به خجستگی دهم بهمن و جشن سده/ آتش‌ پرستی سخنی ناروا و دیرپا

اشکان زارعی پژوهشگر تاریخ از اهواز

ای جوان برخیز تا جشن سده برپا کنیم
آتش شادی بیفروزیم و خوش غوغا کنیم
سنت و آیین ایران کهن را نو کنیم
اندرین روز خجسته یاد از آبا کنیم
«رسام ارژنگی»

ساخت ماشین بخار در سده‌ٔ هجدهم میلادی آن‌چنان دگرگونی‌ای در صنعت٬ کشاورزی و ترابری پدید آورد که از این رویداد با نام « انقلاب صنعتی» یاد می‌کنند.
زیرا زندگی انسان٬ پیشرفت نموده٬ شهرها ریختی تازه یافتند٬ راه برای نوگرایی ( مدرنیته) هموار گردید.
از‌ این‌رو فن‌آوری و دانش‌های امروز را باید از دستاورد‌های آن به ‌شمار آورد.

بی‌گمان پیدایش آتش نیز هم‌چون ماشین‌ بخار جنبشی شگرف در هزاران سال پیش پدیدار نمود. هنگامی که انسان غارنشین آتش٬ را شناخت٬ از روشنایی و گرمای آن بهره فراوان برد. با ذوب٬ آهن ابزارهای چوبی و سنگی را کنار گذارده٬ آسان‌تر شکار نمود تا خوراکش دیگر خام نباشد. او چارپایان را رام کرده٬ به دام‌داری و کوچ‌نشینی پرداخته٬ آرام و پیوسته با روی‌آوردن به کشاورزی٬ یکجانشین گردید.
بنابراین پیدایش آتش را باید آغاز تمدن و شهرنشینی دانست که شکوفایی زندگی انسان و پیدایی دوره‌ٔ تاریخی درپی آن بوده است.

از‌این‌رو آتش در همه‌ٔ فرهنگ ستایش شده و گاه برای آن جایگاه خدایی نیز برشمرده‌اند٬ چنان‌که آزتک‌ها(Aztek) در مکزیک برای خدای آتش پرستشگاه می‌ساختند. چینی‌های باستان نیز خدای آتش را٬ تس‌اونگ(Tasaovang) نامیده٬ هر سال برای آن جشنی بزرگ برپا می‌کردند. در میان یهودیان٬ یهوه با حضرت موسی با٬ زبانه آتش گفتگو کرده در سراسر تورات به نیکی از آن یاد شده است. یونان باستان نیز فرشته آتش را هستیا (Hastia) و رومی‌ها وستا (Vesta) گفته با آیین‌های ویژه‌ای آن را پرستش می‌کردند.
در قرآن‌ کتاب آسمانی مسلمانان نیز در سوره هایی چون «واقعه‌ آیه۱» و «کهف‌ آیه۹۶» از سودمندی‌های‌ آتش ‌سخن‌ گفته شده است

چگونگی پیدایش آتش در ایران باستان را باید در استوره‌ها جستجو کرد٬ آن‌جا که هوشنگ٬ پادشاه پیشدادی که شیوه کشت و‌کار٬ کندن کاریز وکاشتن درختان را به مردمان خویش آموخته بود٬ روزی با یارانش به شکار رفته٬ مار سیاه و ترسناکی را در راه دید. وی به آهنگ کشتن مار سنگی به سوی او پرتاب کرد، مار می‌گریزد اما آن سنگ به سنگی دیگر برخورد کرده٬ آتش از آن برخاست، که در پی آن بوته‌های پیرامون٬ آتش می‌گیرند. بدین‌سان هوشنگ شاه٬ به فرخندگی برافروختن آتش٬ خداوند را ستایش نموده٬ فرمان داد هرساله جشنی باشکوه برگزار شود.
فردوسی دراین‌باره می‌گوید:

فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد.

