نقش زنان بهبهانی در دوران دفاع مقدس

خورنا | زنان بهبهانی و دفاع مقدس
یادداشتی از: رضا زاهدی اصل

مقدمه
در تاریخ بیشتر بر جنبه های عاطفی و احساسی زنان تکیه شده است، ولی زنان ایرانی در همه ی دوران تاریخ این سرزمین کهن، به خصوص در دوران پرشکوه حماسه ی دفاع مقدس، دوش به دوش رزمندگان دلیر و غیور این مرز و بوم، دلیرانه ایستادند و به تمام جهان نشان دادند که در راه آرمان و عقیده ی خویش حاضرند از عواطف و احساسات خود چشم پوشی کنند. عشق به میهن سبب شده بود که آنان خانواده و خودشان را از خاطر برده، تنها به مصلحت کشور بیندیشند. شیرزنان ایرانی در طی جنگ هشت ساله با عراق، با پیروی از مکتب عاشورا و پیام رسان آن زینب کبری، حماسه هایی بس فراموش ناشدنی آفریدند.


بیان مساله
در دوران پرشکوه جنگ تحمیلی زنان آگاه، فعال و پرتوان بهبهانی در فعالیت های پرتحرک و فراوانی همچون امدادگری، خدمات پشتیبانی و تدارکات، پرستاری و امداد رسانی، اهدای خون و… شرکت داشتند که به شرح آنها می پردازیم:
بی شک در طول تاریخ تعداد زنان رزمنده، بسیار کمتر از مردان مبارز بوده است؛ ولی هنگام بروز جنگ و دفاع یک ملت در برابر حمله ی دشمن، اعزام مردان به صحنه نبرد تنها ضامن پیروزی نخواهد بود، بلکه حمایت و پشتیبانی در نبرد، تهییج و تشویق مردان به حضور مداوم در جبهه، مراقبت از کودکان و حفظ کانون گرم خانواده، پرستاری از مجروحان و مداوای زخمی ها، قبول مسئولیت و انجام وظیفه به جای مردان و فراغت ایشان برای شرکت در جنگ، حفظ سنگرهای پشت جبهه و حتی تشکیل، اداره و توسعه نهضت های مقاومت و بسیاری موارد دیگری که جزو وظایف زنان محسوب می گردند، از جمله عوامل مهمی هستند که تاثیر مستقیمی بر روحیه رزمندگان وسرنوشت جنگ خواهد داشت. در دوران هشت سال دفاع مقدس، اگر چه بخش عظیمی از درآمد کشور در جهت تجهیز جبهه ها و رفع نیازهای تدارکاتی هزینه می گردید اما به لحاظ وسعت میدان جنگ از شمالی ترین نقطه مرزهای غربی تا جنوبی ترین نقطه ی آن، به علاوه تمامی پهنه ی آب های نیلگون همیشه فارس، طولانی بودن مدت درگیری، محاصره ی اقتصادی و وضعیت نامطلوب اقتصاد داخلی، دولت نمی توانست آنچنان که شایسته است تمام هزینه های پشتیبانی جبهه را تحمل نماید. بنابراین مداخله نیروهای مردمی در امر پشتیبانی جبهه را تحمل نماید. مداخله ی نیروهای مردمی در امر پشتیبانی جنگ بسیار ضروری و حیاتی بود. زنان بهبهانی در طول تاریخ هشت ساله ی جنگ تحمیلی با ترغیب و تشویق رزمندگان به خصوص فرزندان و شوهران خودشان نقش عمده ای در جنگ ها ایفا کرده اند. بدیهی است وقتی رزمنده ای نگران اداره ی خانه و فرزندان خودش نباشد با خیالی آسوده راهی میدان نبرد می شود و بدون دغدغه به جهاد می پردازد؛ ولی اگر در خانه و پشت جبهه مشکلی او