افکار عمومی؛ بزرگترین و ماندگارترین دستاورد مشروطه
اشکان زارعی
خورنا – شکست سنگین ایرانیان در دو جنگ با روسها اگر چه بسیار تلخ و دردناک بود اما نخبگان قاجاری را به اندیشه وا داشت تا شوند( دلیل) این ناکامیها را دریابند.
آنان در بررسیهای خود به جایگاه «افکار عمومی» و«مدرنیته» در چرایی برتری روسها و نیاز هازمان( جامعه) ایرانی به دگرگونی بنیادین پی بردند.
چنانکه در آن روزگار سراسر ایران را ستم بیپایان شاه، دربایان، شاهزادگان و والیان، فرسودگی ساختار سیاسی، اداری، آموزشی، بهداشتی و اقتصادی، ناآگاهی همگانی و چیرگی بینش خرافی، بیچارگی و تهیدستی مردم، واگذاری امتیازات فراوان به بیگانگان و دستدرازی آنان به خاک ایران را فرا گرفته اما اروپا در اوج پیشرفت و آبادانی بود
ازاینرو دورهی قاجاریه را اگر چه « عصر بی خبری» گفتهاند اما باید آن را آغاز «بیداری ایرانیان»، پدیداری «افکار عمومی» و تلاش برای رسیدن به نوگرایی به شمار آورد.
زیرا از آن روزی که عباس میرزای ولیعهد٬ نخستین گروه از جوانان را برای درس خواندن به اروپا فرستاد تا «اندیشهی ترقی» را به ایران بیاورند. تا آن هنگام که مظفرالدین شاه تن به مشروطهخواهی داد بیش از ۹۰ سال گذشت. اما در همهی این سالها نگرشنوخواهانه همزمان با افکار عمومی آرام٬ آرام ریشه دوانید و در جنبش مشروطه آشکار گردیده به سرانجام رسید.
بیگمان در این فرایند افزون بر رویدادهایی چون انقلاب بزرگ فرانسه و شکست روسیه از ژاپن، کسان بسیار و پر شمار نیزدر این راه پر پیج وخم جایگاهی کارساز داشتند که میتوان از گزارههای زیر نام برد
۱)- درباریان و سیاسیون
۲)- نویسندگان و روزنامهنگاران
۳)- روحانیون
۴)- بازاریان و بازرگانان
درباریان و سیاسیون
برخی از شاهزادگان، درباریان و سیاستمداران قاجاری که دل در گرو ایران داشتند با آگاهی از پیشرفت کشورهای دیگر چارهی کار را در الگوبرداری از آنها میدیدند.
از این رو عباس میرزا با ساخت کارخانههای توپسازی، تفنگ سرپر ٬ آماده سازی سپاه متحدالشکل، رستهی توپخانه، پایهگذاری دارالترجمه برای کتب نظامی٬ مهندسی و تاریخی در تبریز٬ راهاندازی میسیون در پاریس و لندن و همچنین فرستادن پنج تا هفت دانشجو به انگلستان برای فراگیری دانشهای نوین نخستین گام را برای نوسازی ایران برداشت.
قائممقام فراهانی٬ امیرکبیر٬ میرزاحسین خان سپهسالار و حتی در پارهیی موارد ناصرالدین شاه ومظفرالدین شاه هریک به شیوهیی گامهای دیگری را در راه فربهگی جنبش نوزایی ایران برداشتند.
چنانکه میرزاتقی خان فراهانی که به او امیرکبیر میگویند با پیروی از نوسازی عثمانی به نام « تنظیمات» ٬ کوششی خستگیناپذیر را برای شکوفایی کشور به برپایه قانون، برابری و داد به کار بست.
شاه کلید تلاشهای وی از یکسو پایهگذاری مدرسهی دارالفنون به عنوان نخستین مدرسه غیرمذهبی کشور بود که میتوانست دانش آموختگانی را برای آینده ایران آموزش دهد که توان نوسازی کشور را داشته باشند.