به گفته‌ٔ مری بویس این جشن یادگاری از روزگار کشاورزی بوده است زیرا ایرانیان باستان بر‌پایه گاشماری خویش می‌دانستند که دهم بهمن٬سرما افزایش می‌یابد٬ پس برای جلوگیری از آسیب به کشاورزی و دام‌هایشان و کاستن سرما در کرداری نمادین هر ساله در چنین روزی جشنی را به نام سده همراه با آتش‌ افروزی برپا می‌کردند.
البته آنان با برگزاری جشن «نوسده» در پنجم بهمن به پیشواز سده رفته٬ خود را برای پاسداشت بهتر آن آماده می‌کردند.

با فرا‌رسیدن دهم بهمن هنگامی که هوا رو به تاریکی می‌رفت پشته‌های انبوه خس و خاشاک را آتش زده٬ با جشن و شادی به نیایش و ستایش آفریدگار می‌نشستند٬ تا در نگرش خود دیو سرما را شکست داده و یاد هوشنگ پیشدادی را برای شناسایی آتش٬ گرامی بدارند. از این‌رو وی را بنیانگذار جشن سده نامیده‌اند:
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار

درباره چرایی نام سده سخن‌ بسیار است. دکتر مهرداد بهار این واژه را به چم ( معنی) پیدا شدن می‌داند. دکتر جواد برومند سعید:« سده را برگرفته از مصدر کهن آسدن به چم آمدن می‌داند» که هر دو نگرش بازتاب‌دهنده پیدایش آتش است.
به باور برخی نیز سَدَه واژه‌ای فارسی به چم شماره صد است که چنین ریختی در واژه سَدِه (قرن) دیده می‌شود.
در زبان پهلوی این نام را سَتْْ٬ سَتَگْ و سدگ می‌گویند که واژه‌ عربی سدق از آن مایه گرفته است. در نگاه این گروه سَده
یعنی سد روز از زمستان سپری شده٬ زیرا در ایران باستان سرما از آبان شروع می‌شد و در دهم بهمن به اوج می‌رسید.
چنان که در بعضی از روستاهای ایران هنوز زبانزد «صد به سده، پنجاه به نوروز» شنیده می‌شود.

به گفته برخی دیگر چون از دهم بهمن تا پایان اسفند٬ پنجاه شبانه روز است آن را سده نامیدند. چنان‌که ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم می‌گوید:
«سبب نامش چنان است که از آن (جشن سده) تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب» هم‌چنین منوچهری دامغانی در
این‌باره چامه‌ای سروده است:

ونیک بیامدست به پنجاه روز پیش
جشن سده٬ طلایهٔ نوروز و نو بهار

سده از دیرباز همچو نوروز٬ مهرگان و شب‌چله در جَرگه‌ٔ جشن‌های ملی بوده که ایرانیان همواره خود را پایبند به برگزاری آن دانسته٬ به گفته‌ٔ خیام
« هرسال٬ از گذشته تا امروز٬ آیین آن پادشاهان نیک عهد در ایران و توران به جای می‌آرند».

از ارزشمندی سده در نزد ایرانیان و بزرگی آن همین بس که فرمانروایان ترک‌نژاد نیز این جشن را ارج می‌گزاردند. چنان‌که عنصری چامه‌ای درباره محمود غزنوی و جشن سده سروده است:

سده جشن ملوک نامدار است
زآفریدون از جم یادگار است.

بیهقی نیز از پاسداشت جشن سده در روزگار مسعود غزنوی به سال ۴۲۶ هجری گزارش می‌دهد که از ده فرسنگ زبانه‌های آتش آن دیده می‌شد.

به گفته ابن‌اثیر در کتاب کامل‌التواریخ٬ ملک‌شاه سلجوقی در «هجدهم ذی‌حجه سال ۴۸۴ در بغداد جشن سده را به راه انداخت».
به گواه تاریخ با شکوه‌ترین جشن سده را پس از اسلام مرداویج زیاری در اصفهان برپا کرده٬ در دو سوی زاینده‌رود بوته‌های آتش بسیار روشن نمود.