را رنج بدهد ممکن است وی را از عزیمت به میدان رزم بازدارد یا حداقل در هنگام رزم، بخشی از ذهنیت او به پشت جبهه توجه پیدا کند که این امر می تواند در کیفیت رزم رزمندگان تاثیر منفی بگذارد. همسران و مادران رزمندگان و به خصوص مادران شهدای بهبهانی نه تنها مانع از اعزام شوهران و فرزندان خودشان به مناطق عملیاتی نشده اند؛ بلکه بهترین یاوران و مربیان برای آنها بوده اند. آنان در غیاب همسران خود بهترین سرپرست خانواده بوده و به زیباترین شکل خانه را اداره کرده و فرزندان رزمنده و شهید را پرورش داده اند. سردارِ شهید برونسی با همه ی اوصاف و خصوصیاتی که برای حورالعین ذکر شده و خود او بارها برای نیروهایش آن خصوصیات را یادآور شده است ولی او همسر خویش را از صد حورالعین برتر می داند و این مساله، نشان از قدر و منزلت همسر فداکارش دارد و حاکی از آن است که در تکامل شخصیت این سردار برومند، همسر ایشان نقش اساسی ایفا کرده است. نگهداری از فرزندان شهدا و تربیت آنان کاری است بس سخت و طاقت فرسا؛ ولی همسران شهدای شهرمان، این وظیفه ی خطیر را به نحو احسن به انجام رسانده اند. عشق و علاقه مادر به فرزند وصف ناپذیر است؛ در عین حال مادرانِ شهیدانِ شهرمان که در مکتب حضرت زهرا و حضرت زینب تربیت شده اند، این تمایل فطری خودشان را فدای خواست و رضای حق کرده، با طیب خاطر و اشتیاق، فرزندان خود را راهی جبهه نموده و شهادت نامه ی آنان را امضاء نمودند. زنان بهبهانی علاوه بر این که در ترغیب و تشویق رزمندگان و سرپرستی از خانه و فرزندان نقش عمده و مهمی داشتند و زمینه ی حضور رزمندگان را فراهم می کردند؛ در ستادهای پشتیبانی نیز فعالانه حضور یافته، علاوه بر کمک های مالی به ستادها، گاهی به طور شبانه روزی در آنجا می ماندند و به کار بسته بندی و آماده کردن وسایل مورد نیاز جبهه ها می پرداختند.


در قرون گذشته که جنگ ها بیشتر به صورت تن به تن انجام می گرفت و در درجه ی اول نیروی بدنی برتر مطرح بود، بر عهده ی مردان بود و زنان بیشتر به امور امدادی از قبیل مداوای مجروحان جنگی و پرستاری از آنها می پرداختند؛ چرا که آنها به جهت صبر و بردباری در این زمینه از مردان قوی تر بودند. با مطالعه ی تاریخ جنگ های صدر اسلام در می یابیم که مسؤولیت بزرگ پرستاری از مجروحان جنگی بر عهده زنان بوده است. برای مثال: «به حضرت زهرا خبر دادند پدرش در جنگ احد آسیب دیده است. سنگی به چهره او رسیده و چهره اش را خونین ساخت است. با دسته ای از زنان برمی خیزد، آب و خوردنی برمی دارد، به رزمگاه می روند. زنان مجروحان را آب می دادند و زخم های آنها را می بستند و فاطمه جراحت پدر را شستشو می داد. خون بند نمی آید، لذا بانو فاطمه پاره بوریایی را می سوزاند و خاکستر آن را بر زخم می نهد تا جریان خون قطع شود».