از سوی دیگر امیرکبیر برای افزایش آگاهی مردم و نهادینه شدن جایگاه «افکار عمومی» وقایع اتفاقیه را به عنوان نخستین روزنامه رسمی در ایران منتشر کرده، زمینه را برای چاپ و ترزبانی (ترجمه) کتب نیز فراهم آورد٬ چنان که برای برگردان نوشتارهای انیرانی از دانش یک انگلیسی به نام ادوارد برگس «E.Burgss» بهره برد.
با کشته شدن امیرکبیر در گرمابهی فین اگر چه روند نوسازی ایران از شتاب ایستاد اما هیچگاه از میان نرفت.
میرزا حسین خان مشیرالدوله ( سپهسالار) که برخی او را صدراعظمی آمیخته با خدمت و خیانت میدانند در جرگهی نخستین کسانی است که هازمان(جامعه) سنتی ایران را به پذیرش نوگرایی (مدرنیته) اروپا فرا خواند.
بنمایهی اندیشهی سپهسالار بیش از هر چیز برآمده از نقش «افکار عمومی» و «دولت» استوار بود.
بنابراین او با بازسازی بوروکراسی اشرافی٬ کاستن از درآمد کارگزاران٬ نام بردن از واژه قانون در آن روزگار٬ نوگراییهای شگرفی را انجام داد. و همچنین با انتشار روزنامه « وقایع عدلیه» با انگیزهی گسترش قانونمداری، راهاندازی روزنامه مریخ به عنوان تریبون منتقدان داخلی و روزنامه دوزبانه « لاپاتری» برای پیوند با دگراندیشان اروپا سه دگرگونی بزرگ در بستر مطبوعات ایران و حتی سپهر سیاسی و فرهنگی کشور پدید آورد.
میرزا حسینخان برای شتاب در آبادانی ایران و همراه ساختن پادشاه با این برنامهها درکاری تازه و بیهمتا ناصرالدین شاه را با خود به اروپا برد تا بدینگونه پنجره بالندگی به دست وی به روی ایران گشوده شود.
ناصرالدین شاه قاجار نیز اگر چه امیرکبیر را مقتول و سپهسالار را معزول کرد اما خود با بهرهمندی از روش و مشی وزرایش نوآوریهایی انجام داد. که میتوان از جلوکیری تجارت برده٬ پایهگذاری انجمن مشورتی به نام مجلس « مصلحتخانه » و یک «مجلس تجار» در تهران و شهرهای اصلی، ساختن درمانگاه، دارالترجمه، چاپخانه گسترش دارالفنون و فرستادن ۴۰ نفراز دانشآموختگان آن به فرانسه٬ راهاندازی دو مدرسه نظامی و انتشار روزنامه و ترجمه دهها کتاب نام برد.
شاه همچنین در دورهیی به میرزاملکمخان اجازه داد «دفتر تنظیمات» را بر دو اصل برجسته« بهبود رفاه عمومی »و «برابری همهی آحاد جامعه» به نگارش درآورد.
البته هنگامی که برخی از چهرههای سنتی در تهران اینگونه کارها را نادرست و «قانون» را بدعت دانستند شاه همهی «اصلاحاتش »را کنار گذارد.
مظفرالدین شاه نیز٬ در دورهیی به روزنامههای حبلالمتین و پرورش اجازه پخش و فروش را در ایران صادر نمود ٬ میرزا ملکمخان را دلجویی کرد٬ از انجمنهای تجاری٬ فرهنگی و آموزشی پشتیبانی کرد که در همین راستا «شرکت اسلامی» به دست بازرگانان اصفهان ٬ و انجمنهای فرهنگی در شهرهای دیگر شروع به کار کردند.
آنچه را که این پدر و پسر انجام دادند اگر چه با فراز و فرودهایی همراه بود اما بستری را فراهم کرد تا « افکار عمومی» ابراز وجود بیشتری کرده ٬ تفاوت زندگی در ایران و اروپا را بهتر پی برده٬ خود را برای دست یافتن به حقوق شهروندی آمادهتر کنند.
