تلمبار تاملات یک روانکاو/ یادداشتی در واکاوی فهم انتزاعی بیدل دهلوی
به قلم بابک عبدالهی
بنظر میرسد در زمان نگارش یک سمفونی، حجم عظیمی از تاملات بدون نظم و توالی در ذهن بصورت صدا بروز میکنند و مرتب نمودن و چینش این صداها، سمفونی را میسازد. این تامل شاید در ساختارنویسی برای آثار تاثیرگذار از جنس موسیقی کلاسیک، کتاب و یا حتی نقاشی بسیار موثر افتاده است. دقیقا از این منظراست که شایسته است توجه خاصی را به سمت و سوی انگاره های ذهنی و بن مایه های تودرتوی فهم انسان، معطوف کرد و از این مسیر به تحلیل و ارزیابی تمایزات روانکاوانه میان بشریت به لحاظ میزان ادراکات محیطی ایشان پرداخت.نتیجه هر چه باشد، موید دریافت های متفاوتی ست که هر انسان از یک نوشته، یک صدا، یک پیام،یک برخورد اجتماعی و از این فرم ها و محتواها دارد.
ذهنیت بیدل دهلوی نیز، دارای انگاره های سهمگین مستتر در لایه های تودرتوی فهم اوست و شاید از این حیث است که خود او میگوید:
معنی بلند من، فهم تند میخواهد سیر فکرم آسان نیست،کوهم و کتل دارم
فهم تندی که بیدل از آن سخن به میان می آورد همان بخشهایی از سمفونی ست که اوج تاملات عمیق و نهادینه شده افکار شنونده ای که فهم درستی از موسیقی دارد را برانگیخته و او را به تعالی، معنا و نهایتا مابعدالطبیعه نزدیک می سازد. نقطه ای که بیدل دهلوی همواره از آن به دفعات بسیار یاد میکند و بیان اش را بدان معطوف میسازد. همان مفهومی که در ادبیات به آن می گویند، عالم بالا. همان عالم ادراکات ناب بشر که تاثیر پذیرفته از الهیات و شاخص های شکوهمند باورهای عقیدتی و بینش استعلایی اوست.آنچه در ادبیات جامعه شناسی امروزین به آن شاخص انتزاعیات تمدن گفته میشود. اینکه تا چه میزان بتوان با تکیه بر نگارش یک یادداشت از احوالات فزاینده و روح استعلایی بیدل دهلوی پرده برداشت را نمیدانم و این نادانی در اثر استعاره های پارادوکسیکالی ست که او مرتب تکرار میکند. بیدل از منظر انگاره های سنگینی که در ابیات خود نقل میکند بدنبال ایجاد تفاوت در سطح فهمیدن هاست.از عبارت سطح فهمیدن ها منظور آنست که فرد به درجه ای از تعالی برسد که سعی کند همه مفاهیم را بصورت کامل،درست و عمیق دریابد و از این منظر نیز هرگز از بلندای مفاهیم نکاهد. مفاهیم سترگ و معانی بی ملاحظه از فرط صحت و تعالی، برای تاملات عمیق بیدل دهلوی بسیار پاس داشته شده است. آنچنانکه صداهای خاص برای ذهن عجیب یک روانکاو. شاید با این توضیح بتوان بر اینکه انسانهای رشد یافته هر کدام در نوع موضوع مورد ترقی، توانسته اند نسبتی از روان رونده انسانی را در موضوعات و مفاهیم، تجربه کنند و از این منظر بیدل دهلوی از جمله این صاحبان روان است. در یک تحلیل تحقیقی نیز میتوان اینگونه ابراز داشت که در وادی فرهنگ و روانکاوی انسانی، آنچه مانع از ارایه تصویری مبسوط و قابل فهم برای همه آدمیان دیگر میشود، روح پر طمطراق و روان نا آسوده ایشان از اثرات تلمبار اندیشه های سنگین و مفاهیم ناب در دالان های روحی پیچ در پیچ آنهاست، دقیقا میخواهم بگویم به دنبال برخی آدمیان باید مرتب در ژرفای عمیقی که در آن غرق اند و فضای سنگین ذهنیت فلسفی شان که در آن سکنی گزیده اند، گشت.