جشن سپندارمز را زنده کنیم
اشکان زارعی پژوهشگر تاریخ از اهواز
سازمان ملل متحد٬ سال۱۹۷۷ میلادی هشتم مارس برابر با ۱۷اسفند را به یاد٬ بستنشینی زنان کارگر کارخانهٔ کتانبافی نیویورک روز زن نامیده٬ چهلو چهار سال است٬ چنین روزی در جهان همواره گرامی داشته میشود.
همچنین هرساله در۱۴ فوریه (۲۵بهمن) عشاق بر پایهی افسانهٔ فداکاری والنتین کشیش رومی در ۷۰۰ سال پیش٬ به پیشواز جشن ولنتاین رفته٬ دلدادگی را ارج میگزارند.
بیگمان بیشتر مردم جهان نمیدانند ایرانیان نخستین کسانی هستند که هزاران سال پیش برای سپاسگزاری از جایگاه زن٬ پنجم اسفند را به نام وی نامگذاری کرده٬ مهرورزی و دوستداشتن را ستایش میکرند.
در گاهشماری ایران باستان روز پنجم هر ماه در زبان اوستایی «سِپِنَتهآرمئیتی» spenta-Armaiti گفته میشد که در زبان پهلوی به گونهٔ «سپندارمت» Spandarmat و در فارسی سپندارمز اسفندارمذ و اسفند آمده است.
این واژه از دو بخش «سپنته»به چم (معنای) پاک و «آرمئیتی» یعنی فروتنی٬ بردباری و فداکاری است که در جهان مینوی چهارمین ویژگی و امشاسپندان خداوند بوده و در جهان خاکی نگاهبان زن و زمین بهشمار میآید. زیرا هر دو٬ نماد زایش و باروری هستند که بیهیچ چشمداشتی بامهربانی و فروتنی هرچه دارند به دیگران میدهند.
روز سپندارمز پنجم هرماه و دوازدهمین ماه سال درجرگهٔ جشنهای ماهانه ایران باستان است که در پی برابری نام روز و نام ماه برگزار میگردیده٬ آن را سپندارمزگان میخواندند .
این جشن هزاران سال پیش با نشانهی گل بیدمشک در بزرگداشت زن برپا شده٬ بدان مزدگیران و مژدگیران نیز میگفتند. دراین روز زنان از انجام کارهای خانه برکنار بوده٬ مردان به جای همسران خویش به رُفت ورُب و پخت و پز پرداخته٬ درحالی که بانوان رخت نو پوشیده بودند درکنار شوی خود شادی کرده از آنها پیشکشی و دهش میگرفتند.
بسیاری از نویسندگان و چامهسرایان مانند: خلف تبریزی و مسعود سعدسلمان در دستنوشتههای خود از این جشن نام بردهاند. چنانکه ابوریحان بیرونی در کتاب «آثارالباقیه» مینویسد:
«اسفندارمز٬ فرشتهٔ موکل آب بر زمین است. سپندارمز در ماه سپندارمز به جهت یکی شدن نام روز با ماه٬ جشن زنان بوده است و مردان به زنان هدیه میدادند. این آیین در شهرهایی چون اصفهان٬ ری و پهله و شهرهای مرکزی و غرب ایران برجای مانده است و به فارسی مزدگیران میگویند».
همچنین به باور عبدالحی گردیزی«از این جهت این جشن را مردگیران میگفتند که در این روز زنان به اختیار خویش و با آزادی شوی و مرد زندگی خود را برمیگزیدند.»
با برآمدن دین اسلام به ایران سالنمای یزدگردی از میان رفته٬ سرگردانی در ماهها و چرخش در جشنها و آیینها پدید آمد که این جستار (موضوع)٬ خود کاستیها و دشواریهای بسیاری را در زمینهی مالیاتگیری٬ کاشت و برداشت فراوردههای کشاورزی در پی داشت.
بدینگونه در سال ۴۷۱ هجری قمری به فرمان ملکشاه سلجوقی٬ خیام دانشمند بزرگ ایرانی به همراه چند تن از دستیارانش٬ گاهشماری نوینی را با الگوبرداری از سالنمای یزدگردی ساختند که به نام سلطان ملکشاه سلجوقی «تقویم جلالی٬ تقویم سلطانی و تقویم ملکی» میگفتند.
در این گاهشمار تازه جشن سپندارمز به روز ۲۹ بهمن جابهجا شد. اکنون نیز هممیهنان زرتشتی سپندارمزگان را در چنین روزی گرامی میدارند.