تاریخ جهان و ایران شاهد وجود تعداد زیادی از زنان امدادگر در میدان جنگ می باشد. زنان شیردل بهبهانی با اقتدا به زنان صدر اسلام در سخت ترین شرایط جنگی، در این عرصه ی مقدس به خدمت مشغول شدند. در دوران دفاع مقدس، بیمارستان ها و سایر مراکز درمانی و پزشکی کشور و از جمله بهبهان، شاهد فداکاری و ایثارگری های زنان شاغل در حرفه ی پزشکی و زنان داوطلبی بود که با گذراندن دوره های کوتاه مدت امدادگری با عشق و انگیزه به مجروحان و مصدومان جنگی، خدمت خداپسندانه می نمودند. آنها با ابتکار عمل، مکان های مناسب را به مراکز درمانی مبدل می ساختند و در مناطق جنگ زده به کار امدادگری مبادرت می ورزیدند و بدون هیچ گونه ترسی در شهرهایی که هر لحظه زیر آماج گلوله های توپ و خمپاره بود، مجروحان را مداوا می نمودند. اگر زنان داوطلب به مدد و مساعدت جبهه و جنگ نمی‌آمدند، آمار شهدای جنگ فزونی می‌یافت و اگر مجروحان به موقع مداوا نمی‌شدند، درمان بعدی آنها، هزینه سنگینی را بر بیت‌المال تحمیل می‌کرد. خانواده‌ها و رزمنده‌ها با مشاهده ی توجه به امداد و درمان مجروحان جنگی، اشتیاق بیشتری برای ادامه حضور داوطلبانه در جبهه احساس می‌‌نمودند.
زنان مبارز بهبهانی، مساجد را به پایگاه پشتیبانی از جبهه های نبرد حق علیه باطل مبدل کرده بودند و در هر زمانی که از آنها برای کمک به جبهه ها درخواست می شد، داوطلبانه خود را می رساندند و در این راه هیچ چیز نمی توانست مانع آن بشود؛ زیرا تنها به رفع نیازهای برادران رزمنده ی خویش می اندیشیدند. یکی از مساجد پیشرو در زمینه ی اعزام نیروهای داوطلب مردمی به جبهه ها، مسجد امام حسین(حوج محمود) می باشد که با تقدیم حدودا یکصد شهید و جانباز نقش بسیار موثری در دوران هشت ساله ی دفاع مقدس ایفا کرده است. مسجد حوج محمود همچنین به محل مناسبی جهت نقش آفرینی زنان مبارز بهبهانی جهت فعالیت هایی همچون بسته بندی اقلام خوراکی و دوخت و دوز البسه رزمندگان و فعالیت های عقیدتی و نمایش فیلم هایی از جبهه های جنگ مبدل گشته بود. خود بنده که در آن زمان کودکی نوپا بودم، به همراه مادربزرگ و مادر و زنان همسایه، بارها و بارها جهت آگاهی و اطلاع از احوالات رزمندگان و شهدا و زخمی های جبهه ها، ازین مسجد به مساجد دیگر و مراکز بسیج و سپاه مراجعه می کردیم تا مگر خبری هر چند کوچک بتواند باعث آسودگی خاطر هر چند کوچک مادران و خانواده های آنها شود. یادم می آید که سال ۱۳۶۵ در مدرسه ی شهید جاوید واقع شده در خیابان شهید کرم نسب، کلاس اول ابتدایی بودم. منزل ما در ابتدای کوی پلیس کنونی قرار داشت و در خانه های سازمانی شهربانی سابق(پدرم یعنی جناب سروان زاهد زاهدی اصل در آن زمان پاسبان یا بعبارتی پلیس بودند) مستقر بودیم. همچنین منزل مادر بزرگم در خیابان منتظری و روبروی حمام مکی قرار داشت. اکثر اوقات پس از تعطیلی مدرسه که به خانه بر می گشتم درب خانه مان قفل بود و من از قبل توجیح بودم که در این موقع باید به منزل دادا بروم؛ این فاصله را از فلکه ی بیمارستان تا فلکه ی بیدبلند با دو طی می کردم و می دانستم مادر بی قرار از اخبار ناگهانی جبهه و دایی ایوب به منزل دادا رفته و در آنجا مشغول تسکین دادن به داداست که مرتب در این مواقع دل آشوب اخبارجبهه ها پس از عملیات است؛ آخر دایی ایوب که الان جزو جانبازان درصد بالای جنگ هستند، بارها و بارها مجروح گشته و هربار هم مجروحیتش از ترکش گرفته تا شیمیایی، شدید و شدیدتر می بود و رنج خانواده از دیدن رنج گوشه چشمیشان کمتر که نه، بلکه بیشترهم می بود، مادر است دیگر.