جشن سده از یک‌‌سو اندیشه ناب ایرانی یعنی پیروزی خوبی بر بدی را به نمایش می‌گذارد. آن‌جا که در داستان هوشنگ٬ مار سیاه نشانه‌ٔ مرگ٬ نیستی و اهریمنی است و آتش نشانه روشنایی٬ سازندگی و اهورایی به شمار می‌آید چنان که خلف تبریزی در کتاب برهان قاطع آورده است:
«هوشنگ با همراهان از پیدا شدن آتش٬ خرم و شادان گردید و گفت: این نور خداست که دشمن ما را کشت».

از سوی دیگر سده بزرگداشت جایگاه کارساز آتش در زندگی است. زیرا با پدیداری آن چرخ تمدن با شتابی چشم‌گیر به چرخش درآمد

ایرانیان باستان افزون بر سده٬ باجشن‌های اردیبهشت‌گان٬ شهریورگان و آذرگان نیز جایگاه ارزنده آتش را ارج می‌گزاردند چرا که این داده‌ٔ خداوندی درکنار سودمندی‌های پیش گفته٬ با باورهای دینی و فلسفی آنان نیز درآمیخته بود.

واژه آتش در ادبیات فارسی از
پیشینه‌ای کهن برخوردار است.
این نام در کتاب اوستا به گونه‌ٔ آتَر(Atar)٬ در زبان پهلوی آتور(Atur) و در فارسی کنونی آذر و آتش آمده است.

در فرهنگ ایران باستان آتش‌ گوهر زندگی٬ نشانه‌ پاکی و راستی بوده است در همین راستا هر کس که می‌خواست بی‌گناهی خود را در کاری نشان دهد با پیروی از آیین «وَرَ یا وَرنگه» Varangh از آتش گذر می‌‌کرد٬که داستان گذشتن سیاوش از آتش نمونه‌ای از آن است.

به باور ایرانیان آتش هرجا و هرگاه افروخته ‌شود بیماری، پلشتی٬ بدی و زشت‌کاری ناپدید می‌گردد.
به همین شوند (دلیل) در هر شهر، هر کوی ‌‌و کاشانه ‌در جایی که به آن اجاق می‌گفتند٬ آتشی ‌را همواره روشن نگاه می‌داشتند تا فراوانی٬ خجستگی وتندرستی از آن‌جا رخت برنبندد.
از‌این‌رو زبانزد «اجاق‌کور» و دود دادن اسپند و چرخاندن آن در خانه ریشه در همان باور‌های گذشته دارد.

دیدگاه ایرانیان‌ را به آتش‌ باید در اندیشه‌های مینوی‌ و زمینی‌ آن‌‌ها بررسی کرد در نگاه مینوی، روشنایی نماد اهورا مزدا به‌ شمار آمده٬ به هنگام ستایش‌ آفریدگار و نمازگزاردن، رو به‌ روشنایی ایستاده٬ خورشید در روزها٬ آتشکده‌ها و شب‌ها قبله‌گاه آنان بود.
فردوسی این رویکرد ایرانیان را در چامه‌ای این‌گونه بازگو کرده است:

به یک هفته بر پیش یزدان بُدند
مپندار کاتش‌پرستان بدند
که آتش بدانگاه مهراب بود
پرستنده را دیده پُر آب بود.

در نگرش زمینی‌ نیز به باور نیاکان ما جهان‌ آفرینش بر پایه چهار آخشیج آتش، آب، هوا و خاک‌ استوار‌ است؛ اگر‌ هر کدام از آن‌ها آلوده شده‌ یا از بین‌ روند، زندگی‌ انسان تیره و تار می شود.
به همین شوند ایرانیان با ویژه کردن جشن ها و آیین های بسیار نقش ارزنده‌ٔ این‌ آفریده‌ها را گوشزد می کردند.‌

بنابرآن‌چه گذشت ایرانیان‌ باستان٬ برای آن‌که آتش را فروغ ایزدی دانسته ونقشی بسزا در زندگی ‌آن‌ها و چرخه‌ٔ آفرینش داشته است نه پرستش، که پرستاری و نگهداری ‌می‌کردند.‌
زیرا در جهابینی آنان سپندینگی( تقدس) تنها از آن خدا بوده٬ ارج‌گزاری پدیده‌ها و آفریده‌ها یکسره با پرستش جداست.