ایرانیان باستان نکوداشت جایگاه زن را افزون بر روز سپندارمز٬ همواره در نگرش و کردار خود نیز به روشنی نشان دادهاند. آنجا که به گواه گلنبشتهها٬ در کارگاههای تختجمشید ٬ زنان بسیاری درکنار مردان کار کرده٬ گاه سر کارگر بوده و دستمزدی برابر میگرفتند.
این بانوان از ۵ ماه مرخصی زایمان برخوردار بوده٬ هنگام انجام دادن کار میتوانستند دست از کار کشیده به فرزندان خود شیر دهند.
از اینرو به زنانی برمیخوریم که باداشتن شایستگی به سرپرستی و جایگاههای بالاتری نیز دست مییافتند٬ چنانکه «آرتیمیس» به دریاسالاری ارتش هخامنشی و «آرتادخت» به سرپرستی خزانهداری اشکانیان رسیدند. از همه برجستهتر «آزرمیدخت و پوران دخت» دو شاهزادهٔ ساسانی نیز به پادشاهی برگزیده شدند٬ که این جستار نمایانگر باور هازمان ( جامعه) ایرانی به توانمندی و نقشآفرینی زنان است.
در نگاه اسطورهای نیز٬ زنان نامدار شاهنامه مانند:
« سیندخت»٬ «رودابه»٬ «فرانک»، «گردآفرید»، «تهمینه» و….هریک نمونهی برجستهای از دانایی٬ مردانگی و پاکدامنی بودند که همهجا یار و یاور همسران خود هستند.
یکی از ویژگیهای برجستهی زن ایرانی در روزگار باستان برخورداری از پوشش و حجاب بود که هردوت و استرابون تاریخنگاران یونانی و رومی از آن یاد کردهاند. به گفتهٔ پلوتارک، زنان هخامنشی از «چادر» بهره میبردند زیرا به باور آنان نپوشاندن هریک از اندامها دور از ادب و اخلاق بود٬ زنان اشکانی نیز روسریای بر سر میگذاشتند که به آن (مگناا) میگفتند که پس از اسلام٬ اعراب به شوند (دلیل) نداشتن «گ» آن را مقنعه خواندند.
از همینرو است که ویلدورانت میگوید: پوشش در میان زنان ایران باستان بسیار برجسته بود که میتوان ایران را منشا اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.
باید بر خود ببالیم که نیاکان ما پیش و بیش از دیگران نگاه ستایشگرانهای به زن داشته٬ در گاهشماری خود روزی را بهنام آنان جشن میگرفتند٬ اما باید شرمسار نیز باشیم درحالی٬ چهار دههٔ گذشته از مبارزه با فرهنگ غرب و بومیسازی سخن گفتهایم٬ امروز فرزندان انقلاب با ناآگاهی از گذشتهٔ سرزمین مادری و پیشینهی نیاکانی «مشتاقانه به آیینهای فرنگی چشم دوخته٬ جشنهای هالوین٬ تنکسگیوینگ و ولنتاین را برپا میکنند.
بیمهری به تاریخ ایران باستان٬ افزون بر سردرگمی و بیگانگی جوانان ایران زمین با «خویشتن خویش» راه را برای کشورهای جدا شده از ما هموار میکند که چهرهها٬ آیینها و باورهای ایرانی را به نام خود ثبت جهانی کنند که شاید سپندارمزگان نیز دچار چنین سرانجامی شود.
یادمان باشد ایران از دو فرهنگ ایرانی و اسلامی برخودار است که نادیده گرفتن هر یک بیگمان پیامدهایی را درپی خواهد داشت. این دو بال فرهنگی نه تنها هیچگاه در ستیز با یکدیگر نبودهاند٬ که ایرانیت و اسلامیت در هزارتوی تاریخ این سرزمین زمینهی شکوفایی ودگرگونیهای بسیاری را پدید آورده است.
به همین شوند در فرهنگ ایرانی جایگاه زن را میتوان هم در زادروز حضرت فاطمه «س» و هم روز اسفندگان گرامیداشت.
از دیرباز گفتهاند گذشته٬ چراغ راه آینده است. از این رو سپندارمزگان و همهٔ جشنهای ایران باستان را زنده کنیم تا با بهره بردن از اندیشهٔ پیشینیان٬ فرهنگ امروز را تنومند٬ کارساز و بالنده سازیم
یاری نامه:
گاهشماری وجشنهای ایران باستان٬
هاشم رضی
جشنهای ایرانی٬بهرام عسکری
زن درایران باستان٬هدایت علوی
زن درایران باستان٬ماریابروسیوس
اززبان داریوش٬هایدماری کخ