روزی که خبر رسید عراق در عملیات کربلای ۵ از سلاح شیمیایی استفاده کرده را هرگز فراموش نمی کنم. ولوله ای بود در بهبهان؛ زیرا اکثر رزمندگان عملیات فوق، نیروهای داوطلب و بسیجی بهبهانی بودند که در قالب گردان فجر بهبهان در منطقه ی عملیاتی شرکت کرده بوده و تعداد ۱۲۰ شهید شیمیایی تقدیم اقتدار و استقلال این مرز و بوم گردید. صدای گریه و زاری و هق هق مادران و خواهران رزمندگان شهرمان، فضایی بس غمگین را بر سر شهر سایه افکنده بود. خیلی از نیروها به درجه ی رفیع شهادت نایل گشته و تعدادی هم مجروح بر جای گذاشته بود که نگهداری از آنها در آن روزگار وانفسای تحریم و بدون امکانات برای خانواده ها و کشور بسیار سخت و هزینه بر بود. دایی ایوب هم در عملیات “فاو” شیمیایی شده، وقتی خبر بستری شدن ایشان در بیمارستان تبریز به گوش خانواده رسید، اکثر بزرگان خانواده اعم از پدربزرگ و دادا و پدرم و شوهر خاله (اس عیدی) سراسیمه عازم شهرتبریز شدند؛ به دادا می گویند فرزندت در اتاق فلان و تخت بهمان بستری شده، دادا هر چه در اتاق جستجو می کند، ایوبش را پیدا نمی کند و هر چه هم بیتابی می کند در آن شلوغی کسی نیست که جواب درستی بدهد تا آنکه پدرم به دادا می گوید بیا که ایوب را پیدا کردیم، دادا از دیدن پیکر سوخته و سیاه ایوبش بیهوش می شود و… خدایش رحمت کناد.
مادرم را به یاد می آورم که در حال شستشوی ملحفه ی سفیدی در حیاط خانه ی مادربزرگ مرحومم اشک می ریخت و زجه می زد. دایی به واسطه جراحت شیمیایی، کل بدن و ریه اش دچار سوختگی های شدید و تاول گشته، مرتب گوشت و پوست تاول زده اش به ملحفه ای که در آن پانسمان شده بود می چسبید ، لذا به همین دلیل هر روز می بایست البسه و ملحفه های وی که سرشار از تکه های گوشت و پوست بدنش بود، توسطه مادرم و مادر بزرگم و خاله هایم شستشو می شد، الله اکبر به این صبرها و طاقت های مادرانه و خواهرانه. البته در همسایگی منزل دادا عزت، خانواده های معزز شهدا و جانبازان زیادی همچون مسیح پور، محمد جعفری، مبشرنژاد، موسوی، عزت خواه، ژاله دهدشت، تروشه، معماری، هاشمی، پیرایش، گله دار زاده و….زندگی می کردند که وضعیت مادران و خواهران آنها هم به همین منوال بود. پرستاری بنام سرکار خانم فرحمند، همسایه و دوست و همکلاسی صمیمی مادرم بود که اکثر اوقات کمک حالی بسیار خوب جهت پانسمان و تزریق سرم و آمپول های دایی و بقیه ی رزمندگان هم محلی بود، خدا از ایشان و بقیه پرسنل ی کادر زحمتکش پرستار و پزشک و خدماتی بیمارستانی بهبهان و سراسر کشورکه نقشی بی بدیل در بهبود حال رزمندگان داشتند، راضی باشد .