نویسندگان و روزنامهنگاران
اگر چه گروه نخستین درسخواندهها و فرنگرفتههای قاجاری که خود را منورالفکر میخواندند دارای دیدگاههای جورواجور بودند٬ اما همهی آنان به « جامعه مدرن» بر سه پایهی « اندیشه ترقی و قانون»٬ «علوم جدید» و «تمدن و مدنیت» باور داشتند.
البته به گفتهی برخی مانند طالبوف و آخوندزاده باید نخست برای پذیرش قانون فرهنگ سازی کرد٬ اما بعضی دیگر مانند ملکمخان و یوسف مستشار الدوله آمدن قانون را راهگشاتر دانسته که خود بستر را برای فرهنگ سازی و قانون پذیری آماده میسازد.
با آنکه روشنفکرها برآمده از لایههای گوناگون هازمان(جامعه) ایرانی بودند اما در زمینه نقش سرنوشتساز افکار عمومی در سه گزارهی یاد شده هماندیش بودن. به همین شوند آنان از «روزنامه»٬ و سپس «کتاب» برای آگاهیبخشی و هوشیاری بیشتر وخروش« افکار عمومی» بهرهی فراوان بردند.
دراینباره از روزنامهنگارانی چون ملکم خان با روزنامه«قانون»٬ میرزا آقاخانکرمانی با «اختر»٬ مویدالسلام با «حبلالمتین»٬ میرزا مهدی خان با «حکمت»٬ محمدعلی خان تربیت با «گنجینهفنون»سید محمد شبستری با «مجاهد» ٬ ناظمالاسلام کرمانی با«ندای وطن» سلیمان اسکندری با«حقوق» علیمحمدخان شیبانی با «پرورش و ثریا» و……میتوان نام برد.
همچنین نمیبایست کارسازی نویسندگانی مانند فتحعلی آخوندزاده٬ طالبوف تبریزی٬ یوسف مستشارالدوله٬ حاج زینالعابدین مراغهای و..را در آشنا ساختن«افکار عمومی» با اندیشهی کنستیتوسیون «constitution» و اندامهای آن چون٬ قانونگرایی٬ تفکیکقوا٬ حاکمیت ملی٬حقرای٬ و….. آموزش آرمانهایی مانند «حریت، اخوت و مساوات» را نادیده انگاشت.
روحانیت
اگر چه روشنفکران، قانونگرایی را یکی از نیازهای بنیادین ایران بارها گوشزد کردند اما نباید کارسازی روحانیون را نیز در سازماندهی به «افکار عمومی» دربزنگاههای تاریخی مانند٬ کشتن گریبایدوف و جنبش تحریم تنباکو فراموش کرد. هریک از این رخدادها را باید سرآغاز مبارزات مردم ایران با خودکامگان قاجاریه و بیگانگان و ممارست« افکار عمومی» برای برپایی انقلاب مشروطه دانست.
برخی از چهرههای روحانی مانند میرزا حسن رشدیه٬ ملکالمتکلمین٬ آیتالله طباطبایی با بنیاد مدارس نوین به سبک غربی پایهگذار دگرگونی در آموزش و یادگیری دانشهای نوین شدند، بعضی دیگر نیز همچون یحییدولتآبادی٬ جمالالدینواعظ و ملکالمتکلمین با پیریزی «انجمن معارف» و «کمیته انقلابی» جایگاهی سترگ در جنبش نوزایی ایران داشتند البته سید جمالالدین اسدآبادی با انتشار رساله نیچریه و روزنامه عروهالوثقی٬ هادینجمآبادی با کتاب تحریرالقعلا و شیخ احمد روحی را با هشت بهشت باید به این جرگه افزود.
بیگمان بسیاری از روحانیون با پذیرش دیدگاههای نوگرایانه و کوشش در راه گسترش آنها نقشی ارزنده در بازیگری بخشی از لایههای مذهبی شهری به کارزار تجددگرایانه برداشتند.
