان، هلند نیز موجود است که خود این موضوع نیز موید روح استعماری اروپاییان است که علاوه بر ثروت های مادی ملل دیگر، علاقه وافر و بیمارگونه ای به غارت مستندات اندیشه ورزی آن ها داشته اند.
براستی اگر می بایست زبان فارسی در هند پس از هفتصدسال حضور، مورد حجمه و هجوم اروپاییان و خاصه انگلیسی ها قرار می گرفت و از بین می رفت، پس نگه داری متون کهن این زبان در کتابخانه ها آن قاره چه توجیهی دارد؟
نکته مهم و پیام نوشتار آنست که اروپاییان میتوانند در اثبات وجه (دروغین) روشنفکرانه و متمدنانه شان، در یک حرکت فرهنگی، نسخ غارت شده و کتاب های دزدیده شده مردمان دیگر دنیا را به ایشان بازگردانند. یقینا با پیشرفت های حاصل شده در امورات مربوط به کتاب داری، اسباب نگاهداری از این متون نیز در کشورهای مادر فراهم است.
پایان سخن آنکه وجود نسخه بادلیان دیوان حافظ برجای مانده از قرن هشتم در انگلستان معنایی ندارد و این نسخه را ایرانیان چشم براه اند، چراکه درک حافظ برای ذهنیت اروپاییان محال ممکن است.