دختران جوان و فداکار ایرانی و شهرمان، علاوه بر اینکه در بحران های مهم خود را در معرض آسیب و خطر قرار می دادند و به یاری کشور عزیزمان و رزمندگان سلحشور می شتافتند؛ با ایثار و فداکاری وصف ناپذیری حاضر شدند با جانبازان و رزمندگان ازدواج کنند، در حالی که می دانستند با قبول این علقه، رنج ها و سختی های فراوانی را باید تحمل کنند؛ ولی با اشتیاق فراوان به ازدواج با ایثارگران تن دادند. آنان با این عمل ایثارگرانه هم روحیه ی رزمندگان اسلام را تقویت کردند و هم برگ های زرینی بر تاریخ انسانیت این مرز و بوم افزودند، نِ چی که جانبازِ ناشی از موجِ انفجار و معلول هم بو دگه .
یکی دیگر از حماسه های زنان در شهرِ ما بهبهان، به قضیه ی پذیرایی از آوارگان جنگی بر می گردد که این عزیزان پس از حمله ی نا جوان مردانه ی رژیم بعثی، آواره ی شهرها و استان های مجاور از جمله بهبهان شدند. بنده بارها از مادرم “خانم معصومه ی جعفری اصل” شنیده ام که درهمان سالی که به دنیا آمده ام و جنگ شروع گشت، خانواده ی عرب آبادانی را به مدت چند ماه در منزل خودمان پذیرایی کرده اند و اسکان داده اند به نیت قربه الی الله. یادش به خیر محل قدیمی مون و همسایه های عزیزی همچون عطارزاده، سلامی، هاشمی، ممتازان و چه و چه و چه .
اکثر اوقات زنانی را می دیدم که در کوچه ها یا داخل حیاط منازل یا مسجد دور هم جمع می شدند و به کار بسته بندی اقلام غذایی اهدایی مردمی به جبهه ها مشغول بودند. دادا، خاله گوهر(ما بهش می گفتیم آله ی گُووَر)، خاله معصومه(آله ی مَصِمَه که بهبهانی شده اسم معصومه هست)، کَل خاتو، کل فاطمه مادر شهید راستگویان، مرحوم خانم(خواهر شهیدان مسیح پور) و…..قندهای مخروطی و به اصطلاح کله را که مردم به جبهه ها اهدا می کردند را بر روی پارچه ای تمیز گذاشته و به کار ریز ریز کردن یا به قول خودمون بهبهانی ها کَل کردن مشغول شده، من و بچه های محل هم هر از گاهی دستبردکی به قندهای کَل شده می زدیم و کامی شیرین می کردیم با لذت .
حرف آخر
ایران در حدود ۶۰۰۰ زن جانباز دارد که در بمباران های هوایی یا اصابت خمپاره یا گلوله ی مستقیم به فیض عظیم جانبازی نایل شده اند. الحق و الانصاف عوارض جانبازی یا قطع عضو یا نقص عضو برای یک زن بسیار دردناک تر از یک مرد می باشد. همین طور کشورما تعدادی آزاده ی زن دارد که در دوران دفاع مقدس به مانند مردان کشورمان و درکنارشان دوش به دوش جنگیدند و زخمی شدند و گاها به اسارت در آمدند؛ کما این که باز هم بحث اسارت برای زنان به واسطه ی احساسات و عواطف پاک و ناب زنانه بسیار سخت تر از مردان است. علاوه براین ها هزاران زن وجود دارند که سالهاست وظیفه ی خدایی و سخت همسری یک جانباز را بر عهده داشته، بدون آن که خم به ابرویشان بیاورند و یا منتی بر سر کسی بگذارند. آنها را باید دریافت و بیشتر احترام گذاشت.

منابع:
نقد و بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس، دکتر سنگری، ج۳
نقش زنان مسلمان در صدر اسلام
زنان جنگ به کوشش سید امیرمعصومی
نقش پشتیبانی در دفاع، کنگره نقش زنان در دفاع و امنیت
زن در آینه ی جلال و جمال، آیت الله جوادی آملی