مردی که به زانو درنیامد
اشکان زارعی
ای در رگانم خون وطن
ای پرچمت ما را کفن
دور از تو بادا اهرمن
ایران من٬ ایران من
پایداری ۳۴ روزه تکاوران نیروی دریایی در برابر ارتش عراق که با همهٔ توان آمده بودند تا یک روزه خرمشهر را به چنگ آورند٬ بیگمان برگ زرینی در پیشینهٔ سرافرازانه ودیرینه سال ایرانیان به شمار میآید.
آنان را که باید رستمها و بابکخرمدینهای امروزین نامید با دلاوری ستایشآمیزی کوچه به کوچه از خرمشهر پشتیبانی نمودند. به گونهای که از گردان ۶۰۰ نفره تکاوران تنها ۲۲۴ نفر به تندرستی به خانههای خویش بازگشتند.
یکم تا سوم آبان روزهایی تلخ و ناگوار برای تکاوران بود٬ زیرا از یک سو سربازان عراقی آرام٬ آرام شهر را به دست گرفته و از سوی دیگر جان باختن همرزمان خود مانند داریوش باقری٬ منصور پوراحمد٬ جهانریز دهقان٬ علیاکبر رجبی و….را با چشم میدیدند.
یکی از تکاورانی که در سوم آبان آرشوار جان خویش را در چلهٔ کمان نهاد و رها کرد تا مرزهای ایران بماند٬ ناوبان سوم محمد مختاری کرچگانی است.
چهل سال از شهادت غمانگیز او میگذرد بیآنکه کسی بداند او که بود٬ چه کرد و سرانجامش چه شد.
محمد مختاری کرچگانی درسال ۱۳۲۲ خورشیدی در تهران زاده شد. البته پیشینهٔ خانوادگی او به روستای کرچگان یکی از بخشهای شهرستان لنجان برمیگشت.
وی در سال ۱۳۴۶ به نیروی دریایی ارتش٬ رفته٬ ۲ سال دوره غواصی با ژرفای زیاد را در بندرانزلی به خوبی پشت سر گذاشت. با پدید آمدن رستهٔ تکاوران نیروی دریایی ٬محمد که بسیار تنومند و قدی بلند داشت به همراه علیمحمد طلوعیفرد٬ مصطفی ثمری٬ رحمانالفتی و اسماعیل بابایی در شمارنخستین گروهی بود که آموزش دورههای برتر کماندویی را مانند: «اس٬بی٬اس» ٬ «پی٬تی یا مربی ورزش »٬«پی تی ٬وان» و «پی٬تی٬استاپ یا دورهٔ عالی استادی» در آموزشگاه رویال مارین انگلستان با رتبهٔ یکم به پایان رساند.
مختاری در سال ۱۳۵۲ در جایگاه استاد و مربی آموزش دهنده تکاوران نیروی دریایی در پادگان منجیل برگزیده شد و تا سال ۱۳۵۹ همهی تکاوران مانند دریادار حبیب الله سیاری، فرمانده پیشین نیروی دریایی ارتش را آموزش داد.
با آغاز جنگ در ۳۱ شهریور۵۹ و یورش سربازان عراقی به خرمشهر.٬ محمد مختاری که خواهر وبعضی از بستگانش در آبادان و خرمشهر زندگی میکردند٬ با آن که در پادگان منجیل دارای مسئولیت بود و میتوانست به جبهه جنگ نیاید، اما به شوند (دلیل) دلبستگی به میهنش و چون به گفتهی خودش برای اینروزها آموزش دیده بود٬ به همراه دستهای که فرمانده آن داریوش ضرغامی بود داوطلبانه رهسپار خرمشهر گردید..شادروان علی سمیعیراد درباره شهامت ناوسروان مختاری در جنگ اینگونه میگوید: «پس از ناکامی های بسیاری که عراقی ها از تکاوران در خرمشهر دیده بودند، ۲۴ مهر ۵۹ یورش تازهای را از بامداد آغاز کرده، آتش توپخانهی سنگینی بر روی شهر میریختند، اوج درگیریها در خیابان چهل متری بود. محمد در جنگی تن به تن، با آن که دست راستش آسیب دیده بود، افسر عراقی را اسیر کرده٬ با دست چپ یقهی پیراهن او را گرفته بود.
توپخانه دشمن به یکباره پیرامون ما را گلوله باران کرد، همه دراز کشیدیم، افسر عراقی در همین حین فرار کرد، محمد به شتاب او را دنبال کرده و با حرکات کاراته نقش بر زمین ساخت، اما با اینحال دست چپش را زیر سر افسر عراقی گرفت تا به زمین برخورد نکند و با زبان انگلیسی از او دلجویی کرد.»
در روز سوم آبان، باختر «غرب» خرمشهر به دست عراقیها افتاده بود و توپخانهی آنان نیز پل این شهر را زیر آتشبار خود داشت. چند نفر از تکاوران به همراه هوشنگ صمدی فرماندهی آنان در خاور «شرق» خرمشهر در ساختمان فرمانداری گرفتار شده، آذوقه ومهمات آنها نیز پایان یافته بود.
محمد مختاری که در پیکارهای خیابانی تانکهای بیشمار عراقی را نابود کرده بود٬ برای کمک به سرهنگ صمدی و یارانش٬ داوطلبانه خودرویی را پر از مهمات کرده٬ با آنکه پل در تیررس عراقیها بود، با دلیری و به شتاب از روی آن گذر کرده، خودرو را جلوی فرمانداری میرساند، اما در همین هنگام تکتیرانداز دشمن پیشانی او را نشانه رفته و آرپیچیزن عراقی نیز خودرو را به آتش میکشد.
بدینگونه تن محمد بیآنکه چیزی از آن بماند غمگنانه در آتش سوخت تا پل خرمشهر برای همیشهٔ تاریخ فداکاری او را به یاد داشته و میدان فرمانداری نیز به دلاوری وی گواهی دهد.
فرماندهان رویال مارین انگلستان وقتی که از شهادت محمد مختاری آگاه شدند به یاد او پرچمهای این آموزشگاه را یک روز نیمهبرافراشته کرده٬ به خانوادهاش تسلیت گفتند.
بیگمان سرودهٔ« ممدنبودی» برای همهٔ محمدهایی است که از جان خویش گذشتند تا خرمشهر هیچگاه محمره نگردد. از محمد مختاری تا محمد جهانآرا و محمد صفا تا محمدرضا مرادی.
سالگرد شهادت ناوسروان محمد مختاری و همهٔ تکاوران و شهیدان خرمشهر را هر ساله گرامی بداریم تا افزون بر ارجگذاری نام و یاد این سربازان میهن٬ بدخواهان تاریخی ایران نیز بدانند٬ خوزستان٬ پاره تن ایران زمین است٬ خرمشهر٬ آبادان٬ شادگان٬ اهواز و…. نامهایی جاودان هستند.
اشکان زارعی پژوشگر تاریخ از اهواز
یارینامه:
*خاطرات ناخدا یکم هوشنگ صمدی؛ به کوشش قاسم یاحسنی
*خاطرات تکاوران