برق آتش زاگرس را ببینید
خورنا| سرویس جامعه: دکتر ولی اله شجاعپوریان نماینده اسبق بهبهان در مجلس شورای اسلامی در یادداشتی که یک نسخه از آن برای خورنا ارسال شده نوشت:
منطقه طبیعی و رشته کوه خاییز در فاصله میانی بهبهان در استان خوزستان و دهدشت در استان کهگیلویه و بویراحمد دربردارنده قلههایی هزار تا دوهزار متری، رودهای جاری، جنگلهای بلوط و سایر پوششهای گیاهی، حیات وحش منحصر به فرد، مراتع حاصلخیز، تفرجگاهها، کمپهای گردشگری و آثار دستساز تاریخی، منطقهای شناخته شده برای ساکنان آن است که در آتشسوزی روزهای اخیر آسیبهای فراوانی به آن رسیده است و سوگمندانه بخش زیادی از این ثروت و میراث طبیعی بکر و زیبا از بین رفت.
خاییز فقط یک منطقه جغرافیای نیست، بلکه به عنوان یک نماد هویتی مملو از تاریخ و فرهنگ و خاطره است. چه دلاورمردان و شیرزنانی که کودکی خود را در این منطقه سپری کردهاند، قصهها و داستانها روایت کردهاند، شعرهایی سرودهاند. خاییز به مثابه دماوند برای بخشی از منطقه جنوب بوده است؛ سرشار از غرور، افتخار و منشأ خیر و برکت و روزی برای ساکنانش بوده، این روزها اما اهالی دامنههای خاییز در سوختن خاییز حالتی را تجربه کردهاند که در زمان از دست دادن عزیزان خود تجربه میکنند.
آتشسوزی جنگل و مراتع آن هم در ایام تابستان و روزهای گرم سال، پدیدهای رایج در ایران و بلکه همه دنیاست، اما آنچه مردمان خطه زاگرس را گلهمند و شاکی کرده است، نحوه مدیریت بحران و تجهیزات و امکانات موجود برای مقابله با آتشسوزی است.
چه بسا در کشورهای پیشرفته نیز جنگلهای پرشماری در سایه اهمال و بیتوجهی انسانها یا دلایل طبیعی در آتش میسوزند و جز خاکستر چیزی از آن باقی نمیماند، اما آنچه مردمان این خطه را میآزارد، تنهایی، استیصال و بیتوجهی مسئولان به آتشسوزیهاست که اهالی را وادار کرده تا با دستهای خالی یا با بیل و سطل به جنگ آتش خانمانسوز جنگل خاییز بروند، اما در پایان ناامید وسرگردان، بر باد رفتن سرمایههایشان را به نظاره نشستند و میدانند که در صورت تکرار، کسی صدایشان را نخواهد شنید.
خاییز به مانند آتشفشانی سوخت و دل مردمانش نیز با آن کباب شد. اما کاش شعلههای سر به فلک کشیده آتش که شبهای خاییز را روشن کرده بود، یک بار نیز روشنیبخش عقلانیت و تدبیر مسئولان باشد. مردم هم از نبود امکانات و تجهیزات مینالند و هم از بیتوجهی و غفلت مسئولان، چه بسا اگر مسئولی در غربت خاییز مویهای میکرد، اندکی دردهای این مردم التیام میگرفت، دریغا که فقط ژستهای تبلیغاتی برای پز دادن و خالی نبودن عریضه از زبان عدهای شنیده شد.
طبیعت خاییز و سایر مناطق بکر استانهای خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد و سایر استانهای غربی و جنوبی سرمایههای ملی این مرز و بوم هستند و نقشی موثر در تولید بهویژه در بخشهای کشاورزی و دامداری دارند، اگر مسئولان به شعار رونق یا جهش تولید باور دارند، ملزومات آن را نیز فراهم کنند؛ نمیشود مردمانی یک شبه تمام ابزار تولیدشان را از دست رفته ببینند و فریادرسی نداشته باشند. به جای آن که فردا روزی سمینارها و نشستها و پروژههای دانشگاهی به دنبال موشکافی مهاجرت اهالی منطقه باشند، اگر امروز فقط قدری به مردمانش توجه کنند، کافیست.
مردمان مظلوم و نجیب جنوب نمیدانند از کدام دردشان سخن بگویند، از نبود شغل و امکانات یا از کمبود آب آشامیدنی؟ لابد الان نشستهاند ببینند کدام مصیبت زودتر به سراغشان میرود؟ ریزگردها میهمان آسمانشان میشود یا آتش به جان جنگلهایش؟
حال مردمان این دیار خوب نیست، قدری دست محبت روی سرشان بکشید و پیش از آنکه فرصتها از دست برود، آنها را درک کنید.
ارزش اکولوژیکی هر یک از بلوطهای جنگلهای زاگرس فراتر از توصیف است. سالها و بلکه قرنها زمان لازم است تا یک درخت بلوط سر برآورد و بالنده شود. آیا با این همه تخریب و نابودی جنگلها، دولت میتواند جبران مافات کند؟ آیا شایسته نیست به جای این همه ریخت و پاشهای غیرضروری در بخشهای ناکارآمد، نسبت به تجهیز امکانات و نیازمندیهای اطفای حریق و تجهیزات کافی برای چنین پیشآمدهایی اقدام کرد؟ آیا تنها به گروههای مردمی و دوستداران محیط زیست میتوان دلخوش بود. از بین بردن منابع خاک و آب و پوشش و گونههای بیبدیل گیاهی و جانوری ایران را چه کسی پاسخگو خواهد بود؟
در پایان بر وظیفه همگانی سازمانهای مردمنهاد، نهادهای مدنی، رسانهها و فعالان اجتماعی و فرهنگی و تشکلهای محیط زیستی منطقه و همه دلسوزان منطقه تاکید میکنم که لازم است با تمام توان در انعکاس حجم خسارات وارده و مطالبهگری برای جبران و پیشگیری از موارد مشابه تلاش کرد.