پیشینه پزشکی و عمل جراحی در ایران
عادل آل حسن / باستان شناس از خوزستان
پزشک ریشهای اوستایی دارد و به معنای درمانبخش آمده است. کهنترین مدارک نوشتاری درباره چگونگی فعالیتهای پزشکی در ایران باستان را میتوان از لابهلای متون اوستایی به دست آورد. در فصل ۱۵۷ از کتاب سوم دینکرد، پزشکی به انواع گوناگونی تقسیم شده و از خصوصیات و ویژگیهای پزشک و آزمودن او پیش از آغاز حرفهاش توضیحاتی آمده است. در این کتاب، پنج وسیله معالجه شامل «کلام مقدس، آتش، نباتات، کارد و داغ» ذکر شده است. به باور ایرانیان باستان دود دادن عضو مریض با بعضی از گیاهان معطر مفید و آتش در نابودی بیماری موثر بود.
در ایران باستان پزشکان جزیی از طبقه بالای اجتماع بودند و در کتاب مقدس زرتشتیان بطور مفصل درباره شروط یک پزشک ایدهآل بحث شده است. درواقع بنا به اصول زرتشتیان مهمترین و اساسیترین شرط پرداختن به پزشکی این بود که شخص، علم پزشکی را دقیقا فرا گرفته باشد. او میبایست مردی اهل مطالعه، خوش حافظه، علاقهمند به حرفه پزشکی و دارای اندوخته تجربی فراوان میبود. او باید بهدقت بیماران را معاینه کند و اعضای بدن و مفاصل را بشناسد و اطلاعاتی نیز درباره داروها داشته باشد. همچنین پزشک میبایست محبوب و خوش سخن باشد و با بیماران از روی صبر و مهربانی رفتار نماید و برای پول و نفع مادی کار نکند و در کارش خداترس باشد.
براساس کتاب اوستایی وندیداد، نخستین پزشک جهان ثریتا نام داشت. در «اردیبهشت یشت» که بخش سوم از کتاب اوستا میباشد از پنج گروه پزشک نام برده شده است. نخست «اشوپزشک» بود که به وسیله آموزش پاکیزگی محیط و بهداشت بدن از بیماری جلوگیری میکرد. در مرحله دوم «دادپزشک» بود که مسئول قرنطینه، تشخصیص سمها، قتلها و خودکشیها را برعهده داشت. در مرحله سوم «پزشک جراح» و در مرحله چهارم «گیاهپزشک» قرار داشت که توسط گیاهان به درمان بیماری میپرداخت. و بالاخره در مرحله آخر «روانپزشک» قرار داشت که برای درمان از گفتارهای مقدس و آرامشبخش سود میجست. کریستنسن عقیده دارد که ایرانیان باستان برای مزد پزشکان از غلات، لباس زیبا و اسب تندرو بهره میبردند. در متون اوستایی و فارسی میانه، مزد پرداختی به پزشک بر اساس طبقه اجتماعی درمانشونده و نیز عضوی که درمان میشود تعیین شده است. با این حال گزنفون اظهار میدارد، در دوره کوروش دوم (کوروش بزرگ) هزینه معالجه و تهیه دارو از بودجه مملکت تامین میشد.
بر اساس مدارک موجود در دوره هخامنشی، داریوش یکم دانشکده پزشکی معتبری در مصر احیا کرده بود. بر همین اساس میتوان ادعا کرد که شاهان هخامنشی برای متخصصان اهمیت فراوانی قائل بودند و در میان افرادی که در جنگها به دست ایرانیان اسیر و یا پناهندگانی که به مرزهای امپراتوری هخامنشی میگریختند، افراد اهل فن و حرفه با آغوش گرم پذیرفته میشدند که در این میان، پزشکان جایگاه والایی در دربار آنان داشتند. از پزشکان معروف یونانی که در دربار اردشیر دوم هخامنشی خدمت میکرد کتزیاس بود. وی جراحت اردشیر دوم را که در نبرد با برادرش کوروش جوان ایجاد شده بود درمان نمود.
