تدقیق در متن
بابک عبدالهی
یادداشتی در محتوای ادبیات کلاسیک و تدقیق های بایسته
نظام منسجم ادبیات و ضرورت فهم بن مایه های آثار ادبی کلاسیک، همواره بیانگر تمایلات استعلایی و گرایش های ناب روان متاثران این بخش از مطالعات انسانی ست که بی شک باید اذعان داشت بطور اخص آثار کلاسیک ادبیات ایران، دارای وجوه و جانمایه های برگرفته از مفاهیم اسلامی، همچنین حاوی چکیده ای حجیم از علوم مدرن نظیر فلسفه و از این دست می باشد که یافتن، استنباط، استخراج و بکاربست آن مبین تیزهوشی و خردمندی مخاطب است. تاکید موکد آنکه پدیدآورندگان ادبیات کلاسیک فارسی، عموما عالمانی برجسته و فیلسوفانی متفکر بوده اند که سعی در روان درمانی جامعه با روش های بیان اندرز، توصیه نصایح و پندنگاری، داشته اند. منظومه ادبی ایران دارای انباشت عمیق و بسامد بالای مفاهیم است که بنظر این یادداشت مهم آنست که میزان تاثیرگذاری آن در جامعه با روشهای اندازه گیری امروزین سنجش گردد. محتوای حیات اجتماعی برگرفته از مفاهیم اعتقادی، دارای شاخص هایی نظیر ادراک، عمق، محتوا، گذشت، یاری، وفا و مفاهیمی از این دست می باشد که حافظه تاریخی ایرانیان نیز به غایت با آنها آشناست. اما در راستای حفظ و صیانت از این محتوای اعتقادی و تدقیق آموزنده در آن، می بایست توسعه آموزشهای اجتماعی در بسترهای موجود، نگاهی جدیدتر و نه از سر تاریخ ادبیات بلکه از دیدگاه محتوای مقدم بر فرم، به این موارد داشته باشد. اینکه حافظ در چه قرنی میزیسته، یا سلیم تهرانی در کدام شهر متولد و در کجا سکنی گزیده است و یا اینکه شمار ابیات بیدل دهلوی بیشتر است یا طالب آملی، به جاری شدن انگاره های جامعه شناختی مستتر در آثار ایشان کمکی نمیکند. آنچنان که گفته شد جامعه ای که با عصر تبادل اطلاعات از طریق فضاهای غیرواقعی( مجازی) مواجهه تاریخی دارد، میبایست از فرم به محتوا در حرکت باشد. اینکه سعدی در باب جامعه چه میگوید مهمتر است از آنکه سعدی چند غزل سروده و حیات ادبی او به چند بازه زمانی تقسیم بندی میشود. امروز مطالعات تطبیقی ادبیات در جهان مدرن به کلیشه ای در دپارتمان های ادبی دانشگاههای بزرگ و معروف جهان بدل شده است که لازمه این تطبیق ادیبانه، در ابتدا داشتن استعداد فهم ادبی، تدقیق در معانی ادب کلاسیک، توانایی تحلیل نظریات مدرن دانشگاهی در علوم انسانی و در نهایت تطبیق و تحلیل قیاس مدارانه ادبیات ملل مختلف است. از همین منظر است که یادداشت حاضر بر ضرورت دقت در آثار کلاسیک ادبیات فارسی تاکید دارد. تمام منظومه های ادبی جهان به نوعی در مقام قیاس با آثار ما قرار گرفته اند و چه بسا نظریات جامعه محور با محوریت علوم انسانی، وامدار اندیشه کلاسیک نوشته های ادیبان این مرز و بوم هستند. احترامی که امروزه ایرانیان برای شعرا و ادیبان خود در عصر کلاسیک (نه شعر نو و سپید و امثال آن که در نهایت تاسف نوعی پراکنده گویی پر ابهام را در شیوه ادبی ایران رایج کرد) قائل اند که متاسفانه به تحلیل و درک کامل و قابل اشاره ای در جامعه پذیری آنها در مواجهه با الزامات تمدن مدرن منجر نشده است و بنابراین همان جامعه مجازی و فضای توسعه و تبادل اطلاعات مشخصا در زمینه ادبیات جامعه شناسانه که میتواند تکیه بر داشته های روان تحلیلگر حافظ یا بنیانهای فکری صائب تبریزی داشته باشد. امروز از شکسپیر و گوته سخن به میان می آورد و گزین گویه های آنها را ترجیح و نشر میدهد. ژست آکادمیک یک استاد ادبیات در دانشگاههای ما نیز بر فهم ادبیات تطبیقی استوار شده است که این مهم بعضا بدون در نظر داشتن پیش نیازهایی که در بالا اشاره شد، تحقیق میشود. استاد دانشگاه در زمینه ادبیات، زمزمه اشعار شکسپیر و بر زبان راندن نیما و سهراب را نماد روشنفکری میداند حال آنکه این نتیجه در نبود تخصص و حوصله مطالعات ادبی آثار کلاسیک و نیز ناتوانی در ایراد انتقال مفاهیم آن نوع ادبی، حاصل میگردد. به عبارت دیگر آنکه به درک صحیح و کاملی از حافظ رسید، سهراب سپهری را نمیتواند به تحلیل بنشیند چراکه گونه ای از سطح تعقلات استعلایی در اثر ادراک حافظ وجود دارد که مانع از پرداخت به نیما و امثال ادبی سبک او میگردد.