آیا ایرانیانی که از کودکی یاد گرفته‌اند تکه نانی را در کوچه و خیابان برداشته‌٬ به کناری بگذارند٬ نان پرست هستند؟ آیا
شیعیانی که بر بارگاه امامان٬ امام‌زاده‌ها و سقاخانه بوسه زده٬ از آنان « طلب» می‌کنند٬ پرستشی انجام داده‌اند؟ یا آن که این رفتار‌ها برآیند بیرونی نگرش انسان به خداوند و دین به‌شمار می‌آید؟

یاد‌مان باشد همان‌گونه که حج و آیین‌های آن نمادی از همبستگی مسلمانان٬ نیایش و سپاسگزاری از خداوند وبیزاری از بت‌پرستان و شیطان به شمار می‌آید، آتش نیز هزاران پیش می‌توانسته و می‌تواند نماد زمینی خدای یکتا باشد.

در حالی که در هیچ سنگ‌نگاره یا سنگ‌نبشته‌ای نشانی از کرنش ایرانیان در برابر آتش یا قربانی برای آن دیده نمی‌شود٬ چگونه می‌توان آن‌ها آتش‌پرست خواند؟
به راستی ‌مردمانی ‌که هزاران سال پیش خردمندانه فریاد برآوردند جهان با پیروی از اندیشه، گفتار و کردارنیک آباد خواهد شد و گندی‌شاپور بزرگترین دانشگاه جهان را پایه‌گذاری کردند باید آتش پرست دانست؟
کسانی که در تاریخ دیرینه سال خویش به گواه رخداد‌نویسان برده‌دار نبوده٬ برای ساختن کاخ‌ها و کوشک‌های خود٬ آزادی انسان که به گفته‌ٔ اسلام «اشرف مخلوقات» است را از او نگرفتند آیا باید پرستنده‌ٔ آتش نامید؟

شوربختانه برخی خواسته و برخی ناآگاهانه واژه‌ٔ «مجوس» را آتش پرستی می‌دانند حال آن‌که این نام ریخت دگرگون شده مگوس عبری٬ مکوش سریانی و مگی لاتین است که به گونه مجیک نیز «Magic» به چم جادو به زبان‌های اروپایی راه یافته و ریشه در واژه‌های فارسی مغ٬ مگوپت و موبد داشته٬ به هیچ روی به چم( معنی) آتش‌پرستی نیست.
به ویژه آن‌که قرآن در سوره حج آیه ۱۷ مجوسان را در کنار یهود، نصارا و صابئین٬ اهل کتاب‌ و جدای از مشرکان دانسته که خود گواهی بر یکتا‌پرستی ایرانیان دارد.

باید بر خود ببالیم که هزاران سال پیش نیاکان ما به جای پرستش آدمک‌های سنگی و گلی بی‌خاصیت خردمندانه آتش٬ آفریده خداوند یگانه را گرامی می‌داشتند که جهانِ امروز نیز به گونه‌ای دیگر از نیرو٬ روشنایی و گرمای آن بهره برده و اگر نباشد انسان سده‌ٔ بیست و یکم میلادی درمانده و آشفته می‌شود.

از‌این‌رو جشن سده نه تنها نکو‌داشت پیدایش آتش٬ که ارج‌گذاری اندیشه والای ایرانیان و کوشش خستگی‌ناپذیر آن‌ها برای ماندن و بودن در درازنای تاریخ است.

یاری‌نامه:

گاه شماری و جشن های ایران باستان، هاشم رضی

جهان فروری، بهرام فره وشی

جشن ها و آیین های کهن در ایران امروز، محمود روح الامینی

جشن های باستانی، علی خوروش

رمزگشایی از آتش، کاظم علوی پناه

میراث باستانی ایران، ریچارد فرای

دایرالمعارف اسلامی، آذرتاش آذرنوش