بازاریان و بازرگانان
قهوهخانهها، گرمابهها، حجرهها، مسجدها و… ابزاری ارزنده در دست بازاریان بودند تا در کنار نقش اقتصادی خویش، کارکرد رسانهیی و آموزشی نیز در میان مردم داشته باشند.
ازاینرو در نیمه دوم سده ۱۹ میلادی از یک سو با افزایش دادوستد با کشورهای دیگر٬ طبقهیی کوچک اما توانمند پدید آمد که آنها و فرزندانشان آورندگان «تمدن و تجدد» به ایران شده و از سوی دیگر٬ سرازیر شدن کالا و سرمایه بیگانگان زمینهساز نابودی بخشی دیگر از اقتصاد بومی را فراهم ساخت که این جستار ( موضوع) ناخشنودی برخی از بازرگانان را به دنبال داشت.
ازاینرو همبستگی ناخودآگاه این دو گروه برای بهتر شدن بستر سیاسی و اقتصادی، افکار عمومی را به سوی جنبش نوزایی راهبری نمود.
در این میان باید از حاج سیاح٬ حاج سید هاشم قندی، سید کریم بزاز، حمیدخیاط، زینالعابدین مراغهای، بازرگانان زرتشتی مانند ارباب جمشید و ارباب کیخسرو شاهرخ و…..نام برد.
سخن پایانی
جامعه شناسان افکار عمومی را «نتیجه تعامل اجتماعی انسانها میدانند که ممکن است به تغییرات رفتاری یا گفتاری در سطح جامعه منجر شود».
سیاستمداران نیز آن را «تبلور اراده ملی میخوانند که میتواند به یکباره انقلابی را پدید آورد و گاه نیز پیوسته و آهسته اصلاحاتی را در پی داشته باشد».
ازاین رو «افکارعمومی» را باید برآیند گرایشها و باورهایی شهروندان یک کشور دانست که بر سر اندیشه یا رویدادی به هم پیوند خورده٬ میتوانند زمینهساز دگرگونیهای اجتماعی٬ فرهنگی٬ سیاسی٬ اقتصادی و….شوند.
بیگمان «افکار عمومی» ٬ پدیدهیی نوین است که ریشهی آن را باید در آموزههای نوخواهانه اروپا جستجو کرد. آنجا که با رنسانس٬ آغاز شد٬ با انقلاب صنعتی رشد کرد و با انقلاب بزرگ فرانسه به اوج خود رسیده٬ سراسر جهان را در نوردید. چنانکه برخی آن را برگرفته از دیدگاه ژانژاک روسو میدانند که گفت:« حاکمیت از آن ملت است» هابز نیز اندیشهی « افکار عمومی» را رواج داد: «نظر بر جهان حکومت میکند»
با نگارش فرمان مشروطیت در ۱۴ امرداد سال ۱۲۸۵ خورشیدی به دست مظفرالدین شاه قاجار، دگراندیشان و میهن دوستانی ایرانی بر سنتگرایان و خودکامگان پیروز شدند تا راه برای« اندیشهی ترقی» هموار شود.
اگر چه در یکصد سال گذشته بعضی از آرمانها و ویژگیهای مشروطه بر باد رفته و تنها نامی از آنها به جا ماند اما
بیگمان پیدایی« افکار عمومی» را باید بزرگترین و ماندگارترین دستاورد مشروطه دانست.
زیرا پرسیدن، خواستن و مطالبهگری در نگرش و بینش ایرانی نهادینه شد و آفریننده خیزشها، جنبشها و رویدادهای ریز و درشت بسیاری تا به امروز بوده است.
یاری نامه:
تاریخ مشروطه ایران؛ احمد کسروی
تاریخ بیداری ایرانیان؛ ناظم الاسلام کرمانی
تاملی بر مجاهدان مشروطه؛ سهراب یزدانی
ایران بین دو انقلاب؛ یرواند آبراهامیان
مشروطه ایرانی؛ ماشاالله آجودانی
مشروطهسازان؛ محمدعلی سفری
تاریخ قاجاریه؛ علیاصغر شمیم