در زمینه پزشکی و چگونگی طب و طبابت در دوران هخامنشی مدارکی نیز از کاوشهای باستانشناسی بهدست آمده است؛ برای مثال در یکی از الواح، به جا مانده از دوره هخامنشیان، که لوحی سکایی است، سربازانی دیده میشوند که در حال معالجه سربازان دیگر هستند و با برگ مورد و نواری ظریف، که شاید از جنس کتان باشد، جای زخم را میبندند. بقراط، پدر علم پزشکی در آثار خویش اظهار میدارد که برخی از مبانی نظری پزشکی خود را از خاندان «سئنا یا سینا» مُغانی در هگمتانه باستان (احتمالا همدان) اقتباس کرده است. سیریل الگود عقیده دارد، ایرانیان اصول آن چیزی را که طب یونانی نامیده شده است را به یونانیان دادهاند.
طب و پزشکی در دوره ساسانی پیشرفت زیادی کرد بطوری که شاپور یکم دستور داد آثار زیادی از یونانی و هندی درباره مباحث پزشکی ترجمه نمایند. با این حال اصول طبابت ایران باستان کاملا زرتشتی و مبتنی بر روایات اوستایی بود. براساس متون تاریخی که بهدست ما رسیده، بیمارستانی بهدستور خسرو انوشیروان در شهر قدیم گندیشاپور ساخته شده بود. قیفیتی مورخ اسلامی در کتابش «تاریخچه یادگیری انسان» اذعان دارد در سال بیستم سلطنت خسرو انوشیروان پزشکان گندیشاپور در یک سمپوزیوم علمی تحت سرپرستی جبرئیل درستآبادی پزشک رسمی دربار خسرو انوشیروان گرد هم آمدند. این گردهماییها بدستور شاه انجام میگرفت. در نیمه اول قرن پنجم میلادی واقعهای رخ داد که بر اعتبار و اهمیت علمی گندیشاپور افزود و آن مهاجرت عدهای از مسیحیان نسطوری از آسیای صغیر به این شهر بود و چون در بین آنها دانشمندان و پزشکانی نیز وجود داشتند و با خود کتابهایی درمورد پزشکی و فلسفه آورده بودند به تدریس در دانشگاه گندیشاپور مشغول شدند.
با این وجود کاوشهای باستانشناسی در شهر سوخته در ۳۰ کیلومتری جنوب شهر محمدآباد و در حاشیه جاده زابل به زاهدان در استان سیستانوبلوچستان که از سال ۱۳۴۶ خورشیدی آغاز شده و تاکنون نیز ادامه داشته مبحث جدیدی در حوزه پزشکی پیشروی باستانشناسان، انسانشناسان و ایرانشناسان گشوده است. یافتههای باستانشناسی از شهر سوخته که حدودا ۱۲۰۰ سال مسکونی بوده حاکی از آن میباشد که پزشکی و فعالیتهای جراحی در ایران حداقل پیشینهای ۵ هزار ساله داشته است. یافتهای که باستانشناسان از شهر سوخته کشف کردهاند، جمجمهای است که در یکی از قبور گورستان شهر سوخته کشف شده و متعلق به دختری ۱۳ ساله بوده که از بیماری هیدروسفالی رنج میبرده است. به عقیده باستانشناسان پزشک شهر سوخته آگاهانه به جراحی جمجمه دختر مذکور اقدام کرده و با برشی متهای (عمل جراحی ترفیناسیون) قصد تخلیه مایعات زائد از جمجمه او را داشته است. مطالعات بعدی گویای این بود که دختر شهر سوخته ۶ الی ۱۲ ماه بعد از عمل جراحی زنده مانده و شاهد آن رشد استخوان نازکتری در اطراف برش جراحی و ترمیم آن در طول اندک حیات او بوده است . نکته مهم اینجاست که جراحی مذکور در جهان باستان کمنظیر بوده و پزشک شهر سوخته در این جراحی موفق عمل کرده است.
منابع:
الگود، سیریل، ۱۳۵۲، تاریخ پزشکی ایران، ترجمه محسن جاویدان، تهران، انتشارت اقبال.
کریستنسن، آرتور، ۱۳۷۹، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، انتشارات دنیای کتاب.
گزنفون، ۱۳۵۰، کوروشنامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران، انتشارت ترجمه و نشر کتاب.
کاویانی، پویا، ۱۳۸۹، پزشکی و سیر تحول درمان در ایران باستان، فصلنامه تاریخ پزشکی، سال دوم، شماره سوم، صص ۹۸-۶۷.
اَسکالونه، انریکو، ۱۳۹۵، باستانشناسی جوامع ایران باستان، ترجمه سید منصور سیدسجادی، تهران، انتشارات سمت.